به دنبال ممنوعیت فعالیتهای سیاسی احزاب و تشکل ها بعد از کودتای ۲۸ مرداد و شکست نهضت ملی، برخی نیروهای سیاسی به دنبال فعالیتهای غیر سیاسی...

به دنبال ممنوعيت فعاليت هاي سياسي احزاب و تشكل ها، بعد از كودتاي 28 مرداد و شكست نهضت ملي، بخشي از نيروهاي مذهبي به فعاليت هاي غير سياسي و بويژه فرهنگي و ديني بدون توجه به جنبه سياسي مذهب روي آوردند.

فرقه بهائيت محصول سياست دولت انگليس و در حدود يك قرن پيش و به رهبري فردي بنام ميرزا علي محمد با ادعاي بايست امام عصر و نمايندگي آن حضرت و بعدها ادعاي مهدويت پايه گذاري شد.

هواداران بهائيت بنا به دلايل سياسي و با حمايتهاي آشكار و پنهان حكومت وقت اقدام به رسوخ در بين مردم و جوانان كرده بودند. يكي از مراكز عمده توجه شان حوزه هاي علميه بود كه بهائيان تلاش داشتند با اعمال نفوذ در آنها به جذب مبلغ براي فرقه خود بپردازند . در سالهاي ما بين 1320 تا 1330 بهائيت بر قدرت فعاليت هاي خود افزود و اين امر بهانه اي شد تا در بين حوزه هاي علميه و روحانيت آنزمان واكنشهاي تندي انگيخته شود.

از طرف ديگر ممنوعيت فعاليت هاي سياسي توسط پهلوي دوم موجب شد بود تا روحانيون حوزه عملا حربه اي براي مقابله با انتشار روز افزون افكار بهائيت در جامعه نداشته باشند در همين زمان يك روحاني بنام شيخ محمود ذاكرزاده تولايي، مشهور به شيخ محمود حلبي اقدام به تشكيل انجمن ديني ضد بهائيت يا انجمن حجتیه نمود كه با استقبال روحانيون آن زمان مواجه گشت.

اعضاي اوليه انجمن حجتیه در آن زمان عبارت بودند از : حاج سيد رضا رسول،سيد حسين سجادي، محمد حسين غلامحسين ، حاج محمدتقي تاجرو ... 

هدف اصلي وغايي انجمن، مبارزه با نفوذ بهائيت و جلوگيري از گسترش آن و نيز ادامه اين مبارزه تا نابودي كامل آن عنوان شد.

عمده فعاليت هاي حجتیه جذب نيروهاي جوان و تازه نفس و فعال براي تحت تعليم قراردادن آنها علي الخصوص از مدارس بود. اعضاي انجمن با شناسايي افراد باهوش و زيرك اصول اعتقادي را به آنها آموزش داد و سپس افكار و آراء بهائيت را به آنان مي شناساندند.

يكي ديگر از فعاليت هاي انجمن حجتیه تعليم دادن آئين بهائيت به افرادي خاص و تربيت و فرستادن جاسوس به داخل بهائيان و بدست آوردن اطلاعات در خصوص فعاليت هاي آنان بود.در ادامه انجمن ضد بهائيت اقدام به نوشتن مطالبي در خصوص نفي بهائيت و همچنين امام زمان عج و نيز تاسيس شعباتي در كشورهاي امريكا، هند، اتريش، اسپانيا، انگليس و ... نمود

البته فعاليت هاي حجتیه در ادامه دچار فراز و فرودهاي بسياري شد. از جمله اينكه شخص شيخ محمد حلبي كه بنيانگذار انجمن بود به دنبال شكست نهضت ملي كه خود از فعالين آن بود از سياست كناره گيري كرد و در مواقع بسيار مجبور به سياسي كاري شد. و حتي چندين مورد با ساواك نيز براي پيشبرد اهداف ضدبهائي خود همكاري كرد. در عين حال اعتقاد به عدم مبارزه با حكومت و مخالفت با انقلاب و ولايت فقيه كه جزوافكار اعتقادي آنان بود از جمله سوابق كارنامه انجمن حجتیه بود.در نتيجه اين عقايد بسياري از نيروهايي كه مي توانستند در جرگه مبارزان با رژيم قرار گيرند، جذب اين انجمن شدند و از فعاليت انقلابي باز ماندند.

انجمن حجتیه ايجاد حكومت اسلامي را تنها در سايه ظهور امام زمان(عج) ميسر مي دانست و به همين علت بين اعضاء انجمن و مبارزان انقلابي كه معتقدبودند به علت حمايت حكومت طاغوت از بهائيان با انقراض سلطنت بهائيت نيز از بين خواهد رفت اختلاف وجود داشت . بعد از پيروزي انقلاب انجمن حجتیه با تغيير 180 درجه اي مواضع خود اعلام كرد كه در جهت اهداف انقلاب با مردم همكاري خواهد كرد اما به لحاظ اختلاف سلائق و ديدگاههايي كه از ابتدا ميان حجتیه و انقلابيون وجود داشت عملا چنين امكاني فراهم نشد. چندانكه تصميم به اشغال پستهاي كليدي از جمله اطلاعات و آموزش و پرورش با مخالفت مسئولين وقت از جمله شهيد رجايي روبه رو شد.

با بالا گرفتن اختلاف ميان انجمن حجتيه و پاره اي از سران نظام، ارگانها و نهادها، حضرت امام (ره)، در يك سخنراني در سال 62 خواهان انحلال آن شد. بعد از چندي فعاليت پنهاني، حلبي در جلسه اي اعلاام كرد: در چنين حالتي من بر اساس عقيده و پيروي از شريعت و ممانعت از سوءاستفاده دستگاههاي تبليغاتي بيگانه و دفع غرض ورزي دشمنان اسلام اعلام مي دارم كه انجمن كاملاً تعطيل است.

در استان آذربايجان غربي نيز همزمان با سراسر ايران در حين مبارزات ضد بهائيت انجمن حجتيه تشكيل شد. در آن زمان هسته هاي مركزي اين انجمن در دست عمدتاً نظاميان و بازنشستگان ارتشي، ژاندرمري و يا شهرباني و ... بود. اين به اين دليل بود كه رابطه و تعامل ميان انجمن و حكومت بدون تنش برقرار و حس اعتماد طرفين همواره وجود داشته باشد.

البته نظامياني كه براي عضويت در انجمن انتخاب مي شدند نيز از افراد متدين و مردم دار بودند. آذربايجان غربي خاطره چنداني در خصوص مقطع زماني شروعي حجتيه به ذهن ندارد اما شنيده ها حاكي از تحركاتي حوالي سالهاي 53 و 54 در اروميه با عنوان ضدبهائيت است. سردمدار اين تحركات شخصي به نام سرهنگ عباسي كه بازنشسته ارتش بود.

عباسي تا اوايل انقلاب مسئول انجمن حجتيه اروميه بود بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و فتح شهرباني يك چند رئيس شهرباني شد و بعد از مدت كوتاهي به علت ابتلا به بيماري درگذشت.

چهرة بارز و صاحب نام روحاني مرتبط انجمن سيدعلي اكبر قريشي بود كه در جلسات و اردوهاي حجتيه حضور مي يافت.

از فعالين انجمن اروميه منصور افشار، حاج محمد پيرپور، جبارپور، مرتضي عليزاده، حسن لمعيان (قائمي نيا) برادران مسعودي (جواد، اسماعيل، ...) تقي قاسم زاده، حسن موتاب، حاج محمود صفاري، شهيد محبي، شهيد اسكندر نعمتي، غلامحسين وقاري، ... را مي توان برشمرد.

از برنامه هاي اين انجمن پيش از انقلاب تشكيل جلسات هفتگي تحت عنوان آموزش يا جلسات سطح بندي بودند و اقشار مختلف اصناف، دانشجويان، دانش آموزان و ... در آنها حضور مي يافتند و هر جلسه اي برنامه ها و روزهاي خاص خودش را داشت كه براي هر قشر و سطحي مفسري بخصوص وجود داشت.

نكته قابل توجه اينكه در اين جلسات علاوه بر ترجمه و تفسير قرآن كتب بهائيان نيز بررسي مي شد و براي آنان پاسخهاي لازم آماده مي شد. اين پاسخها در قالب جزوه هايي به صورت دست نويس يا چاپي تهيه و تكثير و در اختيار اعضاء و منسوبين انجمن جهت مطالعه قرار مي گرفت. اردوهاي فرهنگي و تفريحي نيز از جمله برنامه هاي حجتيه هاي اروميه بود كه در فصول بهار و تابستان در روستاهاي اطراف شهر برپا مي شد و برنامه هاي فرهنگي از جمله برگزاري نماز جماعت سخنراني، تفريح و ... به مورد اجرا گذاشته مي شد.

حجتيه ها همچنين بعضاً اقدام به برگزاري جلسات مناظره و مجادله با اعضاء فرقه بهائيت مي نمودند كه بزرگان انجمن در اين سلسله مباحثات حضور مي يافتند.

برگزاري برنامة هفتگي دعاي ندبه و جشن هاي نيمه شعبان كه همراه با برنامه هاي متنوعي چون مسابقات فرهنگي مذهبي براي نوجوانان و نونهالان بود از فعاليت هاي قبل از انقلاب انجمن بود.

هر چند در جريان نهضت اسلامي حضرت امام خميني (ره) اعضاء انجمن حجتيه همگام و همدوش با سيل خروشان مردم به جريان انقلاب پيوستند اما بعد از انقلاب حجتيه اي به سه شاخه و جريان انشعاب يافتند و اين اتفاق بويژه بعداز فرمان انحلال امام (ره) جدي تر شد. گروه اول به طور كلي از انجمن تبري جسته و همراه انقلاب شدند و نفراتي چون محمود صفاري كه به شدت ابراز برائت كردند و ضمن تبعیت از فرمان حضرت امام (ره) به درياي مواج انقلاب ملحق شدند.

گروه دوم در مقابل فرمان بنيانگذار جمهوري اسلامي مقاومت كردند و سعي در برافراشته نگه داشتن بيرق انجمن نمودند، اين افراد اعتقاد دارند كه حجتيه تعطيل شده نه منحل! و همچنان به تشكيل جلسات و برگزاري مراسمات قبلي چون دعاي ندبه و ... ادامه میدهند. اما دسته سوم خود به دو شاخه تقسيم شدند:

عده اي فرصت شناسانه انقلاب و امام و آرمانهاي نظام را با آموزه هاي حجتيه آميختند و بر اعتقاد خويش بر هر دو جريان متناقض پاي فشردند گروهي نيز هم از انجمن بریدندوهم در مقابل انقلاب ايستادند در اين ميان افرادي نيز به گروههاي محارب و معاند پيوستند. نفراتي چون ببردل كه در جريان يك عمليات تروريستي، با بمب دستي خودش كشته شد و شجاع قره باغ كه به گروهك منافقين پيوست و تا امروز اطلاعي از وي در دست نيست.

هم اكنون انجمن حجتيه به صورت جسته و گريخته در حال حيات و تنفس است هر چند منتسبين حجتيه علناً رغبتي به اظهار موجوديت خويش ندادند اما حقيقت وجود و حيات انجمن غيرقابل انكار است و به رغم تصريحات مقامات جمهوري اسلامي مبني بر ممنوعيت مطلق فعاليت هاي آن و وجود نفراتي از حجتيه در اركان تصميم سازي كشور و منطقه هنوز اراده اي براي به زير سئوال بردن اين حضور علني وجود ندارد.