اما جناب آقاي دكتر محمدي در صفحات جزوه خود بر داغي اشاره نموديد كه نمي توان بدون توضيح از آن گذشت ...

اندیشمند همشهری ام جناب آقای دکتر پرویز محمدی

 

با سلام و عرض ادب ملالی نیست جز غصه سولدوز قهرمان  ، دردی که مشترکات هرآنکسی است که فراتر از منیت ها به حرمان چندین ساله سولدوز تامل می کند و ميسوزد می سازد و نجابت سولدوزی شهره آفاق است

بر محصل خود ببخشایید که با کلی مغلطه املای و انشایی می خواهد بی مقدمه سیاهه تقدیم جنابعالی و افکار عمومی نماید اگرچه استاد در کلاس درس شیوایی وبلاغت را در ایجاز قلمداد می کردند ولی خود بر آن پایبند نبوده و به قول خود شرح داغ سوزنده بوده و تنوع درد و رنج مجبورتان نموده ولی وسعت فکری مردم سولدوز را باید ارج گذارد که خود به اشاره ای مصداق از مفهوم می گیرند .

در روزهای سبز بهاری مهمان دل سولدوز قهرمان و در میان دوستان و خانواده محترم بودم که از طریق دوستی دردنامه شما را مطالعه نمودم و نه یک بار که چندین بار با تعمق نه از روی تعصب و تفنن که برای درک موقعیت و تحلیل وضعیت منطقه سيري در آن نمودم  ولی معلم بزرگوار  ، بر بنده این جسارت را ببخشید که حاصل آنهم دقت جز بازی با احساسات مردم نبود گوشه ای از درد مردمی بود که باز باید در غیاب بزرگان جایگزینی جز شور و دل بستن به غوغای انحصار طلبانی که آب در هاون می کوبند را ندارند.

از چندین ماه قبل امورات منطقه را رصد می کردم خانواده و دوستان و شركت در بعضی از مجلس به هنگام حضور در شهرستان ، افسوسم را صد چندان می کرد و بر غربت سولدوز می سوختم که باز باید زجر محرومیت را چشيد و نیروهاي جوان آن باید در منجلاب بمانند تا حضرات فقط بر اسب مراد سوار شوند آنگونه که تا به امروز گنجینه ذهنی مردم از دست نمایندگان  سابق کدر می باشد .

استاد عزیز اجازه می خواهم به اختصار به فراز های از سطور جزوه شما چون شاگرد تنبل نگاهی بیاندازم و در خاتمه عصاره حدیثم را به محضر با کفایت شما تقدیم کنم .

من تا به امروز فرصت مصاحبت و مراودت با شما را نداشتم شاگرد متوسط الحال دوران دبیرستان که مشتاقانه بر کلاس درس شما حضور می یافتم و به دوستان همکلاسی می گفتم آموخته های این مرد را باید به زر نوشت از اولین لحظه حضور در کلاس تا پایان وقت کلاس دقیقه ای باطل نداشتیم و با وجدانی والا

عالی ترین آموخته های خود را در طبق اخلاص می گذاشتید نه من که خیل صدها سولدوزی مدیون محبت و دانش شما هستند در عالم ورزش چون مرشدی مربی اخلاص و منش جوانمردی می آموختید و در روی تشک کشتی به عنوان داور بین اللملی مقتدرانه قضاوت می کردید چقدر جوانان و نوجوانان به لفظ آقا پرویز قوت می گرفتند ،  راهنمایی صدیق و پدری مهربان که با تیزبینی همه خصایص را تمیز می دادید و به سهولت   می توانستید در شهری بزرگتر و در دیاری دورتر از سولدوز همچون ديگر سايه نشينان موفق تر هم باشید ولی خصلت مردی و مردمداری شما بود که خیلی از جوانان را از لغزش ها باز می داشت من خاطر روزی که همه دوستانم در سال آخر در تلاش برای انتخاب واحد بودند و من روی تشک کشتی را از یاد نمی برم چون برادری مهربان دستم را گرفتید به گوشه ای بردید وضع رتبه  ام را جویا شدید و آرام فرمودید همیشه وقت برای ورزش هست رتبه  خوبی داری فرصت را ازدست نده برو از کیف من طبقه بندی رتبه را بردار و محدوده رتبه خود را پیدا کن و از روی آن انتخاب رشته کن و تا اتمام مرحله دوم کنکور به سر تمرین نیا ! نه من که هزاران سولدوزی در دهه  هفتاد و نسلی که از حضورتان بهره برده اند و کامیاب شدند را از یاد نخواهند برد در سالهایی که عفریت اعتیاد  بر سر ورزش شهرستان سنگینی می کرد شما بودید که گوش خیلی را کشیدید و اندرز دادید و با تمام مشقات خود بر درجات عالی علمی رسیدید حال با وصف این اراده شرح سطور طولانی این جزوه برایم سنگین بود نه من که همه كساني وصف الحال مشتاقی شما را می دانند در دو روز آخر تبلیغات روزی که به مادر زنگ زدم تا جویای حالش باشم چون او نیز حساس به مسائل بود گفت امروز ازبازار که میامدم همه از از پرویز محمدی می گفتند و بی آنکه صلاحیت گرفته باشد با داد وبیداد تبلیغش میکنند .

استاد محترم از جمله افرادی هستم که از سنین جوانی وارد عرصه فرهنگی و مطبوعات شدم و آثاری هم به یادگار دارم ولی با دلزدگی از شیوه محافظه کارانه مطبوعات محلی زمانی به مطبوعات کشوری و 5 سالي است در فضای مجازی ( اینترنت ) دل نوشته ای دارم و دوستانی نازک تر از برگ گل که با هم مراودات علمی داریم از حساسیت شما به وبلاگ بی نسب (( آذوح)) در عجبم حال خود در سطور دیگر جزوه از جوابگویی به هتاکان و بدگویان خوداری نموده اید و عنوان وب سایت به وبلاگ تحت سرویس رایگان بلاگفا را برگزید ه اید که وب سایت رسمی بر اساس ساماندهی دولتی وزارت فرهنگ وارشاد شناسنامه دار می باشد و در حد جوابگویی مسئولانه و پیگرد قانونی تخلفات هست  نه یک وبلاگ با سو استفاده از جنبش دانشجویی بی اساس بدون سو گیری حزبی و گروهی تنها امیال سرکوب شده خود و یا دوستان خود را دنبال مي تمود در چندین جای نوشته شما از خبائث گرداننده یا گردانندگان وبلاگ آذوح سخن گفته اید که منبع آن غیر رسمی و از شایعات جاهلان است و پیامک ها و شبنامه های که ارزش استناد و قابل وثوق اجتماعی ندارند و به قول اساتید ارتباطات رسانه زرد و بی پایه هستند که مخاطبان گذری دارند حال عصبانیت جنابعالی در خصوص مطالب ؛ عبث است .

در آخرین روز تبلغات نامزدهای انتخاباتی پیامکی از دوستی رسید که دکتر محمدی از خانم بایرامزاده اعلام حمایت نمود بلافاصله سراغ وبلاگ های نیمه فعال سولدوزی ها رفتم واین مطلب را در دو وبلاگ دیدم در تماسی با پسر عمو اعلام نمودند دروغ است الان از سطح شهر آمدم خبری نیست و جالب اینکه در روز انتخابات باز پیامک های زردی رسید از فامیل و دوستان که حضور دکتر محمدی در کنار دو نامزد انتخاباتی زنجانی و دلیر از محل های رای گیری بازدید می نمایند جویا شدم که موج پیامک ها دلیلی برمحبوبیت شما بود که الحق موج سواری خوبی برای شما بود و جاهلیت عاملین ايجاد اين فضا  بود كه متاسفانه عامل نگارش جزوه مذكور همين محبوبيت و موج كذايي بود  .

معلم محترم حال با این همه داغی که بر دلتان است بعید بود از طرح مسائل اصلی رد صلاحیت خود که در مرجع محترم اجرایی و نظارت به استناد قوی آن تا آخرین روز از اعطای حق کاندیدا توری به شما خوداری نموده اند محافظه کاری کرده و توضیح اصلی که عده ای در صدد حذف شما هستند را روشن می نمودید که چه عواملی در سطح بالاي كشوري از  رد صلاحيت شما جلوگيري نمود تا حق انتخاب شما از سوی طرفدارنتان سلب گردد

 5 محور رد صلاحیت وبالاخره 2 مستند قانونی چه بوده است  ؟ ! اي كاش در دفاع از  خود ابراز مي داشتيد و توضیح مي داديد آیا صلاحیت شما فصلی و حزبی است که دل در گرو گذر زمان بايد داد یا با مبانی مشکل دارید؟ و التزامی ندارید که عطای این نمایندگی را به لقایش باید ببخشید ؟! و... شما فقط خود را از فشار روحی رها نموده اید و غیر مستقیم  بر ذمائم اخلاقی انتخابات تاخته اید و معدود مردم مذموم  منتسب به رذایل اخلاقی را هجمه قرار داده اید شمابايد در حافظه تاریخی خود پاسخ اجماع برای انتخاب كانديداي اصلح را می یافتید که در طول گذر تاریخ انتخابات سولدوز بیهوده بوده وقبل از شما بزرگان برآن اصرار نمودند و جوابی وافی نیافتند به عنوان یک کارشناس این خصلت تکبر در اجماع و ائتلاف را باید در ریشه ای فرهنگی وباوری منطقه جست همانگونه که رشد رذایل اخلاقی چون تهمت افترا و غیبت و بدگویی را در   خلا های فرهنگی باید جست و کسی  جزعالمان و منبریان روشنگر و روحانیون جلیله باید اهتمام ارشادی خود را در همه محافل بر ترویج اخلاق اسلامی و فرهنگ سازی برای زندگی اسلامی نمایند که متاسفانه در ایام انتخابات بازی بزرگان شده است  و این مسائل نامربوط در ذهن مسئولان سطحی نگر و تصمیم گیران نمود می یابد .

حال اين مسئله قابل ذكر است كه آيا تهمت هاي تبليغاتي كه در هر مجال انتخاباتي نمايان است ارزش جزوه نويسي داشت آنهم به طريق شبنامه !!! مگر اين شهر هفته نامه يا بستر مناسب فرهنگي ندارد يا ارزش طرح درج آن نيست كه چون آگاهي به زمان از آن بهره ببريد شما و دوستانتان كه قواعد فرهنگي و مطبوعاتي به خوبي مي دانيد . از فرا فكني شما تاسف خوردم

اما جناب آقاي دكتر محمدي در صفحات جزوه خود بر داغي اشاره نموديد كه نمي توان بدون توضيح از آن گذشت ، در ايام سخت اهانت به پيامبر اكرم (ص) مهمان پايتخت بودم ، روزي براي پيگيري امري اداري با دوست فرهيخته خود در يكي از ميادين بزرگ تهران ، تجمع بسيار كوچكي را در مقابل سفارت دانمارك مشاهده نمودم ، كه شعاربر عليه هتاكان پيامبر مي دادند ، درآنجا از هميت و عرق مذهبي خود شرممان گرفت  كه آن هتاكي عظيم ،با چند رفتار ديپلماتيك ضعيف ، و چند سخنراني و راهپيمايي ضعيف تمام شد ولي يك كاريكاتور محصول شيادي مزدوران فرهنگي در مطبوعات كشوري باترغيب  شما و دوستانتان چند كشته به بار آورد ؟! نماينده دولت ( فرماندارسابق ) زير سنگهاي مستمعين سخنراني شما در مقابل اداره ارشاد نقده كه به شدت تهييج شده بودند خرد و ناگزير به ترك صحنه شد . و ماشين بيت المال دولتي در عين بربريت عده اي در آتش خشمي كه در عصبيت غير مدني شعله ور بود سوخت مربي عزيز من خود بارها در ميادين ورزشي نظاره گر بودهام كه در مقابل عده اي اخلال گر كه قصد سو استفاده داشتند به اشاره انگشت خاموش          مي نموديد كه آني غفلت از آن فاجعه مي آفريد .

آقاي محمدي من شما را در آنجا منطقي تر از خرداد 85 يافتم !!!شما در عين خوشحالي و سرور همراه دوستانتان از كوچه مقابل اداره ارشاد صحنه را به سوي منزلتان بي تفاوت ترك  كرديد !! انتظار من و دوستانم اين بود كه جلوي فرهنگ سوزي به طريق مغولان را مي گرفتيد و تحصن غير قانوني خود را به طريق مناسب اداره مي كرديد شما با اين اين تحصن بدون مجوز سياسي و امنيتي باعث توهين به نماينده عالي دولت و سوزاندن بيت المال و ايجاد بدبيني و ناامني شديد كه عوارض سوء آن در نشست هاي سياسي و فرهنگي و اقتصادي نمود بيشتري پيدا ميكند .  آيا باز از همين دولت انتظار صلاحيت داريد ؟!

آيا شما با اين همه ادعا ،  ازفقه سياسي كه يكي از شرايط كانديداي مجلس را ثبات راي و استواري ايمان و پيشينه اي متعهدانه  مي شمارد باور داريد ؟ چرا صراحتا از دو بند مستحكم رد صلاحيت خود سخني به ميان نياورديد ؟؟؟؟؟؟ 

خودم از آقاي امين فرد ( فرماندار سابق) شنيدم كه در عين صداقت مي گفت آقايان محمدي علوي و جلالي تنها همراهي زباني مرا قبل از اخذ مجوز قانوني از استان مستند قرار داده و بر اين اساس قبل از صدور مجوز اقدام به پخش قرار تحصن را در مقابل اداره ارشاد گذاشتيد .در حالي كه يك روز قبل ازآن به شما اعلام شده بود جلوي تحصن را بگيريد آيا احساس نمي كنيد دايه مهربان تر از مادر بوديد شما در فراق كشته شدگان اين واقعه كه شما در مجلس شعر خواني در منزل سراي خود از آنها شهيد نام برديد و با وجود حسا سيت  منطقه به اين آتش دامن زديد وقتي شنيديد آن 4 نفر از فرط هيجان افراطي كشته شدند و گنجيه كتاب شهرستان سوخت چه كرديد اي سيلي خوردگان هويت و فرهنگ اي دلسوختگان درد مند سولدوز ! هنوز بر سرنوشت هنرمند مسئول مهندس قوجاري ( رئيس اداره فرهنگ و ارشاد سابق  نقده ) مي سوزم كه چگونه به آتش شما سوخت آيا قرار تان نبود اين  موضوع منطقه اي ( اعتراض به كاريكاتور موهن روزنامه ايران ) كه آشوب و كشتار آن  آرزوي تجزيه طلبان ترك و كرد بود از طرق قانوني و قضايي با راه حل هاي حقوق و مدني حل كنيد  مگر در بد ترين شرايط ملجا شما دولت و قانون نيست كه در زمان عدم برآورد شدن مطامع حزبي خود بر آن مي تازيد و قوه قضائيه را منفعل مي دانيد از شما و دوستان تحصيلكرده تان  بعيد بود .

نميدانم با زهم شرح دل بنگارم يا نه؟ كه مثنوي هفتاد من  كاغذ شود ؟ 

اگر دوستان فرهنگي شما در هيات هاي اجرايي و نظارت شهرستان و استان بد عمل كردند چرا در 14 روز حضور در تهران حق خود ازآگاهان به مسائل با وجود مستندات در اختيار نگرفتيد ؟ شبنامه شما در40 صفحه در  اوج احساس يك اديب و در روزهاي خوش بهاري مردم تجيب سولدوز شبهه تشويش اذهان و سياه نمايي بود

معلم عزيز  زمان سنجي شما بايد الگو باشد در مرحله دوم انتخابات حساس سولدوز چه لزومي ايجاب مي كرد شما به جاي حفظ وحدت و انسجام مردمي براي برگزاري با شكوه و معرفي انتخاب اصلح به سياه نمايي و سلب انگيزش مردمي بپردازيد كه حماسه حضور خود را نه از شما كه با خون غيرتمند خود آميخته دارند . تمام توصيه و دلسوزي پاياني شما را به استناد اين حرمت شكني منطقه قبول ندارم .

مثنوي ما دكان وحدت است                        غير وحدت هرچه بيني آن بت است

بت خود پسندي مرض لاعلاج همه ماست  واي بر من و ايران كه از ماست كه بر ماست و درسال مزين به نوآوري و شكوفايي از سوي رهبر معظم انقلاب وجودمان را شكوفا و ذهنمان را نو كنيم وبا ديدي خارج از وابستگي ها براي وحدت وآباداني بكوشيم تا سرافرازمان بدارند و عاقبت به خير آيندگان به نيكي ياد مان كنند

استاد عزيز در زماني كه مسئوليت بر دوش آگاهان زمان بسيار سنگين است فرصتي نيست تا بر ساحل خوش خيالي بنشينيم به عنوان معلم و مربي رسالت خود را به نحو احسن انجام دادن و ثمره تربيت نسل آينده را چشيدن كه انصافا در تبيين انقلاب اسلامي به نسل هاي سوم و چهارم بايد بي ادعا جان در طبق اخلاص نهاد  شاگرد جايي مجالي بيش از اين ندارد و ارتفاع ذهني اش به اين حد است تحليل و آموزش و  تبيين و رسالت فرهنگي شما در ستون هاي هفته نامه ها و روزنامه ها و بسترهاي مدني  خواسته معقول و روشنانمه دوستداران سولدوز است به حد كافي زخم بر تن دارد نمك نپاشيد مرهمي بر درد  نسل و فرزندانش باشيد كه اسير فقر و اعتياد و بيكاري و ... هستند مدافع اصول قانون اساسي  باشيد كه منبع اسلامي و قرآني دارد حتي اصل 15 ولي قبل از آن اول اصول نامريي قانون كه عزم نمايندگان قبلي به ظهور آن نرسيد را پي گيري فرماييد  اصول 20- 28 -43-48 و ... هم اصول برحقه و تامين آتيه و معاش ما هستند (( غروبي سخت دلگير است  ، تمام شهر بي نور است ))  جناب آقاي دكتر محمدي بر من ببخشاييد .و ملول نباشيد اگر ملالي هست غم جانكاه توسعه سولدوز محروم و مظلوم ولي سربلند است . شادروان قيصر امين پور زيبا سرود است او نيز درد داشت ...

سراپا اگر زرد و پ‍ژمرده ايم                                   ولي دل به پائيز نسپرده ايم

گواهي بخواهيد اينك گواه                                         همين زخم هاي كه نشمرده ايم