وجه بهايي بودن اعضاي كميته مجازات و نقش مخفي و قابل توجهي كه فرقه ضاله بهائيت در اين ايام و در راستاي تحقق سياست هاي استعماري بريتانيا برعهده داشت، مسأله مهم و قابل تأملي است، عمليات تروريستي و قتل هاي پشت سرهم دوران مشروطه از مهم ترين عوامل در ايجاد يك بحران عظيم و عميق است كه تأثيرات رواني و تبليغي و فرهنگي عظيمي برجاي گذاشت و در فاصله چهارسال آنچنان بي تفاوتي درجامعه به وجود آورد و ساخت سياسي كشور را چنان خنثي و آلوده كرد كه در نهايت با هجوم چند صدنفر قزاق به سركردگي رضاخان ميرپنج از قزوين، پايتخت كشور به سادگي و بي هيچ مقاومتي به تصرف آنها درآمد و با سقوط حكومت قاجار، مشروطيت به سرنوشت شوم ديكتاتوري پهلوي دچار گرديد.
اين موضوع كه اعضاي كميته مجازات از پيروان فرقه بهائيت بودند و با طرح و برنامه استعماري به صحنه فراخوانده شده بودند يك ادعا نيست و اسناد ومدارك متعددي براي اثبات آن در دست است.
برخي نويسندگان نيز عمليات كميته مجازات را اعتراض انقلابي در مخالفت با قرارداد 1919 و دولت وثوق الدوله خوانده اند و اين درحالي است كه كميته مجازات در زمان اولين دولت وثوق الدوله در سال 1295 ش. / 1916م. و در اوج وقايع پس از صدور فرمان مشروطيت تأسيس شد و تنها پنج ماه (تا پاييز 1296/1917) فعاليت كرد. بنابراين، عملكرد آن ربطي به قرارداد 1919 نداشت. (109) بنيانگذاران و اعضاي اصلي اين كميته از افرادي چون سرتيپ اسدالله خان ابوالفتح زاده، سرتيپ ابراهيم خان منشي زاده(110) (كه هردو از اعضاي قديمي بريگاد قزاق بودند)، محمدنظرخان مشكوه الممالك، احسان الله خان دوستدار، ميرزامحمدخان نجات خراساني، سردارمحيي (برادر ميرزاكريم خان رشتي، جاسوس معروف انگليس) كريم دواتگر و ميرزاعلي اكبر ارداقي تشكيل مي شد كه زندگينامه همه آنها بشدت آلوده واكثر آنها از پيروان فرقه ضاله بهائيت بودند. هسته مركزي كميته مجازات ابوالفتح زاده (به عنوان رئيس كميته) و منشي زاده و مشكات الممالك بودند و مهدي بامداد در كتاب شرح حال رجال ايران، سرتيپ اسدالله خان ابوالفتح زاده و سرتيپ ابراهيم خان منشي زاده را از پيروان فرقه بهائيت معرفي مي كند. (111) اين موضوع را عبدالله متولي نويسنده كتاب كميته مجازات نيز تأييد مي كند و افزون بردونفر نامبرده، مشكوه الممالك را هم پيرو اين فرقه مي داند. (112) پس از ترور اسماعيل خان رييس سيلوي تهران، شبنامه اي از سوي «كميته مجازات» منتشر مي گردد كه مسؤوليت اجراي اين ترور را برعهده گرفته و ضمن بيان شعارهاي ظاهراً انقلابي ساير افراد و مسؤولان را به مرگ تهديد مي نمايد.
يكي از اعضاي «كميته مجازات» به نام ميرزاعلي اكبر ارداقي درخاطرات خودبه اين شبنامه اشاره مي كند و مي نويسد:
«انتشار اين شبنامه به مراتب از قتل ميرزااسماعيل خان بيشتر توليد وحشت و اضطراب كرد. من و عمادالكتاب افراد گمنامي بوديم و سه نفر ديگر نيز بهايي بودند. لذا اين خود موجب شد كه كسي درباره ما پنج نفر سوءظني نبرد. . . »(113)مدتي بعد، اعضاي كميته شناسايي و چند تن از ايشان دستگير شدند. ابوالفتح زاده و منشي زاده در 26 ذيقعده 1336 قمري، به شكلي مرموز در سمنان به قتل رسيدند و احسان الله خان دوستدار به قفقاز گريخت. مشكات الممالك نيز پس از مدت كوتاهي آزاد شد.
در زمان دستگيري اعضاي كميته مجازات، فرقه بهائي در دستگاه نظميه از چنان نفوذي برخوردار بود كه بتواند پرونده را به شيوه دلخواه خود فيصله دهد. نفوذ بهائيان در نظميه از زمان رياست كنت دو مونت فورت بر نظميه تهران آغاز شد. عبدالرحيم ضرابي(114) (بهائي كاشاني) معاون او و كلانتر تهران بود و به اين دليل به عبدالرحيم خان كلانتر شهرت داشت. (115)پس از دستگيري اعضاي كميته مجازات، احمدخان صفا، مسؤول پرونده فوق در نظميه، به شكلي مرموز به قتل رسيد. در اين زمان، گروهي به نام «كميته سيمرغ» طي اطلاعيه اي خطاب به رئيس الوزرا قتل صفا را ناشي از مماشاتي دانست كه دولت در قبال بهائيان در پيش گرفته. گروه فوق مدعي بود كه در تنظيم پرونده تنها نام ابوالفتح زاده و منشي زاده كه بر خلاف ميل مسؤولان دولت تصادفاً به تله افتاده اند، ذكر شده و در مورد مشاركت ساير بهائيان مسكوت مانده است. در اين اعلاميه چنين مي خوانيم:
«احسان الله خان، قاتل منتخب الدوله و احمد آقاي روحي و ميرزا ضيأالله كه عضو عمده كميته تروريست بودند، هر كدام در يك محلي مشغول عيش و نوش مي باشند. . . ما، كه بر تمام احوال و اسرار اطلاع داريم، نخواهيم گذاشت كه كابينه وزرا از طايفه (بهائي)تشكيل شود زيرا كه اينها شروع به وزيركشي هم خواهند كرد تا اينكه ديگر كسي زير بار وزارت نرود و ميدان را براي خود مصفا نمايند. . . اين رشته سر دراز دارد». (116)ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
109- عبداله شهبازي، فصلنامه تاريخ معاصر ايران، ش 27، پاييز 82، صص 45 و .46
110- يكي از سه پسر ميرزا ابراهيم خان منشي زاده، به نام داوود منشي زاده، در سال هاي پس از شهريور 1320 به تأسيس گروه فاشيستي سومكا دست زد. اين گروه با نظاميان عالي رتبه وابسته به سازمان اطلاعاتي انگليس، به رهبري سرلشكر حسن ارفع، رابطه تنگاتنگ داشت و اقدامات آن بخشي از عمليات شبكه فوق به شمار مي رفت. (عبداله شهبازي، فصلنامه تاريخ معاصر ايران، ش 27، ص 46، به نقل از ظهور و سقوط پهلوي، ج 2، ص 440).
111- مهدي بامداد، شرح حال رجال ايران، جلد اول، ص 112 و يغما، سال 5 (1331)، ص .134
211- فصلنامه تاريخ معاصر ايران، شماره .27
113- خاطرات علي اكبر ارداقي، ص .51
114- عبدالرحيم ضرابي با مانكجي هاتريا، رئيس شبكه اطلاعاتي بريتانيا در ايران، مرتبط بود و كتاب تاريخ كاشان را به سفارش مانكجي نوشت. عبدالرحيم خان ضرابي از اعضاي خاندان سپهر و از خويشان مورخ الدوله سپهر است و پدر عليقلي خان نبيل الدوله بهائي معروف كه از دوستان عباس افندي و سال ها كاردار سفارت ايران در ايالات متحده آمريكا بود. عليقلي خان ضرابي (نبيل الدوله) نيز در جواني در سفارت انگليس در تهران كار مي كرد. وي در آمريكا يكي از ماسون هاي بلند پايه شد و در طريقت اسكاتي كهن به درجه سي و سوم (عالي ترين درجه ماسوني) رسيد.
115- عبداله شهبازي، فصلنامه تاريخ معاصر ايران، ش 27، صص 44-.45
116- عبداله شهبازي، تاريخ معاصر ايران، ش 27، صص 44 - 45، به نقل از آرشيو مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، پرونده 43850 - ن.