نقدی بر مقاله خود شکن آئینه شکستن خطاست (( به قلم غلام بناوند نقده ))
ما را قیام قامت آزادگی خوش است . عاشقان خادمان ملت عشقند
به آنان که چون شمع می سوزند تا روشنگر راه دیگران باشند و آنان که در برابر سخن دلپذیر
،دل سخن پذیر دارند .
با سلام و آرزوی بهروزی و پیروزی ؛ جناب آقای پارسا این مشخصاتی که ذکر نموده اید معلوم
نیست که حقیقی است یا مستعار و مجازی، به هر حال ما شما را سید مهدی پارسا خطاب خواهیم
نمود .
پارسای عزیز هر عملی نتیجه ی معرفتی است که ریشه ی آن است و ( زور ) نتیجه ی ( مطلق
انگاری ) در معرفت است که جز خویشتن را محق نمی داند و ( نقد ) را از آنجا که نقد حقیقتی
می داند که در دستان اوست بر نمی تابد . در عصر دانایی و عصر انفجار اطلاعات ، دنیا کاملا
و بخوبی دریافته است که افلاطون واضع جامه ی بسته بود زیرا خود را ( همه چیز دان ) می
دانست . فیلسوفان افلاطونی بظاهر مدعی هستند که همه چیز را می دانند و بنابراین شایسته است
که کسب قدرت تمام عیار و بلامعارض در اختیار آنها باشند . حاصل احساس ( همه چیز دانی )
در امور غیر سیاسی تکبر، خودنمایی و لافزنی است و در کار سیاسی، استبداد سیاه . جناب
آقای پارسا در مقاله شما دو خدای ظلمت با هم ائتلاف کرده اند : یعنی خدای مولود جهل و خدای
مجهول عطش قدرت، دو خدای ظلمتند که با خدای نامتناهی و برتر از عقل و گمان و وهم که
خدای نور است و محور همه ادیان بزرگ جهان می باشد، دشمنی می ورزند. پارسای عزیز
مقاله شما حاوی تناقضات زیاد و موضوعات متنوعی است که به لحاظ سبک ادبیات به کار رفته
و روان نبودن فرازهایی از مطالبتان، نقد عالمانه و واقع گرایانه و غیر متراکم را قدری مشکل
ساخته است.
مطالبی را که در سایت آینا نیوز به مخاطبان خود ارائه نموده اید از ابعاد و منظرهای مختلف
قابل تامل و بررسی است . به هر صورت قصد دارم با بضاعت بسیار اندک علمی و فرهنگی ،
بفراخور حال و به اجمال و ایجاز به نقادی و ارزیابی مقاله شما به پردازم. سید بزرگوار شما
سر فصل و مقدمه مقاله تان را با عناوینی همچون غصه، درد، حرمان سولدوز قهرمان و نجابت
سولدوزیان، تامل، سوختن و ساختن خویش آغاز کرده اید. بدوا دکتر محمدی را خادمی صادق،
که خدمات ارزنده ای در حیطه تعلیم و تربیت و عرصه ی ورزش انجام داده اند جانانه نواخته
سپس بی هیچ ملاخظه ای بر ایشان تاخته و شمشیر کین بر او آخته و با چیدن صغری و کبری به
مطالب حاشیه ای و خارج از موضوع مقاله پرداخته اید. صد البته در اعتقادات ما شیعیان علوی
به استثناء ساخت مقدس ربوبی و چهارده معصوم ؛ همه خطاپذیر و نقد پذیرند و دکتر محمدی یا
هر کس دیگری از این قاعده مستثنی نبوده و نیست. دم از تدین ، تعهد و انقلابی بودن زده اید ،
اما حرمت استاد، معلم و مربی خود را با جسارت تمام زیر پا نهاده اید. بدیهی است که محدودیت
به هر دلیلی و طریقی ، همیشه مصونیت ایجاد نمی کند ، بلکه نقادی لازمه ی مصونیت ،
باروری و رشد و بالندگی است. سولدوزی عزیز که درد سولدوز را قدر مشترک همه کسانی
می دانید که از خود خواهیها و خود برتربینیها مبّرا هستند.
آقا مهدی ، فرق زیادی است بین قدّاحی و نقاّدی و قطعا همه آنهائیکه واقعا اهل دردند و درد دین
و دغدغه ی مردم دارند ، فهمیدن را دوست دارند و دوست داشتن را نیز می فهمند و نیک واقفند
که مطلق انگاری ، باطل پنداری دیگران و احساس همه چیز دانی از آفات نقد و نقاّدی است .
مولانا زیبا سروده است:
آنکه گوید جمله حق اند احمقی است آنکه گوید جمله باطل ، اوشقی است
سولدوزی دردمند از اینکه به هر حال و در همه جا به فکر منطقه ی سولدوز و مردم آن هستید
، قابل تقدیرید و مورد تحسین ، ولی جنابعالی اگر اوضاع سولدوز را با تامل و تعمق بیشتری
رصد می کردید ، متوجه می شدید که سولدوز سرافراز و عزتمند و مردم غیور و با نجابتش ،
دچار حرمان و غربت نگشته اند ، سولدوز ، همیشه سولدوز قهرمان باقی خواهد ماند و تا ابد در
اعماق دل و جان این مردم به حیات پر طپش خودش ادامه داده و همچون ستاره ای نورانی بر
تارک ایران اسلامی درخشیده و خواهد درخشید . سولدوز قهرمان در طول تاریخ پر فراز و
نشیب و پر ماجرایش ، شاهد جنگها ، کشتارها ، غارتها و مهاجرتهای بسیاری بوده و زخمهای
عمیق تر و کاری تر بر پیکر مجروحش اصابت کرده است . ایل و تبارش به دور از سولدوز
عزیز تر از جانشان ، ماهها و سالها رنج و مرارت دربدری و آوارگی ، فقر و فلاکت ، بیکاری
و گرسنگی را با تمام وجودش لمس کرده و تحقیرها ، توهین ها ، شماتت ها و زخم زبانها را در
دیار غربت تحمل کرده ، سالها غریبانه در فراق سولدوز خونرنگ اشک خون ریخته ولی هر
بار با التیام و بهبودی جراهات بیشمار ، مزمن و مهلکش ، با مقاومت و بردباری ، با قدرت و
غیرت قد علم نموده و به بازسازی ، عمران و آبادی سولدوز همت گماشته و یک سولدوز
سرافراز و عزتمند را به آیندگان تحویل داد ه اند. اینک بر ماست که از همه ی دست آوردهای
سولدوز و سولدوزیان در عرصه های گوناگون حراست و پاسداری نمائیم. این مهم زمانی ممکن
و میسور خواهد بود که من و تو ، ما بشویم و امراض صعب العلاج روحی و روانی خود را که
همان مئیتّها ،حسادتها ، منفعت طلبیهای فردی و گروهی و نفاق و افتراق ، می باشند علاج و
مداوا کنیم. جناب آقای پارسا بیانیه ی دکتر محمدی ، شما بخوانید( جزوه و شبنامه) در دو محور
اساسی تحریر و تنظیم گردیده بود: سپاس مندی از مردم فهیم، فرزانه، غیور و ایثار گر سولدوز
2- جوابی دردمندانه و مشفقانه به هتاکان، مفتریان و توهین کنندگانی که در این عرصه رذایل
اخلاقی را از حدّ گذرانده و حریم و کانون مقدس خانواده را مورد هجمه قرار داده و با کمال
تاسف در نیافته بودند که:
اقوام روزگار به اخلاق زنده اند قومی که گشت فاقد اخلاق مردنی است
همشهری عزیز دکتر محمدی هر که هست دارای شخصیت فرهنگی ، علمی ، سیاسی ،
اجتماعی و ورزشی والایی است و از آنچنان جایگاه رفیع و پایگاه نیرومند مردمی برخوردار
می باشد که هرگز نیازی به موج سواری ، غوغا سالاری و ایجاد جوّ روانی برای رسیدن به
اهداف خود ندارند . بزرگان گفته اند: وجدان تنها محکمه ای است که احتیاج به قاضی ندارد و یا
اینکه هر کس تنها به پیش قاضی رود ، راضی برمی گردد . لذا اگر شما شور و شوق زاید
الوصف دوستداران و هواداران دکتر محمدی و اجتماع گسترده ی آنها را بمدت 3 شب متوالی
در جلو منزل ایشان می دیدید ، هیچوقت آن محبوبیت و موج واقعی و حقیقی را کذایی نمی
انگاشتید. همشهری اهل قلم ، پروردگار مناّن که از نور خود چراغ دانش افروخته و به انسان
شیوه ی دانایی آموخته ، به قلم و آنچه می نویسد قسم خورده است. جناب آقای پارسا
همانطوریکه کاملا در جریان امر قرار داشتید همه اعضای هیئت اجرایی و نظارت ، از یک
طیف و جناح و از یک طرز تفکر خاص که محصول تمرکز قدرت و حاکمیت یکدست می باشد
تشکیل یافته بود. وقتی که قرار باشد کاندیداهای ناهماهنگ ، غیرهم سو و نامطمئن رد صلاحیت
شوند ، استنادات قوی و ضعیف لازم نیست ، بدون هیچگونه دلیل و مدرکی تائید نخواهند شد. در
طی سالهای بعد از انقلاب و در ادوار مختلف انتخابات ، چقدر از فرزندان انقلاب و امام و
شهروندان مسلملن و متعهد توسط تیغ نظارت استصوابی ، مطلقه ، فرا قانونی و غیر پاسخگو ،
قلع و قمع شده اند. با توجه به مصوبه ی مجمع تشخیص مصلحت نظام باید دلایل و مستندات رد
صلاحیت ها به افراد ذینفع اعلام شود ، کاندیداهای رد صلاحیت شده هر چه فریاد بر می آورند
که آقایان ملاحظه ی آبروی ما را نکنید ، در مطبوعات و به خودمان دلایل رد صلاحیتها را
اعلام و منتشر کنید اما هرگز این کار معمول نگردید. در ضمن در سطوح بالای مدیریتی و
نهادهای مرتبط با انتخابات مجلس ، هیچ ابرام و اصراری مبنی بر رد صلاحیت دکتر محمدی
وجود نداشت ، بلکه از شهرستان نقده و مرکز استان گزارشاتی به شورای نگهبان ارسال می شد
که اگر دکتر محمدی تائید صلاحیت شده و به نقده باز گردد ، در منطقه مشکلات امنیتی بوجود
خواهد آمد. آری اصحاب انسداد عقل ، انحصار قدرت ، استبداد سیاسی و تمامیت خواهی با
فزون طلبیها ، فراقانونیها و حقوق ویژه ای که به عنوان خودی و شهروند درجه یک ، به خود
قایل هستند و خود را عین دین ، معادل انقلاب و نظام تلقی نموده و کشور و نظام و همه امکانات
و دست آوردهای انقلاب را از آن خود می دانند و هیچ کسی را غیر از خودشان مسلمان ،
انقلابی و متعهد به انجام فرایض و ارزشهای دینی به حساب نمی آورند و جز نوک دماغشان
حتی چند قدم فراتر را نمی بینند ، همانهایی هستند که طبق علایق و سلایق خود هر طور دلشان
می خواهد بدون توجه به واقعیتها و حقایق ، در مورد اشخاص و منطقه تصمیم سازی و تصمیم
گیری می کنند. چنین افرادی با تفکرات و دیدگاههای خاص خود با تعصبی متصلبانه موجبات رد
صلاحیت دکتر محمدی را فراهم نموده و مردم را از حق انتخاب کردن و محمدی را از حق
انتخاب شدن محروم نمودند. سید بزرگوار همانطور که می دانید معمار کبیر انقلاب امام
«ره»فرموده اند که: تمام آثار شهید مطهری بلا استثنا خوب است و مقبول تمام معتقدان به اسلام
و انقلاب است.
یکی از آفاتی که در جوامع دینی مشاهده میگردد ، عدم تناسب روش و وسایل با هدف می باشد.
برخی مؤمنان گمان می کنند که برای حصول به یک هدف مقدس می توان از هر روش و وسیله
ای استفاده کرد. آیا می توان برای بسط و گسترش دین دروغ گفت و تهمت زد ؟
شهید مطهری در این باره می فرماید: همانطور که هدفمان باید مقدس باشد ، وسایلی هم که برای
این هدف مقدس استحدام می کنیم باید مقدس باشد. مثلا نباید دروغ بگوئیم ، غیبت کنیم ، نباید
تهمت بزنیم. نه فقط برای خودمان نباید دروغ بگوئیم ، به نفع دین هم نباید دروغ بگوئیم. یعنی به
نفع دین هم نباید بی دینی بکنیم ، چون دروغ گفتن بی دینی است. به نفع دین دروغ گفتن ، به نفع
دین بی دینی کردن است. به نفع دین تهمت زدن ، به نفع دین بی دینی کردن است. به نفع دین
غیبت کردن ، به نفع دین بی دینی کردن است. دین اجازه نمی دهد ولو به نفع خودش بی دینی
کنیم. شهید مطهری با بیان این مطالب حجت را بر همگان تمام کرده و تکلیف همه مسلمانان و
دینداران را روشن و مشخص نموده است، روحش شاد ، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
همشهری گرامی شما مثل یک قاضی و بازجو از دکتر محمدی توضیح خواسته اید که 5 محور
رد صلاحیت و بالاخره 2 مستند قانونی چه بوده است. رد صلاحیت دکتر محمدی در هیاتهای
اجرایی و نظارت شهرستان و استان بر اساس 5 بند صورت گرفته بود که 3 بند از آنها را هیات
نظارت مرکزی « تهران » به دلیل بی پایه و بی اساس بودن حذف نموده بود. در نهایت 2 بند از
ماده ی 28 قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی یعنی بند 1 و بند 5 که عدم اعتقاد و التزام
عملی به اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و نداشتن حسن شهرت در حوزه ی انتخابیه
اعلام گردیده بود. نا گفته پیداست که حسن شهرت دکتر محمدی باعث حمایت گسترده ی مردم
گردیده است نه چیز دیگر. سئوال کرده اید که آیا صلاحیت ایشان فصلی و حزبی است؟ هرگز
چنین نبوده و نیست. رد صلاحیت دکتر محمدی از محورهای مهم برنامه های تمامت خواهان بود
که در دستور کار قرار گرفته بود والا دکتر محمدی به زعم شما با مبانی و اصول و اساس نظام
مقدس جمهوری اسلامی ، هیچ مشکلی ندارند و التزام عملی خود را در همه عرصه ها به اثبات
رسانده اند. انتخاب شدن نیز از حقوق سیاسی هر شهروند ایرانی است که در فلات ایران زندگی
می کند.
موضوع بررسی صلاحیتها از مناظر و زوایای مختلف حائز اهمیت بسیاری می باشد: اولا تا حد
امکان شرایط و معیارهای تشخیص صلاحیتها باید به شرایط و معیارهای عینی ، روشن و قابل
احراز و اثبات تبدیل شوند.اوصاف ضروری مانند التزام عملی به اسلام وفاداری به نظام
جمهوری اسلامی و قانون اساسی را که به طور قطع قابل احراز نیستند باید برای همه اتباع
جمهوری اسلامی ایران مفروض انگاشت.
ثانیا نصّ صریح اصل 56به عنوان جهان بینی حاکم بر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ،
متضمن حقوق سیاسی مردم ایران است ، پس حقوق انتخاب شدن و انتخاب کردن برای همه ی
مردم ایران به رسمیت شناخته شده است. ثالثا مطلقه شدن نظارت در تاریخ 4/5/74 در مجلس
چهارم که خود حاصل اعمال نظارت استصوابی شورای نگهبان از جمله با ابطال 9 حوزه ی
انتخابیه و رد صلاحیت 41 نفر از نمایندگان مجلس سوم بود (( 15 نفر ، 8 و12سال نماینده
بودند )) شکل قانونی به خود گرفت.نظارت استصوابی که به علت ماهیت مطلقه اش قوانین را
نقض می کرد ، صورت قانونی پیدا کرد والا در اصل 99 قانون اساسی ، بدون هیچگونه ابهامی
تنها لفظ نظارت آمده است نه مورد دیگر.
آقا سید ، معتقدان به نظارت استصوابی و شهروندان جمهور ناب و اتباع مؤمن حکومت عدل
اسلامی ، با استفاده از قدرت نظارت مطلقه استصوابی ، فرا قانونی و غیر پاسخگو ، نامزدهای
رقیب را که از نظر آنها شهروندان جمهور ناباب محسوب می شوند، با شیوه های غیر
مردمسالارانه و غیر انتخابی حذف می کنند و این در حالی است که وفق اصل 62 قانون
اساسی : شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان و کیفیت انتخابات را قانون معین می
کند .بنابراین اگر مفسر قانون اساسی ، مطلق نظارت در اصل 99 قانون اساسی را حمل بر
نظارت استصوابی کرده باشد ، لاجرم باید بپذیرد که در هر اصل دیگر قانون اساسی که واژه
نظارت ذکر گردیده نیز باید به استصوابی بودن آن حکم شود.و اما انتخابات که باید در یک
فضای سالم ، آزاد ، عادلانه ، منصفانه و رقابتی برگزار شود ، با حفظ ظاهر و صورت
دموکراتیک و مردمسالارانه و با ماهیتی فرمایشی و نمایشی در صدد انتخاب شدن کاندیدهای
مطمئن ، هماهنگ و همسو با جناح حاکم هدایت می شود. در حقیقت در اجرا و نظارت بر
انتخابات اصل، هدایت آن به سمت و سویی خاص است نه ، تضمین سلامت آن.
اینکه گفته اید در ادوار مختلف انتخابات ، در منطقه سولدوز ، اجماع برای انتخاب کاندیدای
اصلح بیهوده بوده و قبلا برای تحقق این امر تلاشهای زیادی توسط بزرگان صورت گرفته ولی
منتبح به نتیجه ی مطلوب نشده و این خصلت تکبر در اجماع ریشه ای فرهنگی و باوری دارد ،
کاملا صحیح است. با این تفاوت که از نظر نگارنده 3 خصلت بسیار مذموم و نکوهیده ی منیّت ،
حسادت و ترجیح منافع فردی ، گروهی و جناحی بر منافع مکتب ، جامعه و محرومین ،
بصورت فرهنگ در وجدان جمعی و باور عمومی ما بروز و نمود پیدا کرده است. از همه ی
خصلت های مذلت بار مزبور که موجب عدم اجماع و اتحاد و همبستگی ما در عرصه های
مختلف و سرنوشت ساز گردیده ، یکی هم این خصلت بسیار زشت بوده است که ما همچون
منافقین هیچوقت قلبها و جسمهایمان با هم نبوده ما فقط جسمهایمان با هم می باشد و بس. ما تا قلبها
و جسمهایمان توأمان با هم نباشند ، معضلات و مشکلات عقب ماندگی و توسعه نیافتگی منطقه
سولدوز حل و رفع نخواهد شد.
بلکه واقعیتی است تلخ و تکان دهنده ، جهان سلطه و استکبار از طریق امواج ماهواره ها
فرهنگ مبتذل و منحط خود را وارد منازل خیلی از شهروندان ایرانی نموده و فضای جامعه ما
را به شدت آلوده کرده و از اینطریق به راحتی فرهنگ خود را اشاعه و ترویج نموده و به
اغراض و اهداف سیاسی ، فرهنگی خود نزدیک می شود.
پر واضح است با تهاجم فرهنگی باید تقابل فرهنگی نمود آیا متولیان و مولدان فرآوردهای
فرهنگی و مبلغان رسالت دینی آثاری متناسب نوجوانان و جوانان را تولید کرده اند؟ جناب آقای
پارسا ، نسل جوان امروز نیازمند استدال و دعوت است و نه دستور و تحکم ، چنانچه این
ویژگی با رفتاری واقع بینانه مواجه شود ، انرژی ، استعداد و خلاقیت سرشار جوانان در
مسیری مثبت ، حرکت تکاملی و متحول خود را آغاز می کند و موجب برکاتی مستمر، ارزشمند
و دیر پا خواهد شد. نسل جوان کشور کوهی از نیرو، اعتقاد و ایمان را بالقوه در خود نهفته دارد
، چنانچه درست هدایت شود؛ داروی دردهای تاریخی این سرزمین است و اگر به حال خود رها
شود، به بحرانی دامن خواهد زدکه هیچ نیرویی قادر به مهار کردن آن نیست. همشهری
کارشناس همچنانکه در سطور بالا گفته شده موضوع اصلی بیانیه تهمت های تبلیغاتی نبود چرا
که دکتر قانونا و رسما وارد عرصه ی رقابتهای انتخاباتی نشده بود بلکه هدف، پاسخ به توهین
های خانوادگی بود. قبل از توزیع بیانیه در مورد چاپ و نشر آن در دو هفته نامه ارمغان صحبت
شده بود.به دلیل حجم زیاد مطالب، همچنین با توجه به محتوای آن، مدیر مسئول ارمغان با جرح
و تعدیل زیاد و در صورت تمایل خود حاضر به چاب بیانیه بود.بستر مناسب فرهنگی در
شهرستان نقده، برای اندیشه های گوناگون، علایق و سلایق مختلف فراهم نمیباشد.در خصوص
اهانت به ساحت مقدس پیامبر عظیم الشان اسلام، اگر حاکمیت اراده می نمود و می خواست،
راهپیمایی های اعتراض آمیز گسترده و همه جانبه ی مردمی در سراسر ایران اسلامی بر پا می
گردید.والا هیچ دلیلی نداشت که دینداران، مؤمنان و ارزشمداران به راهپیمایی اعتراض آمیز
اقدام نکنند. شما به کاریکاتوری که محصول شیادی مزدوران فرهنگی در مطبوعات کشوری
بوده است، اشاره کرده اید ، چرا؟ بجای مطبوعات کشوری ننوشته اید روزنامه دولتی «ایران»
ارگان رسمی دولت که همه هزینه های آن از بیت المال تامین می شود. در ضمن این شیادان و
مزدوران فرهنگی چگونه در یک روزنامه دولتی نفوذ کرده و آ زادانه فعالیت مطبوعاتی داشته
اند.چرا هیچگونه نظارت و کنترلی بر فعالیتهای این مزدوران فرهنگی صورت نگرفته بود؟ و یا
اینکه بر حسب چه مقتضیاتی به آنها اجازه داده شده بود تا آن کاریکاتور موهن و مطالب مشحون
از تحقیر و توهینی را که به ترکان ایران صورت گرفته بود، چاپ و نشر نمایند.چرا تا
اعتراضات ترک زبانان که بعد از حداقل یک هفته انجام گردید، هیچ صدایی از نهادها و مسئولان
ذیربط بطور کلی از حاکمیت در نیامد؟
همشهری دردمند و رنجور، من هر چه فکر کردم هیچگونه رابطه ی منطقی و قابل توجیهی
مابین فضای انتخاباتی مجلس هشتم، بیانیه ی دکتر محمدی و حادثه ی خونبار خرداد 85 نیافتم.
آقای مهدی دنبال چه چیزی می گردید و کدام اهداف را نشانه رفته اید. از یادآوری آن فاجعه
خونین چه نتایجی را می خواهید بدست بیاورید. با این قلم فرسائیها آنهم بعد از 2 سال، چه قصد
و نیتی داریدو چه چیزی را می خواهید اثبات کنید. شما با توسل به سبک اِسنادی همه خوبیها .
موفقیت ها را به نفع خودتان مصادره به مطلوب نموده و همه ی بدیها و ناکامیها را به دیگران
نسبت میدهید. اما مطمئن باشید که با توجیه و فرافکنی ماهیت و حقیقت حادثه ی خرداد 85
هیچوقت تغییر نخواهد کرد. جناب آقای پارسا، احساسات ترکان ایران از آن تحقیر و توهین
سخت جریحه دار شده بود،اگر غیر از این بود، مردم با هیچ انگیزه ی دیگری با حضور گسترده
ی اقشار مختلفف اعم از زن ومرد، پیر و جوان، کودک و نوجوان در آن گردهمایی شرکت نمی
کردند. اگر مردم نسبت به تحقیر و توهینی که در روزنامه ی دولتی « ایران » صورت گرفته
بود شدیدا معترض نبودند، با ترغیب، تشویق و یا تهییج دکتر محمدی و دوستانش و یا با توجه به
چند اعلامیه بی نام و نشان، ان تجمع عظیم اعتراض آمیز را برپا نمی کردند. با عرض پوزش از
اطاله ی کلام ناچارم صحنه ی جلو اداره ارشاد در روز واقعه را آنچنان که حادث گشته بود
برای شما ترسیم و تشریح کنم.
در آنروز نه، دکتر و نه سایر دوستانش هیچکدام نتوانستند سخنرانی بکنند. در همان دقایق اولیه
که مردم خصوصا جوانان بر روی زمین نشسته و آماده استماع سخنرانی دکتر محمدی بودند که
تازه با ذکر صلوات و قرائت چند بیت شعر قصد صحبت داشتند، فرماندار وقت با وسایل صوتی
بر روی وانت در محوطه ظاهر شدند و از دکتر محمدی و دوستانش خواستند که برای بیان
مطالبشان جهت استفاده از وسایل صوتی به آن سو بیآیند. متاسفانه این امر با مخالفت و ممانعت
عده ای از جوانان ممکن نشد وگرنه ما می خواستیم برای استفاده از تجهیزات صوتی و تلطیف
فضا به آن طرف برویم. در همین اثنا عده ای معدود و محدود از ضلع جنوب شرقی محل
گردهمایی که به فرماندار و وانت حامل ایشان نزدیک بودند، بطرف فرماندار سنگ، و آحر
پرتاب کردند. هر چه دکتر محمدی و نگارنده فریاد بر آوردیم که آنها از مردم نیستند، از آن جمع
فاصله بگیرید. با کمال تاسف صدای ما در آن هیاهو بگوش کسی نرسید. من هر چه فریاد زدم
بیائید در چهارچوب قانون اساسی و حقوق مدنی ، از مدیران سطوح بالای نظام انتقاد و
اعتراضات خود را بگوش آنها برسانیم، چون آن جمع مهاجم ازما فاصله داشت و وسایل صوتی
هم در کار نبود،آنها حرفهای ما را نمی شنیدند آنهایی هم که شنیدندتلاش زیادی کردند جلو آن عده
را گرفته و از صحنه ی حادثه دور کنند اما آنها نیز موفق نشدند.متجاسران با مهارت و با خیال
راحت انگار که قبلا بخوبی آموزش دیده و هدایت شده اند به حملات خود ادامه و بعد از واژگون
کردن و آتش زدن خودروی فرمانداری، تعرض خود را به نیروهای انتظامی و ضد شورش
مستقر در مقابل اداره ی ارشاد، آغاز کردند. اینک من از شما پاسخ این سئوال اساسی را دارم
که چرا فرماندار شهرستان را که سمبل قدرت مرکزی و نماینده سیاسی دولت می باشد در جلو
چشم و در حضور آنهمه نیروی مجهز به تجهیزات ضد شورش، مورد تعرض قرار دادند؟ تک
تک نیروها مورد تعرض واقع شده، حتی حالت تدافعی نیز بخود نگرفتند. این امر واقعا در خور
تامل و تحقیق است. این در حالی بود که هنگام شکسته شدن چند شیشه ی ساختمان فرمانداری،
آن فاجعه آفریده شد. من هم نمی خواهم از عصبیت ها و خشونت های به دور از عقلانیت هر دو
طرف، از رفتارهای خارج از چهارچوب قوانین موضوعی و جزایی و برخوردهای گستاخانه و
بی رحمانه ی میلیتاریستی پنج شنبه خونین و جمعه سیاه صحبتی بکنم. حادثه 4 و 5 خرداد 85
نقده از آتش کینه و نفرت شوونیستهای فرهنگی و قوم مداران قوم پرست که قوم خود را مرکز و
محور عالم تصور می کنندو در صدد یکسان سازی و همان سازی قومی، زبانی و فرهنگی همه
اقوام ایرانی و تبدیل آن به یک زبان، فرهنگ و قومیت هستند، شعله ور شدو در کنار آن
تصمیمات و تدابیر نا بهنگام و ناکار آمد و در یک کلمه سؤ تدبیر مسئولان موجب سوختن بیت
المال در آتش و خسارات وارده به اموال عمومی گردید. ای مریدان مخلص چرا نمی خواهید سؤ
تدبیر مرشدان خود را حتی بعد از دو سال به پذیرید؟
پیامبر اکرم(ص) 1400سال پیش فرمودند:«انی ما اخاف علی امتی الفقر ولکن اخاف علیهم سؤ
التدبیر.» « من از فقر امتم بیم ندارم، آنچه بر امتم بیمناکم سؤ تدبیر است. »
به قول معروف وسط معرکه حلوا پخش نمی کنند، بعضی مواقع سؤ تدبیرها چنین حوادثی را
بوجود می آورند. باز چه نیکو گفته اند، علاج واقعه را قبل وقوع آن باید کرد.نا گفته نماند که
جلو اداره ارشاد در خرداد 85، اقتضائات و الزاماتش با یک محیط مسقف و بسته ی یک سالن
ورزشی کوچک تفاوتهای اساسی داشت.آقا سید مسببین اصلی آن فاجعه خونین در وهله اول
شوونیست های فرهنگی بودند که با خشونت ساختاری باعث خشونت مدنی و تجمعات اعتراض
آمیز ترکان و سولدوزیان گردیدند، متعاقب این حرکتها خشونت دولتی و خشونت عریان هر دو
پدیده با هم رخ نموده و وارد صحنه ی حوادث شدند و در کنار اینها همچنانکه در سطور بالا نیز
گفته شد، سؤ تدبیر مسئولان و مدیران حادثه ی بسیار تلخ خرداد 85 نقده را به بار آورد. پارسای
عزیز اگر اوضاع سولدوز را همچون محوطه ی اداره ارشاد و قیافه های ما رصد کرده باشید،
وای به حال سولدوز و سولدوزیان. دکتر محمدی به همراه نگارنده چند کوچه پایین تر از اداره ی
ارشاد، محل حادثه را ترک کرد. یا تلسکوبهای رصد خانه ی شما بد جوری نصب و تنظیم شده
بودند، یا خلاف بعرض رسانده اندو یا اینکه سخنان شما مغرضانه، کینه توزانه و عاری از
حقیقت می باشد. ما نه تنها خوشحال و مسرور نبودیم بلکه بسیار ناراحت و عصبی بودیم که چرا
افراطیون آنچنان وضعیت نا هنجاری را بوجود آوردند. دلیل قاطع ترک محل گردهمائی هم این
بود که دکتر و دوستانش جهت انتقاد و اعتراض به تحقیر و توهین یاد شده در محل حاضر شده
بودند.بلوا و آشوب مطلوب کسانی است که همیشه در چنین مواقعی قصد برخورد سرکوبگرانه
دارند.سید عزیز شما چه اصراری دارید که آن تجمع گسترده را بست نشینی و تحصن بنامید در
صورتیکه تحصن نبوده، بل تجمع اعتراض آمیز بود.
طبق اصل 27 قانون اساسی: تشکیل اجتماعات و راهپیمائیها بدون حمل سلاح، به شرط آنکه
مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است. به فقه سیاسی اشاره کرده اید: فقه سیاسی شامل آن دسته از
مباحث حقوقی « در اسلام » می شود که تحت عناوینی چون حقوق اساسی « مفاهیم سیاسی »و
حقوق بین الملل و نظایر آن مطرح می گردد.فقه سیاسی در تعریف خاص، مجموعه ی
استنباطات فقهی در خصوص آیات و روایاتی است که به مسایل فوق مربوط می شوند.فقه
سیاسی به شکل عام عبارت است از کلیه پاسخ ها به مسایلی که دین اسلام نسبت به مسایل حقوق
اساسی و مفاهیم سیاسی و حقوق بین الملل ارائه می دهد. فقه سیاسی مجموعه ی « باید » ها و
« نباید » های تعبدی است که از متن شریف استخراج می شود وتکالیف عباد در حوزه ی مسایل
سیاسی را تعیین می کند. اما شرایط کاندیداها را اصل 62 قانون اساسی ( که توسط 40نفر از
مجتهدین زمان و سایر اسلام شناسان تدوین گردیده است ) و مجاری قانون انتخابات تعیین می
کند. شما پیشینه دکتر محمدی را متعهدانه، صادقانه با خدماتی ارزنده بیان کرده اید.هیچ مسئولی
نباید بدون توجه به روح قانون و ظوابط، همراهی زبانی را راهنمای عمل و مسئولیت خود قرار
دهد.لازم بذکرست که فرمانداری صبح همان روز حادثه، آن تجمع را غیر قانونی اعلام کرده
بودند نه، یک روز قبل از حادثه. در آن زمان دکتر محمدی دایه ی مهربانتر از مادر نشده بود،
شما پس از 2 سال کاسه ی داغ تر از آش شده اید.آن حساسیتی را که تحقیر، توهین و تخریب
قومی، زبانی و فرهنگی ایجاد نمی کند، شهید نامیدن قربانیان آن حادثه چنان حساسیتی را بوجود
نمی آورد.بدیهی است اطلاق کلمه شهید از سوی نهادهای ذیربط تابع مقررات خاص خود می
باشد.و این هم طبیعی است که وجدان جمعی و افکار عمومی راه خود را می رود و طرز تلقی
خود را دارد. آقا مهدی عزیز شما میزان هیجان 4 نفر از قربانیان حادثه را چگونه و با چه
دستگاهی سنجیده و بدست آورده بودید. فاجعه خونین 85 خرداد نقده به تحلیلی عالمانه،واقع بینانه
و منطبق بر حقایق نیاز دارد. گذر زمان و تاریخ منطقه در آینده باید روشن کند که چه کسانی با
تحریکات مرموزانه و زیرکانه و با اقدامات تخریب گرانه موجبات سوختن گنجینه و کتاب
شهرستان نقده را مهیا نمودند.عزیز فرزانه، هویت دینی، نژادی،قومی،زبانی و فرهنگی همه ی
اقوام، ملل و مذاهب تاریخ بشریت را آن خلاق حکیم، علیم و خبیر ایجاد نموده است.کسانیکه این
تنوع، شعبه، شعبه و قبیله قبیله شدن را پذیرفته اند، در پیشگاه خداوندی از تقوا پیشگان محسوب
می شوند.هنرمند واقعا مسئول و متعهد جناب مهندس قوجاری به آتش ما نسوخت، به آتش تحجر،
جمود،انحصار طلبی، تنگ نظری و تمامت خواهی سوخت. قرار نبود چیزی حل و فصل شود،
راههای قانونی و مدنی هم قبلا طی شده بود. جناب آقای پارسا هر دولتی در هر شرایطی باید به
دو جنبه ی سلبی و ایجابی امنیت اقدام نماید: از جنبه ی سلبی یعنی فقدان ترس، اجبار و تهدید و
از بعد ایجابی یعنی وجود احساس رضایت و اطمینان خاطر نزد دولتمردان و شهروندان.حتی
امنیت اجتماعی نیز به دو معنا به کار برده می شود: نخست مصون بودن و حالت فراغت عموم
افراد جامعه از تهدیدات یا اقدامات خلاف قانون شخص، گروه و دولت، پس هر دولتی هم امکان
دارد در مقاطعی امنیت اجتماعی را مورد تهدید قرار دهد، بدین معنا که اقدام سیاسی یا اداری
دولت علیه افراد و گروهها،خشونت دولتی و سلب حیثیت و منزلت افراد از سوی آن مهمترین
تهدیدات دولت نسبت به افراد است که به امنیت افراد خدشه وارد می سازد.
شما در جای،جای مقاله تان از مطالب حزبی دکتر محمدی صحبت کرده اید. در حال حاضر
ایشان عضو یا طرفدار هیچ حزبی نیستند. اگر شما اطمینان دارید که مشارالیه به حزبی وابسته
هستند، لطفا مستندات خود را ارائه فرمایید تا سیه روی شود هر که در او غشّ باشد. دکتر
محمدی و دوستانش هیچوقت قوه قضائیه را منفعل قلمداد نکرده اند.هر چند هیچ قوه ای از قوای
سه گانه نمی تواند خالی از اشکال، ایراد و یا قصور و تقصیر باشد.شما مختارید هر چه می
خواهید شرح دل بنگارید و با لطائف الحیا و تمسک به الفاظ و کلمات زیبا به دیکران بتازید:
هیچ آدابی و ترتیبی مجوی هر چه می خواهد دل تنگت بگوی
دکتر محمدی در آن 14 روز به همه مراجع، مسئولان و آگاهان مسایل انتخابات تا آنجائیکه
توانستند مراجعه و منابع، امکانات و مستندات قانونی را در اختیار گرفتندو آخر الامر همان ردّ
صلاحیت از پیش تعیین شده برایش رقم خورد. بیانیه یا جوابیه ای که شما آن را شبنامه وجزوه
توصیف کرده اید، نام و نام خانوادگی نویسنده صراحتا قید گردیده و آشکارا در اختیار همگان
قرار گرفته است، نه در اختیار افراد خاص و بطور مخفیانه.قبلا کسان دیگری از این طریق پیام
خود را به جامعه انتقال داده بودند. جای بسی تاسف و تعجب هست، شما که خود را کارشناس،
صاحب قلم و اهل مطبوعات معرفی نموده اید، چگونه بین شبنامه، جزوه و دیگر نوشته ها فرقی
قایل نشده اید.
جناب آقای پارسا، شبهه ی تشویش اذهان در نوشته شما، شکایت فرماندارفعلی از دکتر محمدی
در رابطه با بیانیه مذکور، مبنی بر تشویش اذهان عمومی در زمینه ی انتخابات را در افکار
عمومی تداعی می کند.اینکه آگاهان، فرهیختگان، نخبگان و روشنفکران جامعه باید فرزند زمان
و به تعبیر دیگر زمان شناس باشند.هیچ تردیدی وجود ندارد. در مرحله ی دوم انتخابات دکتر چه
اقداماتی انجام دادند که باعث از هم پاشیدن وحدت و انسجام مردمی گردید. مگر به غیر از این
است که کاندیدای اصلح را مردم معرفی کنند. این امر، توهین به آگاهی، معرفت و شعوربالای
مردم نیست؟ بویژه اینکه در مرحله ی دوم انتخابات یک کاندیدای ترک و یک کاندیدای کرد در
صحنه ی رقابتها مانده بودند.پس تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. شما نوشته اید دکتر
محمدی به سیاه نمایی و سلب انگیزش مردم پرداخته است، در ادامه ی همان سطر گفته اید که
مردم حماسه ی حضور خود را نه از دکتر، بلکه از غیرت و همتی که با خونشان ممزوج گشته
است دارند.کلام پارادوکیسکال متناقض نمای تمام عیار یعنی این. کسی از شما آقا مهدی نخواسته
است که توصیه و دلسوزی دکتر را قبول یا رد کنید. این حرمت شکنی ها و تجاوز به حریم
دیگران نیز از کسانی برمی آید که حرمت شکنی را باب کردند.در آن سو:
اگر: مثنوی شما دکان وحدت است غیر وحدت هر چه بینی آن بت است
در این سو: دین من از عشق زنده بودن است زندگی زین جان و سر ننگ من است
ملت عشق از همه دین هاجد است عاشقان را ملت و مذهب خداست
سید والامقام، قبل از هر چیز باید وجودمان را با تهذیب نفس، خودسازی و بازسازی نموده و
اذهان خود را از کهنه شدن و کهنه پرستیدن رهایی بخشیم تا از این رهگذر نو شدن را دریابیم
.عاقبت بخیری از آن کسانی است که در روزهای خوف و خطر و بحرانی دامن خود را برنمی
چینند و ازدور دستی برآتش داشته و از وحدت، آبادانی و سرافرازی دم نمی زنند.
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز مرده آن است که نامش به نکویی نبرند
شاگرد جایی و مجالی بیشتر دارند و ارتفاع ذهنی اش نیز از حد بالاست. دکتر محمدی تاکنون
رسالت فرهنگی خود را در چهارچوب تحلیل، آموزش، تبیین و غیره به نحو احسن انجام داده
است.فراهم ومهیا شدن بسترهای عقلانی و مدنی خواسته ی همه ی مردم می باشد. همه باید با
اتحاد وهمیستگیهر چه در توان دارند التیام بخش زخمهای وارده باشند، با نمک پاشیدن و نیشتر
زدن بر قلب ریشیکدیگر چیزی عاید نمی شود.جناب آقای پارسا، قانون اساسی: میثاق ملت، عامل
وحدت بخش، خونهای شهیدان، تنظیم کننده روابط دولت و ملت و مادر همه ی قوانین است که بر
سایر قوانین و مقررات ، برتریت، نظارت و کنترل دارد. این قانون اساسی که مبنای نظم همه ی
ماست با این ویژگی ها و پشتوانه ی عظیم قرآنی و اسلامی، معلوم نیست چرا تاکنون اصول
قانون اساسی و حقوق اساسی ملت متجلی در آن اجرایی و عملیاتی نگردیده است؟ پارسای
عزیز، دکتر محمدی تا آنجا که توانسته همیشه مرهمی بوده است بر دردهای نسل جوان و
فرزندان این مرز و بوم، خصوصا آنهایی که دچار فقر و نداری، اعتیاد و بیکاری گشته اند. دکتر
محمدی و دوستانش از مدافعان قانون اساسی و اجرای اصول آن و از پشتیبانان سرسخت
اسلامیت، جمهوریت و مردم سالاری هستند.سید عزیز همه اصول قانون اساسی مرئی اند،
منتهی همچنانکه برای اجرای قوانین موضوعی باید آئین نامه اجرایی نوشته و در هیئت دولت
تصویب شود، جهت اجرای بعضی اصول قانون اساسی هم باید قوانینی در مجلس تصویب و به
تائید شورای نگهبان برسد.و این مهم عزم و اراده ی مهمه ارکان نظام را به منظور اجرای بی
چون و چرای قانون اساسی بعد از سپری شدن 30سال از عمر انقلاب اسلامی، می طلبد.انشا
ا... عزم نمایندگان مجلس هشتم بر مریی گشتن اصول قانون اساسی قرار گیرد. سید بزرگوار،
شما از هر مقوله ای سخن رانده اید، اما از جمهوریت، مردم سالاری، حق و عدالت، آزادی و
برابری از شکافهای عظیم طبقاتی، قله های رفیع ثروت و مکنت، دره های عمیقفقر و فلاکت،
کاخ در کنار کوخ، فقر در کنار غنا، تبعیض و بی عدالتی و نا برابری،تورم و گرانی،از توضیع
ناعادلانه ی ثروت، قدرت، معرفت، فرصت و کرامت انسانی، از مفاسد مالی و اقتصادی
کله گنده ها و دانه درشتها، از مفاسد و ناهنجاریهای اجتماعی، از رانت جوئیها و رانت خواری
آقا زاده ها، از دودمان گرائیهاو دودمان گزینیها « سیستم تاراج » حرفی به میان نیاورده اید؟؟؟
آقا سید،قدرت طلبان مخفی شده در سنگر دین هرگز نمی توانند پیام آزادیخواهی دین را به
تشنگانآزادی و آزادگی و حریت ابلاغ نمایند.برای اینکه خودشان آزاد نیستند.24 اصل قانون
اساسی درفصل سوم به حقوق اساسی و مدنی « حقوق ملت » اختصاص دارد، اما شما تهنا به 2
اصل 28 اشاره نموده اید.سیاست گذاریها و برنامه ریزیهای اقتصادی، تامین نیازهای اولیه،20و
معیشت و رفاه نسبی مردم از اهّم وظایف هر دولتی خصوصا از نوع اسلامی آن است. اما ملت
حقوق دیگری هم دارد که آنها نیز باید استیفاء و مورد پی گیری قرار گیرند. نکند شما هم در
زمره ی کسانی قرارگیرید که سقف معیشتشان بر ستون دیانتشان استوار است و خود را پشت
دین و زیر لوای ارزشها مستور کرده و از ارزشها سپری برای اعمال ضد ارزشی خود ساخته
اند.آقا مهدی، کدام سیاست گذاریها و برنامه ریزیها موجب توسعه نیافتگی، محرومیت و
مظلومیت سولدوز سرافراز گردیده است.سولدوز و سولدوزیان همه درد مشترک، نیاز مشترک
و هدف مشترک دارند.امید است همه با هم، یکدل و یک جهت با همدلی و همنوایی با ترسیم
وضعیت راهبردی منطقه و با توجه به ظرفیتها، منابع و مجموع پتانسیل ها و استعدادهای بالقوه
ی منطقه و اختصاص اعتبارات لازم، ملی و استانی و بالا بردن میزان سرمایه گذاریهای دولتی
و بخش خصوصی، زنجیره ی زیر بنایی و توسعه ی متوازان، همه جانبه و پایدار را فراهم و
تکمیل نمائیم.نا گفته نماند در سطوح کشوری نیز مادامی که اسلام با مساوات منطبق است و رنگ
ها و وطن ها و ملیت ها را مقیاسی در زندگی اجتماعی قرار نمی دهد، شریعتی جهانی است گر
چه بر مدینه منوّره حاکم نباشد. جناب آقای پارسا، لبّ و مَخلَص کلام اینکه در روی این کره ی
گردون هیچکس فرشته نیست، کسی می تواند از همه خوبتر باشد که از همه ی آحاد مردم،
بیشترین حد از عدالت را رعایت کند. در این مملکت هنوز هم مردان و زنان آزاده و نجیب،
علمای پاک نهاد و فرزانه، مدیران و مدبران لایق و شایسته، فرهیختگان و دانش آموختگان
و نخبگان و متفکران و اندیشمندان فراوان اند و هر کدام به نوعی در پس دیوار قدرت سیاسی
و اجرایی به زندگی شرافتمندانه ی خود مشغولند. مسند نشینی و بهره مندی از قدرت سیاسی
برای برخی هیچگاه به معنای شایستگی و لیاقت و حقانیت نیست چه بسا عکس آن نیز باشد.
عشق و مهر است پیام من و هم کیشانم نسل طوفانم و دلداده ی آن ایمانم
منم آن شارح اندیشه ی آزادی و صلح که شکفتند غزل های تر عرفانم «محمد رضا رحیمی»
« غلام بناوند نقده »