روزنامه صبح امروز متعلق به سعید حجاریان

چرا 18 تیر، 16 آذر نشد؟ البته شاید در نگاه نخست،چنین پرسشی درست نباشد. چرا که سال 32 به هیچ وجه قابل مقایسه با سال 78 نیست. ولی چندان پرسش بیراهی هم نیست. 16 آذر انفجار عقده های ناشی از سقوط دولت ملی دکتر مصدق و آغاز عصر جدیدی از استبداد و استعمار بود. سکوت سنگینی که پس از کودتای 28 امرداد 32 بر فضای جامعه حکمفرما شده بود، در 16 آذر شکست و به بهانه از سرگیری روابط ایران و انگلیس و سفر معاون وقت رییس جمهور آمریکا، دانشجویان را به تلافی آن سکوت سنگین وادار کرد. 16 آذر یک قیام کاملاً اصیل و خودجوش بود که مقدس ترین هدف ها را پیگیری می کرد و هیچ منفعت حزبی و شخصی نداشت. تنها و تنها در پی استیفای حقوق ملت بود و بس. سرکوب آن نیز هدفمند و آگاهانه نبود. ولی 18 تیر به انگیزه دفاع از روزنامه سلام شکل گرفت، در راستای اهداف و منافع یک جناح خاص بود، سرکوب آن نیز منافع یک جناح دیگر را تأمین می کرد و دامنه آن به شهر کشیده شده و از کنترل دانشجویان خارج شد. همه اینها دست به دست هم داد و 18 تیر را ناکام گذاشت. قهرمانانش نیز از استحکام فکری و شخصیتی کافی بهره مند نبودند. ولی قهرمانان 16 آذر با وجود گرایش های غیر مذهبی شان در اوج ثبات بودند، هم ثبات فکری و هم ثبات شخصیتی. باید امروز بیاندیشیم که آیا روزنامه سلام و شخص مدیر مسؤولش، خاتمی و برخی دولتمردانش و مجموعه اصلاح طلبان ارزش آن را داشتند که حیثیت و پتانسیل جنبش دانشجویی و خون جوانان فعال آن را هزینه کنیم؟ به راستی چرا شخص خاتمی جرأت نداشت که به میان دانشجویان آسیب دیده برود و از گسترش خونریزی ها جلوگیری کند؟ خاتمی در آن پنج روز بحرانی، کجا بود؟ تنها در ساعات پایانی روز دوشنبه 21 تیر در تلویزیون ظاهر شد و بدون آنکه دفاعی از دانشجویان طرفدارش کند، خواهان آرامش شد! آنقدر منفعل شده و خود را گم کرده بود که ترس و نگرانی از چهره اش می بارید! او حتی پس از 18 تیر نیز سعی نکرد تا دل دانشجویان لطمه دیده را به دست آورد. دیدارهای دانشجویی اش را روز به روز کمتر کرد و ترجیح داد  به چانه زنی در بالا اکتفا کند. در ماه های پایانی دولتش که به مناسبت روز 16 آذر در دانشگاه تهران حاضر شد، نتوانست برخورد شایسته ای از خود نشان دهد و در برابر اعتراضات تند دانشجویان حاضر در جلسه، آنقدر بد عمل کرد که خبر 20:30 سوژه خوبی برای تخریبش پیدا کرد و چندین بار در همان سال 83 و یک بار هم در سالگرد آن سخنرانی در سال 84 به پخش سخنان خاتمی پرداخت. خاتمی که از عهده پاسخ گویی به اعتراضات دانشجویی بر نیامده بود، به توهین و خشونت لفظی متوسل شد و خطاب به دانشجویان گفت: «آدم باشید!» سپس آنها را تهدید کرد که در صورت ادامه تنش، دستور اخراجشان از جلسه را خواهد داد! پس از آن جلسه  هم باز پشت دانشجویان را خالی کرد و در برابر اعتراضات چپ و راست به این اقدام دانشجویان، هیچ دفاعی از آنها نکرد و طرفه آنکه بعدها در یک سفر خارجی این جلسه را از افتخارات خود برشمرد و از اینکه دانشجویان به راحتی در برابر رییس جمهورشان ایستاده بودند، ابراز رضایت کرد!!؟+

روزنامه همشهری روز شنبه 19 تیر 78

سرکوب 18 تیر نیز هدفمند و به نفع یک جناح خاص بود. اصولگراها چندان بدشان نمی آمد که چنین درگیری هایی پیش بیاید و بهانه خوبی برای سرکوب بدنه مردمی دوم خرداد پیدا کنند. آنها تلاش زیادی کردند که درگیری های کوی دانشگاه به مرکز شهر تهران و حتی بیت رهبری کشیده شود و دلیل محکم و عینی برای ضد انقلاب و ضد اسلام خواندن طرفداران خاتمی پیدا کنند. اگر تلاش های علی افشاری و دوستانش در دفتر تحکیم آن زمان و نیز مصطفی تاج زاده نبود، هزاران تظاهر کننده به سوی بیت رهبری حرکت می کردند و حمام خون به راه می افتاد. خاتمی نشان داد که مرد بحران نیست و روز به روز ارتباطش را با بدنه مردمی جنبش اصلاحات قطع کرد. او حتی قادر به ایجاد یک تظاهرات آرام و بدون خشونت نشد و ترجیح داد آنقدر عقده ها را انباشته کند تا به یک خونریزی ختم شود.

18 تیر یک تراژدی شد! همین! حتی قربانیانش هم انکار شدند. سالگرد 18 تیر هم سال به سال کم رونق تر شد. ولی 16 آذر یک حماسه شد و قربانیانش هم ماندگار شدند. هنوز هم همه ایرانیان آگاه، 16 آذر را گرامی می دارند. پاسخ به دو پرسش می تواند برای معمای عدم موفقیت 18 تیر راهگشا باشد. آیا اگر شرایط کاملاً مشابهی با 16 آذر 32 رخ دهد، دانشجویان همانگونه عمل می کنند؟ پاسخ یقیناً مثبت است. و آیا اگر شرایطی کاملاً مشابه 18 تیر ایجاد شود، باز هم دانشجویان آنگونه عمل خواهند کرد؟ پاسخ یقیناً منفی است. چرا که حوادث به مراتب مهم تری در این نه سال واقع شده و کوچک ترین عکس العملی دیده نشده است. 18 تیر بر خلاف 16 آذر، زمینه های منطقی و توجیه پذیری نداشت و فاقد کمترین آگاهی پیشین بود.