گزارش مشروح حوادث خرداد نقده(1)
وجود حوزه علميه ي شيعيان و اهل سنت و دانشگاه هاي پيام نور، آزاد اسلامي و چندين هنرستان در اين شهر، يك فضاي علمي - معنوي خاصي به منطقه بخشيده است.
از سوي ديگر تپه ي حسنلو كه تمدني شش الي هفت هزار ساله را درخود جاي داده و جام زرين اش شهرت جهاني كسب كرده ، نامي دير آشنا براي هر ايرانگرد و توريست خارجي مي باشد. دركنار اين همه مواهب طبيعي و تاريخي، مهمترين مشخصه ي سلدوز، مردم مهربان، خونگرم، مسلمان، پر تلاش و مدافع انقلاب اسلامي آن است. مردمي كه در 31 فروردين 58 تا سوم ارديبهشت همان سال، حماسي ترين دفاع از انقلاب اسلامي را در مقابل ضد انقلاب به نمايش گزارده و لطيفترين غزل هاي شهادت را از زبان عندليبان گلگون كفن بيشماري سرودند و تا به امروز بيش از 700 شهيد به انقلاب تقديم كرده اند كه به نسبت جمعيت، رتبه ي اول تعداد شهدا را در استان دارد.
ازآن تاريخ به بعد نام نقده در بين دوستداران انقلاب با هاله اي از شجاعت، تقدس و حماسه همراه شد و اين دژ مستحكم، هميشه دشمن را آزار داده است. شايد براي همين امر است كه دشمن سعي داشت اين ستاره ي پر فروغ آسمان انقلاب را به افول كشاند.
دشمن حدود سي سال تلاش كرد تا اين نيت شوم را در سوم تا ششم خرداد ماه 1385عملي سازديعني روزهايي كه همه ي مردم ايران ياد دلاورمردي هاي لاله هاي درخون غلطيده ي خرمشهر را با تپش هاي قلب و برق نگاه هايشان گرامي مي دارند و ظفر مندانه با دنيايي اخلاص، نداي « يا ليتنا كنا معكم و نفوز فوزاً عظيماً » را با حنجره ي دل زمزمه مي كنند ؛ تا لحظاتي، با توجه ويژه، با اقيانوس ايثار هم خروش شوند و درعين حال اسوه هاي بي نظير و پرفروغي را به نسل جديد ياد آور شوند.
درچنين روزهايي، دشمن خواست كه نقده بزرگ را از صف انقلاب جدا كند و به خيال خام خود سنگين ترين نمايش تجزيه طلبي را در اين شهر به نمايش گذارد. اما درود بر دلير مردان سلدوز و مردم آگاه و فهيم آن كه بار ديگر برميثاق نا گسستني خود با انقلاب، پاي فشردند و دشمن را ناكام گذاشتند.
اين نوشتار، نقل موجزي است از اخبار وقايع دهه ي اول خرداد 1385 در سلدوز و تحليل فقهي، حقوقي و سياسي مختصري بر آن . هرچند تحليل همه جانبه ي چنين وقايعي، مستلزم گذشت زماني بيشتر است.
به علت سرّي و محرمانه بودن آرايش و تاكتيك نيروهاي انتظامي و نظامي، از شرح آن عملاً خودداري شده است. اگر عمري باقي بود و مصلحت ايجاب کرد؛ شايد پس از گذشت چند دهه، جزئيات بيشتري از اين حادثه منتشر شود. ضمنا پيامدهاي بعدي اين وقايع و عملکرد مستند قومگرايان، برخي دوستان قديم، مطبوعات محلي و وبلاگ هاي اينترنتي تهيه شده است که در صورت اقتضاء و نياز به عنوان جلد دوم اين کتاب منتشر خواهد شد.
اصلي ترين هدف ما، دفاع از غيرت سلدوز و نكوداشت نام قهرمان آن و صيانت وجهه ي انقلابي اين خطه ي شرافتمند است . نام سلدوز بر آسمان ايران و انقلاب، پر فروغ باد .
از زحمات همه ي عزيزاني که در تهيه ي اين نوشته نقشي داشته اند، تقدير و تشكر ميكنم.
محمد امين فرد بهار1388
فصل 1
1-1- گزارش مشروح وقايع خرداد 85
1-1- الف - آغاز ماجرا: فردي بنام مانا نيستاني كه خود آذري زبان و اهل اردبيل است، و سابقه قلم فرسايي درروزنامه هاي زنجيره اي دارد، در روز جمعه مورخه22/2/85در روزنامه ي ايران، در صفحه ي كودكان، به مناسبت و بهانه ي فرارسيدن تابستان و زياد شدن حشرات موذي از جمله سوسك، راه هاي مبارزه با آن را به كودكان ياد مي دهد. با يك قلم بي ادب ، شديد ترين اهانت ها را – از لحاظ غذا، زبان و … - به سوسك انجام مي دهد. متأسفانه دركنار اين نوشته، كاريكاتوري مي كشد و در آن نشان مي دهد كه سوسك مي گويد: "NAMANA ". اين كلمه ي تركي موجب مي شود كه هر خواننده اي فكر كند كه منظور نويسنده از كلمه ي سوسك، افراد آذربايجاني و ترك مي باشد. به همين دليل، آن توهين ها متوجه ترك زبان ها تلقي مي شود.
عصر آن روز به شكل خيلي معني داري، ماهواره هاي تلويزيونی اين نوشته را دست مايه ي تحريك احساسات ترك زبانان قرار مي دهند و در23/2/85 در تبريز به اين نوشته، عكس العمل نشان داده مي شود. درادامه برخي شهرهاي ديگر نيز اهانت به ترك ها را محكوم مي كنند . در روز چهارشنبه 27/2/85 روزنامه ي ايران از عموم مردم ترك و آذربايجاني معذرت خواهي كرده و با نويسنده برخورد مي كند.
به دنبال اين ، تعدادي از نمايندگان مجلس و تعدادي از وزرا، اين توهين را محكوم و خواستار بر خورد با نويسنده مي شوند و به فاصله خيلي كم، درمورخه 2/3/85 روزنامه ي ايران توقيف مي شود.
1-1- ب - مقدمات حوادث نقده
مردم نقده از همان روزهاي نخست اين جريان ، به صورت فردي و يا گروهي و به شکل « غير رسمي» به اين اهانت معترض بوده و نارضايتي خود را بروز مي دادند.
در ظهر مورخه 30/2/85 سه نفر از اهالي نقده، براي درخواست مجوز تجمع و راهپيمايي در مورخه 1/3/85 به فرمانداري نقده مراجعه كردند. فرماندار به آقايان گفت: « من موافقم و حتي حاضرم در تجمع شما شركت كنم ولي بايد از استان اجازه بگيريم. چون نمي توان به يك روز ازاستان كسب تكليف كرد؛ بايد حد اقل، زمان تجمع را به 4/3/85 موكول كنيد.» آنها پذيرفتند.
در 1/3/85 از استان خبر رسيد كه برگزاري تجمع صلاح نيست. همزمان اطلاعيه هايي از صدا و سيماي استان به نقل از نماينده محترم ولي فقيه در استان و استانداري محترم، مبنی بر مصلحت نبودن تجمعات و لزوم پايان دادن به اعتراضات خياباني پخش مي شود. متأسفانه در فاصله ي تاريخ درخواست تا جواب منفي« كه يك روز طول كشيد» در نقده، اطلاعيه اي در سطح و سيع براي تجمع در همان روز، همان ساعت، همان مكان و همان موضوع، پخش شده بود و درآن، به دروغ نوشته بودندكه راهپيمايي با مجوز فرمانداري برگزار مي شود.
جواب منفي، حضوري به اطلاع درخواست كنندگان رسيد و از آنها خواسته شد كه اطلاعيه شان راجمع آوري كنند. آقايان فرمودند: ما خبر نداريم. گفته شد: مگر مي شود فرد ديگري به همان روز، و همان ساعت، و همان مكان و همان موضوع اطلاعيه دهد؟ پس حد اقل آن را تكذيب كنيد. گفتند: چرا ما تکذيب بكنيم. ما خبرنداريم. گفته شد: حداقل درنامه اي از صدور آن اعلاميه اظهار بي اطلاعي كنيد. گفتند: فكرمي كنيم و پاسخ مي دهيم. موقع ترک اتاق يكي از آقايان گفت: اگر به ما مجوز مي داديد اين تجمع به شكل مدني برگزار مي شد. حال كه اجازه نداديد، خواهيد ديد.
متأسفانه بجاي پاسخ، همان شب اعلاميه ديگري پخش شد كه درآن نوشته شده بود. با مجوز رسمي فرمانداري در ساعت 14 ظهر مورخه 3/3/ 85 از دانشگاه آزاد اسلامي – واحد نقده و در ساعت 18 مورخه 4/3/85 فضاي مقابل اداره ارشاد اسلامي نقده و در مورخه 5/3/85 ساعت 12 ظهر در جلو دانشگاه پيام نور و ساعت 18 در ئيدي گوز تجمع اعتراض به توهين روزنامه ايران برگزار خواهد شد.
اين اخبار و سياست مواجهه با اين تجمعات درجلسه ي فوق العاده ي شوراي تأمين بررسي شد.
1-1- ج – اولين جرقه
1-1- ج-1- توطئه اي بنام تجمع در دانشگاه آزاد اسلامي – واحد نقده
درتاريخ 2/3/85 با رئيس محترم دفتر فرهنگ اسلامي دانشگاه آزاد اسلامي – واحد نقده تماس گرفته شد و خواسته شد كه جلو تجمع را بگيرند. فرمودند كه دانشگاه دردادن مجوز براي درون دانشگاه مستقل عمل مي كند و رئيس محترم دانشگاه دانشگاه آزاد اسلامي – واحد نقده با هماهنگي منطقه 2، رأساً مجوز داده است. رييس محترم واحد نقده، درتهران تشريف داشتند؛ پس از چندين تلفن، ايشان قانع مي شوند كه مجوز تجمع را لغو كنند.
پس از ابلاغ اين تصميم به دانشجوي درخواست كننده ي تجمع، ايشان اعلام مي كنند كه از شهرهاي ديگر مهمان دعوت كرده اند و نمي توانند مراسم را لغو يا حتي دو ساعت زودتر برگزار كنند. آن دانشجو پارچه ي نصب شده ي دفتر فرهنگ اسلامي را كه مراسم را از ساعت 14 به 11 صبح موكول كرده بود با عصبانيت و داد و بيداد پاره مي كند. [ گفتني است كه اين دانشجو، دعوتنامه را به سطح شهر نقده و دانشگاه هاي شهرهاي همجوار پخش كرده بود كه اين، خلاف مقررات دانشگاه است.] به مسئولين محترم دانشگاه خيلي سفارش شد كه تجمع را فقط به دانشجويان واحد نقده، محدود و از ورود افراد خارجي جلو گيري كنند. متأسفانه آقايان اظهار عجز كرده و گفتند كه نيروي انتظامي چنين كند. گفته شد كه اين خلاف است و تنش زا. همچنين گفته شد: لا اقل اين تجمع در يك سالن سر پوشيده برگزار شود، كه متأسفانه توجه نشد.
1-1- ج – 2- صدور اطلاعيه ممنوعيت راهپيمايي و تجمع
در صبح روز 3/3/85 اطلاعيه اي كتبي از سوي روابط عمومي فرمانداري نقده در سطح شهر و روستاهاي نزديك پخش شد و درآن خواسته شد كه «چون روز نامه تعطيل و با نويسنده برخورد شده ازتجمع و راهپيمايي پرهيز كنند». چون واقعاً كاري كه حكومت بايد مي كرد، كرده بود.[1]
1-1- ج-3- برگزاري تجمع و سازمان دهي يك اغتشاش از دانشگاه
ساعت 12 ظهر 3/3/85 جلسه ي فوق العاده ي شوراي تأمين براي مديريت و كنترل بحران احتمالي ناشي از تجمع دانشگاه، تشكيل شد. درحين برگزاري جلسه، مسئول محترم نهاد نمايندگي منطقه دو دانشگاه آزاد اسلامي، زنگ زدند كه دانشجويان دستگير شده را آزاد كنيد. از هركس سئوال شد بي خبر بودند. معلوم بود كه توطئه اي عظيم در راه است و خبر دانشجوي دستگير نشده تا تبريز رفته است.
جلسه تا ساعت 14 طول كشيد كه خبر دادند تجمع شكل گرفته و اصلاً دانشجويان وارد دانشگاه نشده اند و در جلو درب دانشگاه تجمع كرده و مي خواهند به سمت شهر بروند.
جلسه فوراً خاتمه و اعضاي محترم شوراي تأمين براي مواجهه با بحران به محل اعزام شدند. [ درطول جلسه، نيروها ي انتظامي براي مواجهه ي احتمالي با تظاهرات كنندگان، در مسير احتمالي راهپيمايي، مستقر شده بودند.]
خوشبختانه مسئول محترم دفتر فرهنگ اسلامي، آقايان را به داخل دانشگاه هدايت كرد. فرماندار تصميم گرفت در تجمع شركت، و درصورت امكان، تجمع را به دانشگاه محدود كند. در بين راه مطلع شد كه جمعيت، 6 يا 7 دقيقه پس از شروع مراسم ،به بهانه ي اينكه ميكروفون قطع شده با استعداد 1000 نفر با عصبانيت و با يك انرژي خاصي به سمت شهر حركت كرده اند.
[ بعداً معلوم شد كه دانشجو ي محترم درخواست كننده، با مهارت خاصي، با جمعيت 15 الي 20 نفري در محل دانشگاه مي ماند و به اصطلاح، تجمع را تا ساعت 30/15 اداره و با مسالمت؟!؟! به پايان مي برد و جمعيت تقريباً 1000 نفري را با خونسردي تمام ناديده گرفته و هيچ اقدامي براي جلو گيري يا كنترل آن نمي كند و مسئولين دانشگاه را هم به همان 15 نفر سرگرم مي كند.] جمعيت خارج شده از دانشگاه كه نود و پنج درصد دانشجو نبودند، با آرايش خاصي به سمت شهر درحركت بودند. جمعيت راهپيمايي کننده از 3 قسمت تشکيل مي شد: 1_ موتورسيكلت هايي كه همگي دو سرنشين داشتند که يكي رانندگي مي كرد و سرنشين ترك سوار آن با دو دست خود، علامت گرگ خاكستري را نشان مي داد، و با چراغ هاي روشن و بوق زنان در حرکت بود و به همراه اينها سه چرخه هاي حمالي بلندگو بسته به همان حال در حرکت بودند. 2_ نفرات پرهيجان و پر انرژي با تيپ و قيافه ي خاصي در وسط. 3_ حدود 50 خودرو سواري درعقب با چراغ هاي روشن و بوق زنان درحركت بودند. جمعيت عكس ستارخان و گرگ خاكستري و استاد شهريار را دردست داشتند و به تركي شعار مي دادند كه ( يا اولوم يا قره باغ) – يا مرگ يا قره باغ – (آذربايجان بير اولسون پايتخت تبريز اولسون) _ دو آذربايجان يكي شد ه و پايتخت هم تبريز شود – (آندولا ستارخانا قان سالارام تهرانا) _ قسم به ستارخان تهران را به خون مي كشيم. ( فارس ديلي اي... ديلي)_ زبان فارسي زبان... _ هيچ شعاري بر عليه روزنامه ي ايران و مسأله سوسك داده نمي شد ؟!؟!
گاهي اين جمعيت حلقه مي زد و با حرارت و هيجان شعار مي داد و در پايان همان حلقه زدن ها، به شكل اوايل دوم خرداد دست مي زدند.[ آستين پيراهن تا آرنج بالا بود و دستها را بالاي سر به هم مي زدند.]
درشوراي تأمين تصميم گرفته شده بود كه در صورت خروج جمعيت از دانشگاه آزاد اسلامي، آنها را قبل از سه راه اشنويه متفرق كنيم، ولي در صحنه ي عمل، تصميم گرفته شد كه اندك نيروي موجود انتظامي را به حفظ ترمينال و پمپ بنزين اختصاص داده و جمعيت را با مسالمت همراهي كنيم. اگر آنها قصد تخريب داشتند، پراكنده شان سازيم. تجمع كنندگان تا دانشگاه پيام نور رفتند[حدود 5 كيلومتر] دانشجويان پيام نور با ديدن تيپ و قيافه موتور سواران و سه چرخه هاي حمالي بلندگودار، با يك تعصب خاصي درجلو آنها ايستادند و درها را بستند و اجازه ي ورود به داخل دانشگاه ندادند.
جمعيت كم ما نده بود با دانشجويان درگير شود كه فرماندار بصورت ناشناس در بين دانشجويان محترم پيام نور حاضر و از آنان درخواست کرد از درگيري اجتناب و درب را بازكنند. خواسته ي اول عملي شد ولي در را باز نكردند. جمعيت با فشار مي خواستند در را بشكنند كه فرماندار خودش در را بازكرد و جمعيت وارد دانشگاه شدند. درب شيشه اي سالن بسته بود جمعيت با فشار آن را شكستند ولي با مديريت تعدادي از تظاهركنندگان، وارد سالن نشدند.
1-1- ج-4- پايان راهپيمايي 3/3/85
جمعيت كه بوسيله يك پژو 206 و يك پيكان سفيد هدايت مي شدند، سه بار طول خيابان امام، حدفاصل ميدان شهدا و ميدان امام را بسرعت پيمودند، و به بدنه يك اتوبوس خسارت زده و شيشه هاي آن را شكستند. بخاطر پرهيز از خسارت بيشتر و درگيري، فرمانده سپاه ، فرمانده نيروي انتظامي و فرماندار با تلاش زياد، جمعيت را به جلو فرمانداري هدايت كردند تا با استفاده از سيستم صوتي موجود در فرمانداري راهپيمايي خاتمه يابد.
خوشبختانه اين امر اتفاق افتاد و فرماندار، با قرارگرفتن در پشت تريبون و با تشويق جمعيت، آنها را به توقف دعوت كرد. آنها جمع شدند و ازفرماندار درخواست شعار كردند. ايشان به زبان آذري گفت: « آذربايجان اوياقدي انقلابا داياقدي» جمعيت توجهي نكرد. ايشان گفتند «آذربايجان جانباز انقلابدان آيريلماز« جمعيت توجهي نكردند. فرماندار فرياد زد كه « آذربايجان اوياقدي اوز ديلينه داياقدي« جمعيت با انرژي خاصي اين شعار را تكرار كردند و مي خواستند به راه خود ادامه دهند و به درخواست فرماندار براي پايان دادن به راهپيمايي توجهي نكردند. دراين لحظه فرمانده محترم سپاه نقده، دو نفر از خود راهپيمايي كنندگان را به پشت بلندگو آورد. ميكروفون به آنها داده شد و آنها پس از دو سه شعار، گفتند كه راهپيمايي در اينجا تمام و فردا ساعت 6 بعد از ظهر در جلو اداره ارشاد خواهد بود[2] و ناگهان آن فرد ميكروفون را به سمت فرماندار برد و گفت: مگر نه آقاي فرماندار. ايشان با جمله اي دو پهلو– به عنوان يک تاكتيك براي كنترل جمعيت و بدون صدور مجوز راهپيمايي براي فردا – گفت: ما هم فردا با شما درآنجا خواهيم بود.[3][بعدها مسئولين جنگ رواني، اين جمله را«مجوز» تلقي كرده و روي آن خيلي مانور دادند. در حالي که همگان ميدانند که کسب مجوز راهپيمايي، تشريفات قانوني خاص خود را دارد.]
الحمد لله با خوشي و سلامتي، جمعيت پخش شدند و مأمورين انتظامي و بسيج بطور غير محسوس، آنها را بدرقه كردند تا در جاي ديگري، به اين جمعيت دوباره شكل داده نشود.
1-1- د- حوادث تاسف بار پنجشنبه 4/3/85
صبح رو زپنجشنبه 4/3/85 روابط عمومي فرمانداري اطلاعيه شماره ي دو را با اين مضمون كه « با توجه به اين كه در سطح ملي و شهرستان، اقدام توهين آميز روزنامه ي ايران محكوم شده است ، برگزاري هرگونه تجمع و راهپيمايي ممنوع است.» صادر کرد.
اين اطلاعيه بدان سبب منتشر شد كه:
1-از سوي مقامات اطلاعاتي استان خبر رسيد كه متأسفانه در پنجشنبه قرار است احتمالا در نقده، خرابكاري و اغتشاش وسيعي صورت گيرد.
2- از قرارمعلوم، برخي افراد قومگرا به هم گفته بودند: «جوري نقده را به آتش مي كشيم كه تبريز و اروميه فراموش شود.»
3- دو نفرديگر از پان ترك ها گفته بودند كه « حتماً فردا از نقده كشته بالا مي آوريم.»
4-اطلاعات رسيد كه يك نفر از اراذل و اوباش معروف اروميه به همراه چهل نفر، شبانه قصد ورود به نقده را دارند.
5- خبر ديگري رسيد كه يك وانت نيسان پراز اعلاميه هاي پان تركيستي از تبريز در راه است.
6- خبر ديگر اينكه در ساعت 10 صبح پنجشنبه 4/3/85 رئيس محترم اداره ي ارشاد نقده بطور حضوري و با نگارش نامه اعلام كرد: « امروز اداره ارشاد را حتماً آتش خواهند زد.»
مجموع اين اطلاعات و تحليلي كه درپايان ارائه خواهد شد، از يك توطئه ي خشن سازمان دهي شده ي فرا استاني خبر مي داد. براي نيروهاي دولتي عمل كننده در شهرستان، فقط يك راه باقي مانده بود: پيشگيري از انعقاد نطفه ي تجمع و برخورد در صورت تشكيل آن.
در سومين جلسه فوق العاده شوراي تأمين شهرستان، تصميمات لازم براي مديريت تجمع جلو اداره ارشاد اسلامي و تصميمات احتياطي براي حفظ و حراست از تمام نقاط شهر اتخاذ شد. مقررشد كه هيچكس از اسلحه گرم استفاده نكند.
با توجه به كمي تعداد نيروهاي انتظامي شهر، نيروي كمكي از استان و ديگر شهرهاي نزديك درخواست شد. همه ي نيروهاي كمكي نيز آموزش ديده و مجرب بودند و قرار بود براي پراكنده كردن تجمع كنندگان فقط از باتوم ، گاز اشك آور و تير هوايي استفاده شود. متأسفانه نيروهاي اغتشاش گر نيز اين را مي دانستند و با تاكتيك سنگ پراني پرحجم از راه دور، عملاً كليه ي نيروهاي ضد شورش و انتظامي و بسيج را از كارآيي انداختند.
تا ظهر روز چهارم خرداد، هيچ حادثه اي اتفاق نيافتاد. تمام عوامل اطلاعاتي در سطح شهر پخش بودند و لحظه به لحظه وضعيت شهر را گزارش مي دادند، و نيروهاي كمكي و … در مقرهاي از پيش تعيين شده مستقر شدند.
ساعت 30/15 يعني دو و نيم ساعت زود تراز ساعت مقرر در اعلاميه ي پخش شده، نطفه ي اوليه ي تجمع در جلو اداره ارشاد به شكل آموزش داده شده و تمرين شده اي منعقد شد. نيروي انتظامي به گواهي شاهدان، با نرمي و بدون توسل به زور، از آقايان مي خواهد كه پراكنده شوند، ولي جمعيت به دادن شعار اقدام و به تحريك احساسات مي پردازند.
در ظرف يك يا دو دقيقه جمعيت اوليه، حدود سه برابر مي شود و نيروي انتظامي با باتوم سعي مي كند جمعيت را پراكنده سازد. آنها با سنگ پراني پرحجم، نيروي انتظامي را عقب مي رانند. پس از چندين بار پيش روي و عقب نشيني، يكي از افسران محترم نيروهاي انتظامي اعلام مي كند كه عمليات را متوقف كنيد و به جمعيت اجازه مي دهد كه تجمع خود را شكل دهند.
جمعيت در ساعت 30/ 16 به بيش از پنج هزار نفر مي رسد. كه تعداد زيادي ازتجمع كنندگان، فريب دروغ رهبران تجمع را خورده بودند كه در اعلاميه هايشان نوشته بودند: « با مجوز رسمي از فرمانداري. » يكي از افراد اصلي، معروف و فعال قومگرا در جايگاه حاضر شده و اقدام به خواندن اشعار و … مي كند.
همزمان با شروع صحبت ايشان ، فرماندار در محل حاضرمي شود. مي بيند كه بلندگو ندارند، دستور مي دهد كه خيلي سريع سيستم صوتي ازقبل تهيه شده، از فرمانداري به محل آورده شود تا بوسيله دادن آن به سخنران، ارتباطي با جمعيت برقرار و براي كنترل بحران دريچه اي باز شود.
تا آوردن سيستم صوتي، نيروي انتظامي بلندگوي دستي به سخنران مي فرستد. در اين حين يكي ديگر از عوامل اصلي و فعال جريان پان تركيست در نقده، به نزد فرماندارآمده و از برخورد نيروي انتظامي انتقاد مي كند. فرماندار مي گويد كه الآن بلندگو برايتان مي آورند و انشاءالله به شكل مسالمت آميزي، مراسم را به پايان مي بريم. يكي ديگر از افراد با سابقه و فعال سياسي، درجايگاه حاضر مي شود.
دراين حين، معاون فرماندار بلند گو را که در يک وانت تعبيه شده بود، به فرماندار داده و خود به فرمانداري برگشته و به همراه کارکنان زحمتکش فرمانداري به تدبير و مقابله با بحران مي پردازد. فرماندار با استقرار درپشت وانت، با زبان تركي خطاب به سخنران مراسم، دو، سه بار مي گويد كه آقاي … براي شما بلندگو آورده ام. هيچ عكس العملي ازايشان ديده نمي شود. ماشين يواش يواش وارد جمعيت مي شود. جمعيت با هيجان زيادي شعار سر مي دهد.
فرماندار براي همراهي آنها، از بلندگو مي گويد: « آذربايجان اوياقدي اوز ديلينه داياقدي» درهمين حال از بين جمعيت يك نفر جلو ماشين را گرفت و اجازه حركت نداد. جمعيت يواش يواش با دست، بر بدنه ي ماشين كوبيدند. چندين سنگ به طرف فرماندار و ماشين پرت شد. كه تعدادي از آنها به بدن فرماندار و شيشه هاي ماشين اصابت كرد. ماشين خواست عقب عقب بر گردد ولي جمعيت عقب ماشين را بلند كردند و اجازه ي حركت ندادند و بارش سنگ ها زياد تر شد. راننده، پس از شكسته شدن كليه ي شيشه هاي ماشين، از خودرو خارج شد. فردي اقدام به ريختن بنزين به ماشين كرد كه حتي به پا و كفش محافظ فرماندار هم ريخته شد.
فرماندار در پشت ماشين لحظه اي نشست و در همان لحظه تلفن همراهش از جيب اش افتاد. با شدت يافتن بارش سنگ و فشار جمعيت، فرماندار از ماشين به زمين پريد و يكي از نيروهاي انتظامي دست او را گرفته و سريع به داخل ساختمان ارشاد اسلامي برد.[4]
جمعيت، بارش سنگ را از هرطرف به اداره ارشاد زياد كردند [سنگ ها با شگرد خاصي ازقبل درمحل تعبيه شده و بطور مداوم به محل آورده مي شد.] و در همين حال ماشين را واژگون و پس از چند لحظه آن را آتش زدند. با بلند شدن دود غليظ و سياه و شعله هاي آتش، جمعيت با هيجان خاصي شعار مي دادند و در همين حال به ساختمان ارشاد حمله كردند. همزمان، افراد سخنران و مستقر درجايگاه، به جاي كنترل جمعيت و دعوت آنها به آرامش از محل گريختند.
جمعيت با پرتاب كوكتل مولوتوف و آتش زدن پنج كپسول 11 كيلو يي گازمايع، بخشي از اداره ارشاد را آتش زدند. نيروي انتظامي با پرتاب گاز اشك آور، براي نجات فرماندار اقدام كردند. فرمانده محترم نيروي انتظامي وارد ساختمان شد؛ خود فرماندار و فرمانده محترم نيروي انتظامي با گاز اشك آور مصدوم شدند. به هرحال از ساختمان خارج شدند ولي جمعيت، آنها را از سه طرف زير بارش تگرگ گونه ي سنگ قرار دادند. دو تكه ورق آهني بود كه فرماندار و فرمانده نيروي انتظامي به عنوان سپر، بالاي سر گرفتند ولي به بدن شان سنگ اصابت مي كرد. فرمانده نيروي انتظامي از چهار قسمت سر و دست ها مجروح و خوني شد، ساعتش شكست. زير بارش سنگ، با خيلي زحمت، به كنار يك پايه از ساختمان اداره ارشاد اسلامي كه يك متر ارتفاع داشت، پناه بردند. چند سرباز سپرهاي خود را محافظ اينها قرار دادند و اين بارش بي امان سنگ، از هر طرف حدود 60 الي 70 دقيقه ادامه داشت. بيش از چهل سرباز و درجه دار نيز زخمي و خوني شدند. دو نفر از سربازان به علت انرژي زياد سنگ پرت شده، شديداً زخمي شدند و تا دو روز در تخت بيمارستان بستري بودند. گاهي نيروها يكي دو متر پيش روي مي كردند و گاهي مهاجمان بر بالاي ديوار اداره ارشاد در مي آمدند. درگيري شديد و نابرابري، درجريان بود. براي دفع حمله ي مهاجمان و پراكنده كردن آنها، فقط چهار يا پنج مورد گاز اشك آور و چندتيرهوايي شليك شد . متأسفانه جمعيت، نه پراكنده مي شد، و نه از فشار خود مي كاست؛ چون از کانال رهبران تجمع ها به آنها گفته شده بود كه تيراندازي مستقيم در دستور كار قرار ندارد. در كل 130 – 140 دقيقه ي درگيري در جلوي اداره ي ارشاد، عليرغم آن همه فشار و بارش سنگ و مجروح شدن حدود 40 سرباز و درجه دار و افسر دستور تير داده نشد.
با هزاران زحمت با نيروهاي بسيج تماس گرفته شد. آنها وارد عمل شدند.
بسيج فقط مسلح به چوب دستي بود. جمعيت، درحدود يك دقيقه، با سنگ پراني پرحجم، بسيج را بر گرداند و بيش از سي نفر از بسيجيان ازجمله فرمانده محترم سپاه نيز با سنگ زخمي مي شود. و در همين يك دقيقه، فرماندار و فرمانده نيروي انتظامي در داخل حياط اداره ارشاد اسلامي در گوشه اي زير درختي پر شاخ و برگ پناه گرفتند. جمعيت حلقه ي محاصره را تنگ تر و تنگ تر مي كرد. با كشف جايگاه جديد فرماندار و فرمانده نيروي انتظامي، آنجا را با بلوك هاي درشت و سالم بتني مورد حمله قراردادند كه دو نفرديگر از سربازان و درجه داران شديداً از ناحيه سر، زخمي شدند و باز هم عليرغم اين فشار بي امان و جنگ نا برابر، حكم تير داده نشد.
بسيج دوباره به صحنه آمد و چند دقيقه با مهاجمان درگير شد. در همين شدت درگيري ها، جمعيت مهاجم دو دسته مي شوند. يك عده فرماندار و نيروهاي انتظامي و بسيج را به خود مشغول مي كنند و يك عده به سمت شهر و فرمانداري حركت مي كنند. روز بعد با بررسي عکس ها و فيلم هاي متعدد تهيه شده از سوي مردم حزب الهي با دوربين ها و فيلم هاي خودشان معلوم شد كه دراين درگيري حدود 10 نفر از مهاجمان، با لباس مشخص و يك شكل، سنگ اندازان را رهبري و هدايت مي كردند و وقتي نيروها ي انتظامي و يا بسيج، آشوبگران را عقب مي راندند، چند دختر جوان در فاصله ي كمي از پشت جمعيت، مانع فرارپسران مي شدند و آنها را با انرژي بيشتري دوباره به سمت صحنه آشوب برمي گرداندند.
به هنگام درگيري بسيج با مهاجمان، نيروهاي انتطامي نيز تجديد سازمان كرده و با هم، آشوبگران را عقب مي راندند و فرماندار بي خبر از حمله به فرمانداري، از روي ديوارها، خانه به خانه درمنزلي مجاور اداره ارشاد اسلامي مستقر ميشود.[درهمين گير و دار، تعدادي از مهاجمان با تشديد جنگ رواني به خانواده و تمام فاميل هاي فرماندار در بناب، مراغه و تبريز اطلاع مي دهند كه فرماندار را آتش زده و به خاكستر تبديل كرده اند.]
بعد از نيم ساعت، فرمانده نيروي انتظامي نيز به فرماندار ملحق مي شود. نيروي انتظامي با بقاياي آشوبگران به درگيري ادامه مي دهد. در همين اثنا فرمانده محترم بسيج و بسيجيان پس از اطلاع از حمله ي مهاجمان و آشوبگران به فرمانداري، عليرغم اينكه حدود نصف شان زخمي شده بودند با تنها سلاح خويش كه چوب دستي بود به سمت فرمانداري شدند.
مهاجمان از اداره ي ارشاد به سمت چهل متري و فرمانداري حركت مي كنند و در مسير خود، شيشه ي بانكها و برخي ادارات دولتي و كليه ي شيشه هاي فرمانداري را هم در هم شكسته و با كوكتل مولوتف و لاستيك هاي آتش زده به قصد انهدام كامل اموال و ساختمان فرمانداري، به محوطه فرمانداري وارد مي شوند.
به گفته ي شاهدان عيني و مأموران حاضر در صحنه، برخي از افراد مهاجم به ساختمان فرمانداري، لباس خود را از سينه شان كنار مي زدند و به نيروهاي مسلح مستقر در محل، ناسزا گفته و داد مي زدند كه فلان فلان شده ها، شماها كه گلوله نداريد،اگر داريد بزنيد.گلوله هاي شما مشقي است و …
اغتشاش گران با سنگ پراني، چندين بار نيروها ي انتظامي و كارمندان مستقر در فرمانداري را مورد هجوم قرار داده و چند بار پيشروي و عقب نشيني مي كنند. نيروهاي مسلح مستقر در فرمانداري با گاز اشك آور، گلوله ي هوايي و ساچمه سعي مي كنند اغتشاش گران را پراكنده سازند.
به گفته ي شاهدان عيني، درهمين حال يك نفر كه احتمال مي رود ازاعضاي گروهك پژاك باشد، از فاصله نزديك يكي از مهاجمان و تظاهرات كننده را با هفت تير از ناحيه شكم مورد اصابت گلوله قرار داده و زود از صحنه متواري مي شود. چند متر آن طرف تر، ازداخل يك پيكان سفيد رنگ با تفنگ كلاشينكف به سمت جمعيت تظاهرات كننده تيراندازي مي شود كه تعدادي از شاهدان صحنه به صورت كتبي مطلب را تأييد كرده اند. بنا به گزارش ديگري،از داخل يك پژوي نوك مدادي نيز با همان نوع اسلحه[ كلاشينكف] به سوي جمعيت مهاجم شليك مي شود. در همان روز 4/3/85 يك قبضه اسلحه كمري از اغتشاش گران بر زمين افتاده بود كه بتوسط بسيجيان دلاور كشف و ضبط شد.
در محوطه فرمانداري نيز پس از استفاده از تير هوايي، گاز اشك آور، ساچمه و مقاومت زياد و احساس خطر ماموران مسلح، با تشخيص خود نيروهاي مسلح مستقر در فرمانداري، دو نفر از ناحيه پا مورد اصابت گلوله قرار مي گيرد كه جاي خون آنها در سمت داخل نرده هاي فرمانداري موجود بود. در اين حال يك نفر در بلوار آيت ا… كاشاني پايين تراز اداره آموزش و پرورش كشته مي شود كه ضارب تاکنون بر نيروهاي دولت مبهم است؛ لازم به ذکر است که عوامل مسلح دولتي فقط در داخل فرمانداري و اماکن حساس شهر مستقر بودند نه در بلوار ها و خيابانها ي اطراف؛ نيروهاي مخلص بسيج هم كه پس از تيراندازي هاي جلو فرمانداري وارد صحنه شده بودند و هيچ اسلحه گرمي را با خود حمل نمي كردند و فقط اسلحه ي بسيج چوب دستي بود.
***
پس از وقوع اين حوادث درچهل متري و بلوار آيت ا… كاشاني، نيم ساعت مانده به اذان مغرب، فرماندار و فرمانده محترم نيروي انتظامي كه كاملاً از حمله به فرمانداري و حوادث و اخبار مربوط به کشته ها بي خبر بودند، بوسيله مردم و با يك خودروي سواري، از كوچه پس كوچه ها خود را به مقر ستاد مركزي نيروي انتظامي رسانده مي شوند. در آنجا مطلع مي شوند كه تعدادي كشته و مجروح وجود دارد.
فرماندار مطلع مي شود كه لاشه ي شكسته ي گوشي تلفن همراهش در اداره ي اطلاعات است و آن را تحويل مي گيرد. از داخل دفتر فرماندهي نيروي انتظامي، به وضوح صداي آشوب گران ازسطح شهر شنيده مي شد. جمعيت مهاجم پس از فرمانداري به شهرداري حمله ور مي شوند كه با مقاومت مأموران انتظامي مواجه و عقب نشيني مي كنند.
از سوي ديگر همزمان با شروع حوادث جلو اداره ي ارشاد اسلامي، يك واحد از نيروهاي زميني سپاه، از مقر خود حركت كرده بود كه 5 دقيقه مانده به اذان مغرب وارد شهر شده و بلافاصله به پراكنده كردن نيروهاي مهاجم اقدام كردند و اغتشاش خاتمه يافت.
همان شب پس از اذان مغرب، مهاجمان به بيمارستان حمله ور مي شوند و به منظور دستيابي به اجساد كشته شدگان، سردخانه ي بيمارستان را تخريب مي كنند. قبل از حمله ي افراد به سردخانه، اجساد از سردخانه به محل ديگري در داخل بيمارستان منتقل شده بود. براي اينکه اجساد مقتولين بدست تظاهر کنندگان نيافتد، در سطح وسيعي شايع شد که اجساد به اروميه منتقل شده اند. ساعت 12 شب با تمهيدات ويژه اي اجساد از بيمارستان خارج و براي طي تشريفات اداري و قانوني به مقر ستاد نيروي انتظامي منتقل شد.
شبانه در چهارمين جلسه فوق العاده شوراي تأمين با بررسي اوضاع و تصويب اقدامات پيشگيرانه ي فردا و كنترل آشوب هاي احتمالي شبانه، براي جلو گيري از آشوب و خونريزي بيشتر ضمن ابراز تأسف شديد از كشته شدن چهار نفر و تأكيد بر بررسي دقيق و كارشناسي اين امر، تصويب شد كه اجساد كشته شدگان پس از تشريفات كامل قانوني و شرعي صبح زود دفن شوند، حدود پنجاه نفر ازمسئولين شهر و كاركنان دولتي، شب را تا صبح بيدار بودند تا درفرصت مناسب، اجساد و خانواده ها شناسايي شدند، موضوع به اطلاع آنها رسيده و همان شب پس از تشريفات كامل قانوني، حقوقي، پزشكي و شرعي، اجساد آماده ي دفن شوند. ساعت 7 صبح با حضور تعداد محدودي از خانواده هاي مقتولين و با حضور ائمه محترم جمعه ي نقده و محمديار، مقتولين به خاك سپرده شدند.
همان شب در حين برگزاري جلسه شوراي تأمين، خبر رسيد كه دو اكيپ از اراذل و اوباش هركدام به استعداد 50 نفر از اروميه و تبريز در راهند تا در ساعت 30/1 بامداد « نصف شب » مجدداً نقده و محمديار را به آتش كشيده و دچار آشوب كنند. تصميمات لازم براي اين حادثه ي احتمالي اتخاذ و هر نيرويي متناسب با مأموريت ذاتي خود به حالت، آماده باش درآمد.
در همين شب پنج تن از عوامل اصلي و رهبران حوادث اخير به دستور شوراي تامين شهرستان بازداشت و دركمال احترام از آنها بازجويي شد.
1-1- ه- حوادث جمعه 5/3/85
صبح جمعه 5/3/85 جنگ رواني شديدي درجريان بود. البته اين جنگ رواني از چند روز قبل آغاز شده بود كه از پنجم خرداد به بعد خيلي تشديد شده و به شكل سازمان يافته تري به پيش مي رفت كه بعداً اشاره اي به اين خواهد شد. باتوجه به اطلاعيه هاي دروغ آميز قبلي اغتشاش گران و ساير اطلاعات تكميلي، احتمال مي رفت كه ظهر و مغرب روز جمعه نيزتجمع ها ادامه يابد. براي كنترل و مديريت اين تجمع ها، باز هم شوراي تأمين تصميم گرفته بود كه ازانعقاد اوليه نطفه ي تجمع احتمالي درمقابل دانشگاه پيام نور و يئدي گوز جلوگيري كند. حتي به اين منظور، با هماهنگي رياست محترم دانشگاه پيام نور نقده، دانشگاه تعطيل شد. تمام مأموران انتظامي مربوط دراجراي اين امر، مراقب اوضاع بودند. عليرغم همه ي تمهيدات، در ظهر جمعه باز هم به شكل كاملاً آموزش ديده و تمرين شده اي، در چند لحظه تجمع شكل گرفت.
نيروي انتظامي، سپاهي و بسيجي موجود در صحنه، كشف كردند كه تجمع كنندگان مي خواهند به سمت بيت امام جمعه محترم نقده رفته و خواسته هايي را اعلام كنند. لذا تصميم گرفته شد كه تجمع كنندگان را همراهي كرده و از برخورد پرهيز شود. جمعيت به جلو دفتر امام جمعه محترم رسيده و تجمع كردند. در كمال تعجب ديديم كه همين افرادي كه ديروز شعار تجزيه طلبي و حمايت از قره باغ و … سرداده و با دست خود علامت گرگ خاكستري نشان مي دادند، و براي برانگيختن احساسات پاك مذهبي مردم و استفاده ي ابزاري ازآن، با تغيير تاكتيك بحث از امام حسين عليه السلام، عدالت، حمايت از بچه هاي خرد سال و… را به ميان آوردند.
امام جمعه محترم پس از اقامه نمازجمعه، با نمايندگان اين تجمع ديدار كرده و مطلع مي شود كه آقايان سه خواسته دارند:
1- كشته شدگان ديروز، شهيد محسوب شوند.
2- با عاملين كشتار ديروز برخورد شود.
3- دستگير شدگان ديشب، آزاد و به داخل جمعيت آورده شوند.
امام جمعه محترم با قرارگذاشتن به ساعت 3 بعد از ظهر و وعده ي پيگيري، ازآنها مي خواهد كه پراكنده شوند. متأسفانه نميگذارند که جمعيت پراكنده شوند و در نتيجه، تجمع کنندگان فشار خود را زياد تر و با تداوم تجمع، رفته رفته جمعيت بيشتر مي شود. درساعت 3 بعد از ظهر، امام جمعه ي محترم به فرمانداري عزيمت و خواسته هاي تجمع كنندگان را مطرح مي فرمايند.
درپاسخ گفته مي شود كه بحث شهيد و شهادت، معيارها و الگوهاي خود را دارد و بررسي اين خواسته درحدود اختيارات فرمانداري نيست.
عاملين حوادث ديروز هنوز مشخص نيستند، چطور مي توان عوامل ناشناخته را به اين سرعت بدون تشريفات حقوقي، مجازات كرد؛ خود شوراي تأمين نيز بدنبال اين امر است. اما در مورد خواسته ي سوم منتهي، يعني آزادي بازداشت شده ها، بايد گفت كه:
اولاً خود اين تجمع، اتهام بازداشت شده ها را اثبات مي كند و معلوم است كه بين اين جمعيت و بازداشت شده ها ارتباط خيلي قوي وجود دارد.
ثانياً دستگيري و آزادي افراد، يك سير مشخص قضايي را طي مي كند و فرماندار، امام جمعه، شوراي شهر و … خارج از قانون، اجازه دستور دستگيري يا آزادي كسي را ندارند.
ثالثاً به احترام امام جمعه، فرمانداري آماده است درصورت پراكنده شدن جمعيت با نمايندگان آنها مذاكره و با اشراف و محوريت امام جمعه از مجاري قانوني، امكان آزادي دستگير شدگان را بررسي و اقدام لازم را معمول كند.
امام جمعه محترم مطالب را به تجمع كنندگان ابلاغ و خواستار پراكنده شدن آنها مي شود. متأسفانه جمعيت به نصايح تلفني امام جمعه ي محترم گوش نداده و اصرار بر آشوب و … داشتند.
دو نفر از اعضاي محترم شوراي شهر نيز براي ميانجيگري به فرمانداري مراجعه كرده و اصرار بيش از حدي بر آزادي دستگير شدگان به عمل مي آورند. آنها مي گفتند كه به عنوان اعضاي شوراي شهر موظف اند كه در اين موارد دخالت كنند. [ براي نگارنده بسيار جاي تعجب بود كه چرا اين آقايان براي 26 نفر دستگير شده در روز بعد، حتي يك كلمه هم نگفتند و اصلاً احساس وظيفه نكردند؟!؟!]
ازساعت 4 بعد از ظهر به بعد، سه خواسته ي تجمع كنندگان تبديل شد فقط به يك خواسته؛ آنهم آزادي فوري و بدون قيد و شرط دستگير شدگان.
با ازدياد جمعيت، اداره ي اطلاعات، موافقت خودرا با آزادي دو تن از دستگير شدگان اعلام كرد. همزمان، سيل تلفن ها، فحاشي ها و تهديد ها به فرمانداري در حال زياد شدن بود كه تا بلكه فرماندار تسليم خواسته آنان شود؛ اما فرماندار به چهار دليل زير، با آزادي حتي يك نفراز دستگير شدگان مخالفت كرد.
1- مشخص است كه اين تجمع كنندگان و سخنران آنها [درجمعه 6/3/85 ] هيچ وقعي به امام جمعه و … نمي نهند و از اين عناوين استفاده ي ابزاري مي كنند؛ زيرا اولا آقايان همانروز در وقت برگزاري نمازجمعه، اقدام به تجمع و سازماندهي اغتشاش کرده بودند. ديگر اينكه اين آقايان به فرمايش امام جمعه مبني بر پراكنده شدن توجهي نكردند.
2-دستگيري و آزادي افراد به دستور شخص فرماندار نبوده و سير قضايي و مراحل قانوني خاصي دارد.
3- نبايد تسليم اين فشار شد؛ زيرا در صورت تسليم، نمي توان شهر را اداره كرد؛ چون هركسي براي تحميل خواسته ي خود، تعدادي را به صحنه خواهد كشيد.
4- اصول مديريت بحران حکم ميکند که اول جمعيت پراكنده شود، سپس با نمايندگان آنها، مسأله را از مجاري قانوني پيگيري كنيم و براي مساله آزادي بازداشت شده ها نياز است كه با استان هماهنگي کرده و از آنها كسب تكليف كنيم.
پس از اعلام موارد فوق به اعضاي شوراي شهر، افراد زيادي فشار آوردند و زنگ زدند كه آقاي فرماندار نگذار خون ريزي شود. فرماندار مي گفت: اگر هم كسي در تجمع امروز خداي ناكرده مصدوم يا كشته شود، مسئوليت آن با افرادي است كه اين تجمع را سازماندهي مي كنند نه فرماندار و يا … اين چه منطقي است كه كسي يك جمعيت هزار نفري را تحريك كرده و سازماندهي كند و آن را چماق كرده بر سر دولت بكوبد و بعد با قيافه ي اصلاح طلبي و دلسوزي بگويد كه آقاي فرماندار نگذار خون ريزي شود. فرماندار ادامه مي داد كه: اگر آقايان مخالف خون ريزي هستند و دلشان به مردم مي سوزد، مردم را پراكنده كنند و از مجاري مدني و حقوقي، خواسته ي خود را پي گيري كنند.
1-1- ه-1- آغاز درگيري در روز جمعه 5/3/85
متأسفانه با سرسختي رهبران تجمع كنندگان و تهديد آنها، جمعيت ملتهب، در ساعت 30/17 دقيقه شروع به سنگ پراني به بيت امام جمعه و ستاد مركزي نيروي انتظامي نقده كردند. مأمورين انتظامي براي دفاع ازبيت امام جمعه و مقر انتظامي، با تجمع كنندگان درگير شدند.
همزمان با شروع اين درگيري درخيابان شهيد مسافري، تجمع ديگري در منطقه ي كردنشين شهر« بالاتر از ميدان شهدا » در حال شكل گيري بود كه بعداً راجع به آن صحبت خواهيم كرد.
متأسفانه درخيابان شهيد مسافري، درگيري شروع شد. مأمورين دولتي كه از قبل توجيه شده بودند كه به هيچ وجه از سلاح گرم نبايد استفاده كنند، با باتوم و گاز اشك آور، به پراكنده كردن آشوبگران پرداختند. متأسفانه آشوبگران درآن روز، يك كتابخانه را صد در صد آتش زده و تخريب كردند. اموال سازمان تبليغات اسلامي را حدود 70درصد آتش زدند؛ تعدادي از دوربين ها و شيشه هاي موزه را شكستند؛ تعدادي از شيشه هاي مسجد 14 معصوم را شكستند. به حوزه ي علميه حمله كردند كه با مقاومت مأمورين دولتي عقب نشيني كردند، به شهرداري و آموزش و پرورش حمله كردند كه حمله آنها دفع شد، شيشه بانك ها را شكستند و پس از سه ساعت « 180 دقيقه » جنگ و گريز متفرق شدند. در درگيري هاي آنروز 26 نفر از آشوبگران دستگير شدند.
1-1- ه-2- درگيري دوم درروز جمعه 5/3/85
قبلاً گفته شد كه در همين روز تجمعي نيز در بالاتر از ميدان شهدا شكل گرفت. اين تجمع ماهيتي كاملاً مجزا از تجمعات ترك ها داشت. افرادي از گروهك هاي پژاك و دمكرات به دستور رهبرشان بر ضد نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران سازمان دهي شده بودند.[5] اين افراد نوعاً مسلح بودند و با شعار " مرگ بر جمهوري اسلامي"، علناً ضد انقلاب بودنشان را اعلام مي كردند.
با كمك كردهاي شريف و نجيب نقده اي و باحضور دو گردان نيروي ويژه و متخصص که قبلا براي مقابله تجمع احتمالي با اين ماهيت پيش بيني شده و در محل خاصي بطور نامحسوسي مستقر شده بودند، خيلي زود اين تجمع سركوب و بيش از 11 نفر از عوامل اصلي آن دستگير شدند و خوشبختانه فرصت استفاده از سلاح گرم به آنها داده نشد.
همين دستگير شدگان، اعتراف كرده اند كه قرار بود، ديروز 4/3/85 پس از سقوط فرمانداري نقده، پرچم كردستان را بر بام آن زده و عكس و خبر آن را به همه ي جهان مخابره كنند تا بلكه حقارت ناشي از شكست سال 58 را جبران كنند. خبر اين تجمع و خبرحمايت رئيس حزب منحله ي دمكرات از ترك زبانان، همه ي مردم شريف و حزب الهي نقده را متوجه دشمن و ارتباط بيگانگان با اين اغتشاشات نمود. در سه روز گذشته مردم شريف نقده گمان مي كردند كه قضيه واقعاً مربوط به توهين روزنامه ي ايران و دفاع از زبان تركي است، و از طرف ديگر اين مردم وفادار به انقلاب، با ديدن اطلاعيه قومگرايان که در آنها به دروغ درج شده بود که از سوي فرمانداري براي برگزاري تجمعات، مجوز صادر شده است؛ در صحنه حاضر مي شدند و حتي بسياري از مردم، ( به دو دليل فوق) مأمورين دولتي را مقصر مي دانستند؛ با پخش اين خبر و با ديدن فعاليت ماهواره هاي خارجي، مردم متوجه امر شدند و پشتوانه ي احساسي و عاطفي شان از آشوب و اغتشاش به حد اقل ممكن رسيد. لذا درمورخه 6/3/85 هيچ تجمعي به نفع قومگرايان درسطح شهر وجود نداشت. نگارنده درهر فرصتي اين خبر را به اطلاع مسئولين استاني و كشوري رسانيده و مي رساند تا نام پر آوازه ي سلدوز قهرمان و دفاع قهرمانانه آن از انقلاب، تحت تأثير اقدامات چند آشوبگر معلوم الحال، لكه دار نشود.
1-1- ه-3- اتفاقات شب 5/3/85
پس از پراكنده شدن هر دو تجمع ياد شده پنجمين جلسه فوق العاده شوراي تأمين تشكيل و قضايا را تحليل و بررسي شد. تصريح شد كه الحمدلله اقتدار نظام با پراكنده كردن دو تجمع با حد اقل تلفات مردمي « 1 نفر مجروح بر اثر گاز اشك آور و يك نفر مجروح با ساچمه » اثبات شد و اكنون نوبت آن است كه اوامر امام جمعه ي محترم را به استان منتقل كنيم. مسؤلين سخت كوش استاني كه دراين چند روز لحظه به لحظه جريانات را زير نظر داشتند و با راهنمايي ها و ارشادات كارساز خود مسئولين شهر را رهبري و ياري مي كردند، اعلام فرمودند كه به سه شرط موافق آزادي دستگير شدگان اوليه هستند:
الف- دستگير شدگان با قرار وثيقه آزاد شوند و پرونده شان مفتوح بماند نه اينكه تبرئه شوند.
ب- اين آزادي شامل افراد دستگير شده ي جمعه 6/3/85 و بعدي نخواهد شد.
ج- همه آزاد شدگان موظفند براي خاموشي مسالمت آميز اين فتنه، كمك كنند و حتماً جلو فتنه و تجمعات بعدي را بگيرند.
اين موضوع در بيت امام جمعه محترم به اطلاع جمعي كه خود را ريش سفيد و دلسوز نقده مي ناميدند، رسيد. [تعدادي ازاين عزيزان به ويژه روحانيت معظم حاضر در آنجا، واقعاً ريش سفيد و دلسوز بوده و هستند. اما ريش سفيدي و دلسوزي تعدادي از آقايان آن جلسه، واقعاً جاي بحث و تأمل دارد.]
دادستان محترم و رئيس محترم دادگستري و اداره ي اطلاعات، پس از كسب اجازه از مسئولين مربوط و بعد از طي مراحل قانوني، دستگير شدگان را حدود ساعت يك بامداد 6/3/85 آزاد و در ملاقات با امام جمعه محترم و جمع حاضر در بيت ايشان، متعهد شدند كه هيچ اقدام تحريك آميزي نكرده و ضمن پرهيز از تداوم تجمعات، مردم را نيز به آرامش دعوت كنند.
1-1- و- اخبار روز شنبه 6/3/85
اخبار رسيده حاكي از آن بود كه اغتشاش گران مي خواستند از مراسم سومين روز درگذشت مقتولين به نفع خود و اهداف آشوبگرانه ي خود استفاده كرده و مجالس ترحيم آنها را به صحنه ي درگيري و اغتشاش تبديل كنند. عوامل آنها با برخي از اعضاي خانواده هاي مقتولان تماس نيز گرفته بودند که در جواب، يكي از خانواده ها به صراحت به قومگرايان گفته بود: ما فرزندمان را فداي آيت ا… خامنه اي و شهدا كرده ايم و اجازه جولان به ضد انقلاب را نمي دهيم.
نيروهاي دولتي در روز و شب جمعه، با يك كار سنگين فرهنگي و تبليغي با تمامي خانواده ها تماس گرفته و آنها را از نيات پليد آشوبگران آگاه ساختند. خانواده ها نيز با درك بالاي سياسي اجتماعي خود ، عليرغم اينكه داغدار بودند ، توصيه هاي مسئولين مربوط را به نفع نظام وآرامش منطقه بكار بستند. همزمان، به برخي از افراد مؤثر و رهبر اغتشاشات هشدار داده شد كه متوجه حساسيت زمان باشند و بدانند كه ديگر دربرخورد سخت با آنها، ترديدي وجود نخواهد داشت.
لذا با مجموعه ي تدابير و اقدامات انجام شده، شاهد روزي آرام بوديم. البته قدري ازاين آرامش مرهون استقرار بخشي از نيروهاي مسلح موجود در سطح شهر بود كه آشوبگران و گروهك هاي پژاك و دمكرات جديت موضوع را بدانند.
بيش از همه ي اين اقدامات، فرمايشات رهبر معظم انقلاب در دلجويي از آذربايجاني ها و محكوميت اهانت به ترك زبانان و همينطور پيام آيت ا… حسني به اهالي سلدوز در تسكين مردم و آرامش آنها نقش موثري داشت.
يك ساعت پس از اتمام مجالس ترحيم، تحركات بسيار ضعيفي درسطح خيابان پاسداران مشاهده شد كه با اقدام شجاعانه ي نيروهاي عمل كننده پراكنده شدند.
[1]_ متن اطلاعيه را درآخر ملاحظه فرمائيد .
[2]_ قرار نبود آن دو، سه نفر راهپيمايي فردا را اعلام کنند ولي متاسفانه آنها از فرصت سوء استفاده کردند.
[3]_ تصميم گيري در آن يک لحظه واقعا سخت بود.اگر فرماندار به سخن آن فرد بي توجهي ميکرد،جمعيت تحريک ميشدند و راهپيمايي را ادامه مي دادند و معلوم نبود چي ميشد.اگر فرماندار موافقت شفاهي هم اعلام ميکرد، باز هم مشکل پيش مي آمد؛ لذا فرماندار در آن لحظه با زيرکي خاصي اعلام کرد: اگر بياييد ما هم با شما در آنجا خواهيم بود.
[4]- اي کاش در آن لحظه آن مامور محترم بجاي ورود به ساختمان، فرماندار را از کنار جمعيت به بيرون کانون بحران هدايت مي کرد.
[5] - همزمان با اين حوادث، خبر رسيد که رئيس حزب منحله دمکرات به نيروهاي مسلح حزب دمکرات دستور داده که از تظاهرکنندگان ترک نقده حمايت کنند. اين خبر مثل بمب در نقده منفجر شد و با توجه به سابقه ذهني مردم از حزب دمکرات، اهالي شريف نقده متوجه شدند که حرکتشان مورد رضايت ضدانقلاب است و بايد هر چه سريعتربه وضع موجود خاتمه دهند. اين امر هوشياري و انقلابي بودن مردم نجيب و قهرمان سلدوز را ثابت ميکند.
منبع: سولدوز نيوز