وقتی سایر فرازهای زندگی هویدا این نخست وزیر بهایی پهلوی دوم را مورد تامل قرار می دهیم منحصر بودن این تنفر به اسلام روشن تر می شود : « حتی حلقه دوستان نزدیک به هویدا در مدرسه هم برای خود نامی گزیده بودند که طنین رمانیسم تاریخی در آن موج میزد . آنها خود را نخبگان روشنفکری مدرسه می دانستند و نام "تمپلرها" را برگزیده بودند . انتخابشان سخت غریب بود چون تمپلرهای سده دوازدهم ، سلحضورانی پر آوازه بودند که در جنگ های صلیبی ، علیه مسلمین می جنگیدند ، به گمان برخی از محققان ، همین تمپلرها را باید هسته اولیه فراماسونری دانست » (معمای هویدا / عباس میلانی / نشر اختران / چاپ چهارم / سال 1380 / ص 69  )

تنفر امیرعباس هویدا از اسلام به گونه ای است کهاز همان ابتدای آغاز فعالیت اجتماعی نام جنگجویان مسیحی را که در جنگ های صلیبی جنایات زیادی علیه مسلمانان مرتکب شدند بر خود می نهد . همین تنفر از اسلام موجب می شود که بعدها به عنوان رابط کمیسیون عالی پناهندگان سازمان ملل نقش ویژه ای در کمک به ایجاد پایگاه صهیونیستی علیه جهان اسلام ایفا کند : « بحث امکان ایجاد یک دولت یهودی در بخشی از سرزمین فلسطین هم در آن زمان سخت رایج بود . هویدا از جمله اقلیت کوچکی بود که از ایجاد چنین دولتی طرفداری می کرد ، می گفت این تنها پادزر سامی ستیزی تاریخی است (معمای هویدا / عباس میلانی / نشر اختران / چاپ چهارم / سال 1380 / ص 65  )
بنابراین با شناخت چنین گرایش هایی در میان بهاییان ، متصدی امور اجرایی کشور در دوران پهلوی ، می توان پاسخی روشن به این سوال داد که چرا در آن ایام بر واگذاری عمده مشاغل حساس به طرفداران فرقه بهائیت اصرار می شد . همان گونه که همه صاحبنظران واقف اند ، بدون تضعیف فرهنگ ملی امکان تداوم سلطه بیگانه بر ملت ایران ممکن نبود ؛ از این رو افرادی به کار گرفته می شدند که نه تنها هیچ گونه تعلقی به اصالت های این مرز و بوم نداشته باشند ، بلکه ، با آن در ضدیت نیز باشند . آقای عباس میلانی هرچند بابت ضدیت این نخست وزیر بهایی با اسلام چندان خرده ای بر وی نمی گیرد ، امام در برابر بی توجهی وی به زبان فارسی و بیگانگی با ملت در این زمینه واکنش نشان می دهد و طغیان مردم ایران علیه رژیم پهلوی را از این جنبه به حق می داند : « هویدا معمولا چندین بار در طول روز با شاه تلفنی صحبت می کرد . . . شاید هم استفاده از زبان های خارجی بیشتر نتیجه این واقعیت بود که هر دو نفر به این زبان ها راحت تر از فارسی سخن می گفتند . . . انقلاب اسلامی را دست کم از سر مجاز ، باید نوعی طغیان زبان شناختی دانست ؛ طغیان زبان و فرهنگ بومی علیه حکومت جهان وطنان بیگانه با زبان فارسی ، می توان حتی گامی پیشتر گذاشت و ادعا کرد که هرگاه حکام ملکی زبان و فرهنگ آن دیار را نشناسند ، انگاه از انقلاب هم اجتنابی نیست .» (معمای هویدا / عباس میلانی / نشر اختران / چاپ چهارم / سال 1380 / ص 287  )