انبوهی از مردان جوان و میانسال را می توان اینجا دید که با ولعی وصف ناشدنی در حال معامله ارز هستند؛ دو نفر در حال رد و بدل کردن دلار و ریال، یکی آنسوتر در حال گفتگوی همزمان با دو گوشی تلفن. یکی داد می زند '100 تا نقدی کی داره؟'، یکی توی سرش می زند که 'چرا دیروز خالی کرد' و ...

چند صد متر پایین تر از میدان فردوسی، روبروی درب سفارت انگلیس، پاساژی قدیمی وجود دارد که مدتهاست مرکز دلالی و خرید و فروش ارز است. شبکه ایران چندی پیش فیلمی را به صورت مخفیانه از این محل تهیه کرده و وعده داده بود، به زودی گزارش هایی از پشت پرده این پاساژ ارائه دهد.
این روزها پاساژ افشار، جای سوزن انداختن نیست. انبوهی از مردان جوان و میانسال را می توان اینجا دید که با ولعی وصف ناشدنی در حال معامله ارز هستند؛ دو نفر در حال رد و بدل کردن دلار و ریال، یکی آنسوتر در حال گفتگوی همزمان با دو گوشی تلفن. یکی داد می زند "50 تا نقدی می خرم"، یکی توی سرش می زند که "چرا دیروز خالی کرد" و ... 
فضا آنقدر هیجان انگیز است که حتی فعالان بورس نیویورک را هم آنقدر پرجست و خیز نمی بینی. همین مانده در دل آرزو کنی "کاش الان 50 میلیون تومان پول نقد داشتم تا من هم از این بازارِ پرسود، که هر لحظه بر سودش افزوده می شود، نفعی ببرم."
... خیلی ها چنین آرزویی کرده اند. کم نیستند کسانی که حتی به آپارتمان کوچکشان که سالها برای خریدش جان کنده اند، رحم نکرده، فروختند تا پولش را دلار خرید و فروش کردند. از این گروه تنها عده قلیلی شانس آوردند و باقی مالشان را در این  قمار باختند.
 

قمار خانه افشار
کافی است دو سه روز در پاساژ افشار و اطرافش قدم برنی. آنجاست که به راحتی می توان فهمید، از این همه جمعیت، کمتر 100 نفر شکارچی هستند و صدها نفر دیگر، طعمه! (البته آن 100 نفر را هم می توان پادوهای چند نفر شکارچی بزرگ نامید)

چهره ها همه آشنا می شوند. خریداران و فروشندگان عمده، همان ها که روی سکوی وسط حیاط برای خرید یا فروش دلار، همدیگر را هل می دهند و بر سر هم داد و فریاد می کشند، با هم رقیق و در عین حال شریکند. و متوجه می شوی که اینها همه سیاه بازی است؛ یک بازی سیاه از جنس قمار.
حاضران در محدوده پاساژ افشار را می توان به چند گروه تقسیم کرد:
1- مشتریان چیپ: منظور مصرف کنندگان نهایی ارز که البته خرید یا فرششان از 5000 دلار بیشتر نیست. این گروه عمدتا مسافران، دانشجویان یا خانواده های آنان هستند. این چند روزه البته گروه های مختلف اجتماعی حتی کارمندان را هم می توان دید؛ کسانی که از کاهش ارزش سرمایه ریالی اندکشان نگرانند و اصطلاحا نمی خواهند از بازار عقب بمانند.
این گروه از حیث تعداد، بیشترین حاضران در محدوده پاساژ افشار هستند و البته اصلی ترین طعمه برای دلالان خرده پا.
2- دلالان چیپ: این افراد مجموع سرمایه شان به 10 میلیون تومان هم نمی رسد. اینها در اطراف پاساژ پرسه می زنند. گوششان به دهن دلالان اصلی داخل حیاط است و قیمت ها را لحظه ای از آنها می گیرند. سودشان از خرید و فروش های لحظه ای است. روزی حداقل 5 تا 20 بار خرید و فروش می کنند. طرف اصلی آنها همان خریداران چیپ (دارندگان یا خریداران غیر حرفه ای) هستند. فرمولی ساده برای خرید و فروش دارند. دلار را با 10 تومان سود می فروشند و با 5 تومان زیان می خرند. نتیجه آنکه به طور متوسط از هر معامله 5 تومان سود می کنند. این عده تعدادشان از 200 تا 300 نفر است و از خیابان جمهوری تا میدان فرودسی پخش هستند.
3- حیاطی ها: اصل بازار به ظاهر در داخل حیاط پاساژ می زند، جایی که حدود 300 نفر در فضایی 200 متری خود را جاداده اند. اینجا قیمت ها لحظه ای تعیین می شود. ظاهرش اصل بر عرضه و تقاضاست. اینها تامین کنندگان دلالان چیپ هستند. در عین حال اگر خود نیز طعمه ای به دست آوردند، از خیرش نمی گذرند.
4- مرکزی ها: وسط همین حیاط 200 متری یک سکوی کوچک به ارتفاع متر از نیم متر هست. این سکو نبض بازار دلار ایران است. کمتر از 30 نفر دلال عمده، اینجا به صورت لحظه ای مشغول خرید و فروش هستند. معاملاتی که هر لحظه در حال انجام است و کمتر از 50 هزار دلار نیست. اینها همدیگر را به خوبی می شناسند. به ظاهر رقیب هم هستند، اما پس از مدتی می توان به راحتی فهمید که همه "دستشان توی یک کاسه است"