اشك از مژگان من آويخته

با نفسهايم غمي آميخته

ايستاده مهدي صاحب زمان

پاي آن گلدسته هاي ريخته

تسليت باد بر صاحب عزاي واقعي 

 

      

گفتمش نقاش را نقشي بكش از زندگي

با قلم نقش حبابي بر لب دريا كشيد