توهين بابيها به امام حسين وتبعيد به عكا 8

او مي افزايدبه سبب كينه اي كه بابيان از شيعيان داشتند، در ايام عاشوراي حسيني در كربلا جشن و پايكوبي راه مي انداختند كه اين سنت بي شرمانه از قره العين(30) به يادگار مانده بود.
رفتار دد منشانه و دور از انصاف بابي ها با مسلمين اندك اندك بالا مي گيرد تا جايي كه به زد و خورد مي انجامد. انجام اينگونه اعمال وحشيانه ادعا نيست، حتي حسينعلي نوري بهأالله (رهبر اصلي و به اصطلاح پيامبر اين فرقه) در اين مورد مي گويد:
«جميع ملوك اليوم اين طايفه را اهل فساد مي دانند، چه كه في الحقيقه در اوايل اعمالي از اين طايفه ظاهر ]مي شد[ كه فرايض ايمان مرتعد(31) (مي شد). در اموال ناس، من غير اذن تصرف مي نمودند و نهب و غارت و سفك دمأ را از اعمال حسنه مي شمردند. »(32)
بهأالله پس از اين همه فجايع در لوح خود آورده:
«اين ظهور، ظهور رحمت كبري و عنايت عظمي است چه كه حكم جهاد را از كتاب محو نموده و منع كرده». (33)
البته او از اول هم همواره سعي در حفظ جان خود و دوري از مهالك و معارك بابيه داشت، پس از اعلان دعوت نيز، طريقه مبارزه روياروي را كنار گذاشته و پاي از جنگ و ستيز فرا كشيد (اما از ترور و ضربت مخفي زدن دريغ نكرد) چه در اين طريقه و روش دين سازي، هم شخص دين ساز، از خطرات بركنار است و هم افراد مردم چون خود را با خطر مواجه نمي بينند بيشتر به دين وي وارد مي شوند، تا در مذهبي كه اساسش بر شورش و انقلاب بر ضد دولت و حكومت باشد.
ميرزا حسينعلي به تجربه آموخته بود كه در دين انقلابي باب نه مؤسس مي ماند نه حروف حيّ، اين بود كه طريقه و تاكتيك را عوض كرد و «قتال و جدال و دفاع و جهاد» را كه مايه خطر بود كنار گذاشت و به اصطلاح «علم و عرفان و نطق و بيان» جاي سيف و سنان را گرفت. البته اين طريقه با صرفه تر بود، زيرا در نطق و بيان كمتر خطر جان است. (34)
سرانجام رفتار غيرانساني بابي ها موجب مي شود تا در سال 280 قمري دولت عثماني آنان را به استانبول تبعيد نمايد.
در آغاز اين سفر تبعيد، ميرزاحسينعلي داعيه خويش را آشكار مي سازد و ادعاي «من يظهره اللهي» مي كند و مي گويد «آنكس كه منتظر او هستيد، من هستم» و به اين ترتيب ادعاي مهدويت نمود و با اين ادعا بين بابي ها ايجاد اختلاف مي كند. تا جايي كه ميرزا يحيي صبح ازل - برادر بزرگ تر بهأالله - مي گويد: «برادرم سوداي رياست دارد».
بحث و جدل بين بابيان بر سر جانشيني و ادعاي مهدويت بهأالله مدت چندماه به طول انجاميد. در اين زمان كاروان بابيان را از استانبول به سمت «ادرنه»(35) حركت دادند. در اين شهر اختلاف آنان چهره علني گرفت و كار آنان به درگيري و چند دستگي كشيد. به اين صورت كه گروهي جانب برادر بزرگتر يعني ميرزا يحيي صبح ازل را گرفتند و او را پيشواي خود خواندند و «ازلي» نام گرفتند و گروهي ديگر ادعاي ميرزا حسينعلي بهأالله را پذيرفتند و «بهائي» ناميده شدند و عده اي هم به دنبال ميرزا اسدالله دياني رفتند و«دياني» شهرت يافتند. عده اي هم دامن رؤسا و سركردگان بابيگري را رها كرده تنها كتاب «بيان» را محترم شمردند كه به «بياني ها» معروف گرديدند.
اين درگيري ها و انشعابات آسيب هاي فراواني به فرقه ضاله بابيگري وارد آورد. در اين ميانه «بهأالله» اعلام داشت كه وصيت باب پيرامون جانشيني «ميرزا يحيي صبح ازل» ساختگي است و او به دستياري ميرزا عبدالكريم قزويني كاتب، آن را جعل كرده اند. بهأالله از همين زمان دست از ادعاي مهدويت و «من يظهره اللهي» كشيد و با صراحت اعلام داشت كه از زمان زنداني شدن در تهران، يعني در سال 1269 به مقام پيامبري رسيده است و وظيفه همگان است كه به او ايمان بياورند.
اين جدال و جدايي در شهر «ادرنه» موجب درگيري بين هواداران «بهأالله» و «صبح ازل» شد و سرانجام كارشان به زد و خورد و كشتار كشيد و حتي ماجرا تا آنجا پيش رفت كه «ميرزا حسينعلي» (بهأالله)، با نهايت بي شرمي رسماً برادر خود «ميرزا يحيي» (صبح ازل) را كه سالها به عنوان جانشين باب او را مورد تكريم و احترام قرار مي داد، حرامزاده خواند و مدعي شد كه با همسر دوم «سيدعلي محمد باب» روابط نامشروع جنسي داشته است و به همين سبب به همسر باب لقب «ام الفواحش» داد. «ميرزا يحيي» همچنين از جانب بهأ و بهائيان به القاب خر، گاو نر، گوساله، مار، مگس، سوسك و. . . مفتخر گرديد. در اين ميان، ازليان هم بيكار ننشستند و علاوه بر گفتن مسائل زشت اخلاقي در مورد «بهأ» خطاب به او گفتند، جناب ايشان (بهأالله) را نشايد كه پيش از درمان رعشه دست! و باد فتق! خود به علاج دردهاي بشريت بپردازند و كوس نبوت يا الوهيت زنند و. . .
پس از اينكه كار درگيري و اختلاف بابيان به كشت و كشتار رسيد، زعماي كشور عثماني تصميم به جدايي آنان گرفتند و «ميرزا يحيي صبح ازل» را به جزيره قبرس و «ميرزا حسينعلي» بهأالله و هوادارانش را به «قلعه عكا» در خاك فلسطين تبعيد كردند.
البته تبعيد بهأ از ايران و دوري او از مردم و در نتيجه عدم دسترسي مردم به وي و افكار او، به نفع بهائيان و با رضايت سران بهائيت صورت مي گرفت و عبدالبهأ در يكي از الواح به مزاياي اين امر اشاره مي كند. ودر اين ميان بهائيان تا آنجا كه توانستند با شيوه مظلوم نمايي دلهاي غافلان را به خود جلب كردند.
ميرزا حسينعلي «بهأالله» پس از رسيدن به عكا به صورت كامل و علني دست از ادعاي نايب باب بودن برداشت و رسماً خود را پيامبر ناميد و فرقه «بهائيت» را بنيان گذاشت كه فوراً از جانب دولت روسيه به رسميت شناخته شد. دولت استعماري روسيه پس از به رسميت شناختن فرقه ضاله بهائيت به عنوان يك دين، همه گونه امكانات در اختيار آنها گذاشت. اين دولت در نخستين اقدام مرزهاي خود را به روي بهائيان گشود و اولين معبد اين فرقه را به نام «مشرق الاذكار» در شهر عشق آباد ايجاد كرد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
30- طاهره قزويني دختر حاج ملاصالح قزويني برغاني، برادرزاده و عروس حاج ملا محمد تقي قزويني معروف به «شهيد ثالث» كه با استفاده از استعداد و تيزهوشي خداداد و منحصر پدر وعموي ديگرش - ملا محمد علي برغاني، از مريدان خاصه سيد كاظم رشتي - كه اخباري مسلك بودند به حلقه طلاب در آمده بود و سيدكاظم او را در رسائل جوابيه خود قره العين ناميده بود. او كسي است كه با بي حجابي و بي عفتي خود و سوءاستفاده از آشنايي با علوم ديني عده بسياري را به بابيگري كشاند. تاريخ نويسان وجود اورا عمده ترين عامل نشر عقايد بابيت دربين زنان مي دانند. همچنين شهادت شهيد ثالث، عمو و پدر شوهر او به تحريك قره العين صورت گرفت (بهائيت در ايران، ص 135-132). زشتي و قبح اعمال قره العين به حدي است كه پيروان اين فرقه نيز به آن معترضند، از جمله خواهر ميرزا حسينعلي (بهأ) بعدها در مورد قره العين و تندروي هاي او در لوح عمّه گفته است كه قره العين يك دفعه بي حكمتي كرد و هنوز از كله مردم نمي توانيم به در آوريم. (فتنه باب، ص 175).
31- يعني پشت ايمان از رفتار ايشان به لرزه در مي آيد.
32- ميرزا حسينعلي نوري (بهأ)، مائده آسماني، جزوهفتم، ص .130
33- ميرزا حسينعلي نوري(بهأالله)، اقتدارات، چاپ سنگي، 1310 هص ق، خط مشكين قلم، ص .28
34- عبدالحسين نوايي، فتنه باب، صص 213-.212
35- از شهرهاي تركيه.

نام وبلاگ برای شما

با سلام دوستی از من خواسته بود که برای وبلاگش نامی انتخاب بکنم

البته دوست ما یادش رفته بگوید که در چه زمینه ای کار میکند

خلاصه اینکه چند اسم را به کمک شما برایش پیشنهاد میدهیم

خبری: اسرار  ، گویا ، نه خبر (ترکی)

فرهنگی : گون ، سوزلر ، ایسلام ، آفرینش

و ... .

لطفا شما هم در قسمت نظرات دوست عزیزمان را یاری بکنید.

چرا پانها در رسیدن به اهداف خود نا کام ماندند 5

 

با قدرت تمام به پخش شایعات و آماده کردن مخاطبین برای تظاهرات در روز های ۱،۲،۳،۴ خرداد اقدام کردند و در این راستا گفتگوهای مختلف در تمام زمینه های تجزیه طلبانه در صدر اخبار وتولیدات این رسانه ها قرار گرفت در داخل کشور نیز عده ای مزد بگیر به روز در صدد اجرای خواسته های روءسای خود برآمدند اینان با برگزاری اردوهای مختلف برای اعضای جوان تشکل و بازدید از مناطق تاریخی شهرها وبررسی مکانهای خوب و قابلیت دار برای اجرای اهداف خود در صدد برآوردن امیال بزرگان خود بودند اطلاعات واسله از واریز مبالغ قابل توجهی ارز به حسابهای این افراد از طریق غیر مستقیم دلالت دارد که البته اینها صرف تهییج مردم وبازی با احساسات آنها میشد البته در این گیر ودار عناصر محلی پانها با استفاده از فرصت به وجود آمده بیشترین عایدی را در انتخابات شوراها بدست آوردند وباز احساسات مردم به نفع آنها تمام شد لکن برنامه اصلی اسقاط نظام وتشکیل حکومت بود . واینها مسائل حاشیه ای بودند از اینرو قبل از خرداد امسال تمام فعالین در یک هدف و آن... .

 

نیروهای پژاک سردار طالعی را نیز به شهادت رساندند

سلام خدمت شما

یادتون که نرفته چندی پیش در مورد جهنم دره خوی وشهادت سردار حنیف در آنجا صحبت کردیم وگفتیم چگونه نیروهای پژاک بعد از به شهادت رساندن سرداران در هواپیما وحشیانه وبه شکل فجیعی بر سر تمامی نیروهای همراه سردار تیر خلاص زده به طوری که صحنه های فجیعی به وجود آوردند

حالا بشنوید از دسته گل جدید پژاک وباز سر بعضیها داد بزنید بابا چرا یه سردار رو به راحتی میفرستید دم تیغ دشمن اونا آرزوی شهادت دارند گناه ماچیه که روز به روز افراد با اخلاص از دورو بر ما کم میشه ...

بله در یک عملیات دیگه که دو روز پیش به وقوع پیوسته در اثر اصابت یک گلوله آر پی جی به خودروی فرماندهی ، فرمانده جدید تیپ ابا عبد الله خوی سردار طالعی بهمراه پنج تن از همراهان به شهادت رسیدند ،حالا ببینید که ما چقدر جان سختیم ، اگه باز جانشین سردار طالعی را ... .

ضمنا یکی از شهدا اهل نقده است 

ای صفحاتی که در آتش حماقت و جهالت سوختید

در مورد عکسهایی که با تیتر سلدوز شناسی به نمایش گزارده شدند.

  

در خیابان امام راه افتاده بودم و می رفتم و نیشخندم باز بود و دنبالش میگشتم تا با تلخی و تمسخر بنگرمش!

در آن گیرو دارها که در اعتراض به روزنامه ایران شکل گرفته بود در مقابل کتابخانه علامه طباطبایی دیدمش که کتابهای کتابخانه را، همانها که برگ برگشان عالمی از حس و خاطره و راز برایم داشت، در آتش جهل و حقارت خود میسوختند و من برخلاف سنت سابقم که در این نوع خاص گیرودارهای اجتماعی وارد نمیشوم،اختیار از کف دادم و به اعتراض برخاستم و به اینهمه جهالت و معرفتسوزی برآشفتم ....ولی اوضاع آنقدر به هم ریخته بود که نتوانم کاری از پیش ببرم  و اندوهگین و مستاصل رهایشان کنم و روی به مردم کنم و تا شاید مردم را با خود همراه سازم تا شاید جلویشان را بگیرند. در این اثنا پیش آمد و مرا بی تعصب و خودباخته خواند و من احمقش گفتم و رو ی به مردم کردم و انقلاب را از آن خود مردم دانستم و اینکه مشکل ما با فارسها و کردها و ... نیست بلکه مشکل ما با پانها در هر شکل و زبانی است و ادامه دادم که مشکل اصلی تر در تغالب فرهنگ طبقه متوسط مدرن است که بر شکاف طبقاتی اصرار دارد و بر تمکن اقتصادی اجتماعی خود که به حرام صاحبش شده، فخر می فروشد.گفتم که رادیکالیزم لبهایمان را خواهد دوخت و بعد از این شورها و احساسهای زودگذر، مهری از سکوت بر دهانمان خواهد زد...به پیش آمد و گفت: راستش را بگو؟ چقدر گرفته ای؟...

خاکستر کتابها از آسمان می بارید و کم کم قطرات باران هم با بوی سوختگی آغشته شده بود و حس غریبی به خیابان ساحلی داده بود. برگی از کتاب تاریخ علم بر گوشه جوب افتاده بود و جلد دیوان حافظ بر گوشه ای دیگر و کتاب دیوان شمس که به خاطر دیر کردش، کلی توسط آقای ببری مواخذه شده بودم، نیمسوخته بر زیر پای عابران خود می نمایاند...افسرده از میان جمعیت خارج شدم و روی به سمت گدار گذاشتم تا اندکی با او سخن بگویم تا شاید آرام شوم.

الان که همه شعارها و برنامه های آقایان زمین خورده و پوچی و غیر واقعی بودن تحلیلها و راهکارهایشان خود نمایانده، و گفتمان پانترکیزم در بسیج توده ها و احقاق فرهنگ ترکی به بن بست رسیده، به دنبالش میگشتم تا با همان نیشخند بنگرمش و بر حماقت و جهالتش فریاد بزنم.....

ای صفحاتی که در آتش حماقت و جهالت سوختید! شما شاهد باشید که پانها کمر ما را شکستند

 

منبع وبلاگ بچه های نقده 

برلبه تیغ مزاکره

نشست سه جانبه ايران، امريكا و عراق در بغداد همانطور كه بسياري از تحليلگران از جمله خود امريكايي ها پيش بيني كرده بودند، با تفوق و برتري آشكار ايران پايان يافت. امريكايي ها روز دوشنبه با دستي خالي پاي ميز آمدند در حالي كه ايران به آساني توانست فهرستي طولاني و مستند از اتهامات امريكا عرضه كند و درباره آنها توضيح بخواهد. لحن امريكايي ها هم بسيار نرم تر از آن بود كه از يك دولت پر ادعا و سلطه طلب انتظار مي رود. امريكايي ها گويي اين حقيقت را به خوبي دريافته بودند كه ايران نه متقاضي برگزاري اين نشست بوده و نه نيازي به آن دارد، و به همين سبب آن كه بايد اين فضا را آرام نگه دارد و دسترسي به نتيجه را تسهيل كند امريكاست.
ايران همانطور كه به طور رسمي هم اعلام شده بود، در حضور مقام هاي عراقي فهرست روشني از اتهاماتي را كه امريكا بايد به سبب سوء مديريت گسترده، همراهي با تروريست ها و توطئه عليه دولت منتخب مردم عراق پاسخگوي آنها باشد، ارائه كرد و موقعيتي به وجود آورد كه پس از اين آمريكايي ها مجبور باشند از موضع يك متهم فكري به حال خود بكنند و براي اين همه اتهام مستند پاسخي فراهم آورند.
حسن كاظمي قمي روز دوشنبه مسئوليت خود را با مهارت و خبرگي تمام انجام داد كه البته از ديپلماتي كار كشته چون او كه سوابقي گسترده و عميق در مطالعه و مديريت تحولات و بحران هاي منطقه خاورميانه دارد، جز اين هم انتظار نمي رفت. او سخنانش را با اعلام حمايت كامل ايران از دولت مالكي در همه ابعاد سياسي، امنيتي و اقتصادي آغاز كرد و بعد با آرامش تمام سلسله اي از مستندات درباره اوضاع امنيتي عراق را مطرح ساخت تا معلوم كند حل مشكل تروريسم در عراق، مستقيما در گرو حل مشكل اشغالگري در عراق است. قمي استدلال كرد اين امريكاست كه در عراق بي گناهان را مي كشد، زيربنا هاي اقتصادي، صنعتي و نفتي عراق را تخريب كرده است، اجازه تشكيل يك ساختار مقتدر دفاعي- امنيتي به دولت عراق را نمي دهد و اين دولت را از حيث آموزش و تجهيزات در وضعي نگه داشته كه در مقابل تروريست ها همواره دست پايين را داشته باشد، با تروريست ها هيچ مبارزه جدي نمي كند و در واقع خيال تروريست ها را از ناحيه خود به طور كامل آسوده كرده است و اين مجموعه اقدامات از ناحيه آمريكا به گونه اي بوده كه تاثير طرح هاي امنيتي مختلف در برقراري امنيت عراق را به طور جدي كاهش داده است. اين يعني اگر ناامني در عراق مقصري داشته باشد -كه دارد- آن مقصر همان امريكاست كه نه فقط به وظايف خود به عنوان يك دولت اشغالگر عمل نمي كند بلكه دست عراقي ها را هم در تامين امنيت خود بسته است. در مقابل تقريبا تمام رسانه هاي غربي اذعان كرده اند كه طرف امريكايي در مقابل مستندات ايران حرف خاصي جز تكرار برخي اتهامات كليشه شده نداشته است. برخي تحليلگران آشنا به موقعيت دستگاه سياست خارجي امريكا مي گويند از كسي مثل كروكر كه يك ديپلمات متوسط الحال با سوابقي معمولي است و هيچ اشراف ويژه اي نسبت به تحولات منطقه ندارد، بيش از اين هم انتظاري نيست، ضمن اينكه با اين احوال پريشان كه امريكا در عراق دارد، هر كس ديگري به جز كروكر هم رو به روي ايراني ها مي نشست، ناچار از سكوت و شنيدن بود. ايران در نشست بغداد كنار مالكي ايستاد و از امريكايي ها خواست كار عراق را به عراقي ها واگذار كنند و از دخالت در صحنه اي كه ربطي به آنها ندارد بپرهيزند. اين شروع خوبي است چرا كه نه فقط به امريكايي ها اجازه نمي دهد حتي به اين فكر كنند كه چگونه مي توانند با امكانات ايران مشكلات خود در عراق را حل كنند، بلكه امريكا را در جايگاه متهمي مي نشاند كه تازه بايد بيايد و در مورد قصورها و تقصيرهاي خود حساب و كتاب پس بدهد.
با اين حال در اينجا نكته اي هست كه بي توجهي به آن در ادامه اين روند آسيب هاي بسيار جدي در پي خواهد داشت. كيهان پيش از اين درباره مخاطرات نهفته در پاي ميز نشستن با امريكا به اندازه كافي هشدار داده است اما در نشست روز دوشنبه حادثه مهمي رخ داد كه بايد به طور خاص به آن پرداخت. مسئله اين است كه از ابتدا هم پيدا بود امريكايي ها با يقين به اينكه در مواجهه با ايران در موضع ضعف قرار دارند تلاش خواهند كرد با استفاده از روش هاي ديگر و در راس آنها بهره گيري از شيوه هاي عمليات رواني و تبليغات در بيرون از اتاق گفت وگو، ضعف خود پاي ميز را بپوشانند و به نوعي جبران كنند. اين پديده را ما در مذاكرات هسته اي نيز عينا تجربه كرده ايم، آنجا كه طرف هاي مذاكراتي به تعبير رييس جمهور پاي ميز التماس مي كنند و جلو دوربين رسانه ها تهديد. ديروز گفت وگو كنندگان امريكايي فاز نخست اين پروژه را كليد زدند. در حالي كه تمامي خبرهاي رسمي و غيررسمي از برتري آشكار ايران در اتاق گفت وگو حكايت داشت، رايان كروكر بلافاصله پس از پايان نشست در جمع خبرنگاراني كه از قبل در اتاقي گردآورده شده بودند، حاضر شد و در همان حال كه تلاش مي كرد فضا را آرام نگه دارد، چند دروغ شاخدار سر هم كرد تا به خيال خودش نشان دهد وضع امريكا در مقابل ايران آنقدر ها هم خراب نبوده است. از جمله آقاي سفير در اظهار نظري كه روز بعد (ديروز) تقريبا توسط همه رسانه هاي غربي به همان شكل بازتاب داده شد گفت ايران در اين نشست درخواست تشكيل يك كميته سه جانبه با همراهي عراق و امريكا را داده تا امور امنيتي عراق از طريق آن كميته مديريت شود و امريكا هم پذيرفته است كه اين درخواست را بررسي كند! اين در حالي است كه همانطور كه منابع ايراني -البته به فاصله چند ساعت پس از دروغ بافي كروكر- تاكيد كردند درخواست تشكيل چنين كميته اي در اصل توسط دولت عراق مطرح شده و ايران و امريكا پذيرفته اند آن را بررسي كنند. همين يك مورد نشان مي دهد كه امريكايي ها از همين حالا روي عمليات رواني به عنوان يك ابزار مهم براي ادامه كار خود در گفت وگو با ايران حساب كرده اند و اگر سستي و كاهلي فعلي كه ديپلماسي ايران در استفاده از ابزارهاي رسانه اي و شيوه هاي عمليات رواني گرفتار آن است ادامه يابد و چاره اي براي آن انديشيده نشود، هر روز از اين ناحيه دشواري ها و خسارت هاي جدي تري رخ خواهد نمود. سفير ايران به فاصله 3 ساعت پس از كروكر كنفرانس مطبوعاتي برگزار كرد و اگر چه بسيار منسجم تر و دقيق تر از او سخن گفت ولي كار از كار گذشته بود و رسانه هاي غربي با استفاده از مواد اوليه اي كه هيئت امريكايي براي تبليغ در اختيار آنها گذاشت، كار خود را كرده بودند.
گفت وگو با امريكا ولو در حالي انجام شود كه ايران از اعتماد به نفس كافي برخوردار و در صحنه خاورميانه از هر بازيگر ديگري قدرتمند تر است، بايد با هوشمندي فراوان و از جمله انديشيدن به تمامي آن زوايايي از موضوع كه بالقوه مي تواند خطرساز باشد، صورت بگيرد. درست است كه امريكايي ها در صحنه عمل كاملا خوار و گرفتار شده اند اما زبان دروغ گوي آنها هنوز به خوبي كار مي كند از اين روي گفت وگو با آمريكا مي تواند به منزله راه رفتن بر لبه تيغ باشد.
مهدي محمدي

طرح قتل ناصرالدین شاه از سوی عوامل بهاء 7

پس از آغاز پادشاهي «ناصرالدين شاه»، ميرزاتقي خان اميركبير كه از نقش ميرزا حسينعلي نوري در تحركات و بلواي بابيان خبر داشت، او را به عراق تبعيد كرد. ميرزا حسينعلي نوري پس از عزل و قتل ناجوانمردانه اميركبير(22)، كه بهائيان آن را انتقام الهي مي نامند، (23) و در ايام صدارت ميرزا آقاخان نوري به ايران بازگشت و در رأس يك گروه، برنامه اي را براي ترور «ناصرالدين شاه» طراحي كرد. آنان با ششلول و قداره به شاه حمله بردند. اما اين طرح ناكام ماند و كليه «بابيان» فعال در اين برنامه بازداشت و به فرمان شاه به اعدام محكوم گرديدند و هريك از آنها براي اعدام به يكي از اصناف تهران سپرده شدند و از ميان آنها تنها «ميرزاحسينعلي نوركجوري» (بهأالله) با دخالت سفير روس جان سالم به در برد.
ميرزا حسينعلي (بهأالله) پس از طراحي برنامه ترور شاه، براي اينكه از مظان اتهام دور باشد، قبل از اجراي اين طرح به خانه ييلاقي ميرزاآقاخان نوري صدراعظم وقت و جانشين «اميركبير» مي رود و منتظر نتيجه اقدام همفكران و بابي هاي مأمور ترور مي ماند. چون خبر شكست اين توطئه و بازداشت «بابي ها» به او مي رسد، به سرعت خود را به سفارت روسيه در «زرگنده» مي رساند. شوقي رباني رهبر بهائيان در روزگار رضاخان و محمدرضا پهلوي در اين مورد چنين مي نويسد:
«هنگامي كه قضيه سوءقصد اتفاق افتاد، حضرت بهأالله در لواسان تشريف داشتند و ميهمان صدراعظم بودند و خبر اين حادثه در قريه افجه به ايشان رسيد. . . سواره به اردوي شاه كه در نياوران بود رفتند و در بين راه به سفارت روس كه در زرگنده نزديك نياوران بود رسيدند. در زرگنده ميرزامجيد شوهر همشيره مبارك كه در خدمت سفير روس پرنس دالگوركي سمت منشيگري داشت آن حضرت را ملاقات كرد و ايشان را به منزل خود كه متصل به خانه سفير بود دعوت و هدايت نمود. شاه از استماع اين خبر غرق درياي تعجب و حيرت شد و معتمدين مخصوص به سفارت فرستاد. . . تا حضرت بهأالله را از سفارت روس تحويل گرفته به نزد شاه بياورند. . . سفيرروس از تسليم حضرت بهأالله به نمايندگان شاه امتناع ورزيد و از هيكل مبارك استدعا نمود كه به خانه صدراعظم تشريف ببرند ضمناً از شخص وزير به طور صريح و رسمي خواستار گرديد وديعه پربهايي كه دولت روس به وي مي سپارد در حفظ و حراست آن بكوشد. . . و كاغذي به صدراعظم نوشت كه بايد حضرت بهأالله را از طرف من پذيرايي كني و در حفظ اين امانت بسيار كوشش نمايي و اگر آسيبي به حضرت بهأالله برسد و حادثه اي رخ دهد تو مسؤول سفارت روس خواهي بود. . . »(24)
ناصرالدين شاه كه از حادثه ترور سخت به خشم آمده بود، آنچنان كه بايد و شايد به خواسته هاي سفير روسيه توجه نمي كند و «ميرزا حسينعلي» را به زندان مي اندازد. اما به اين سبب كه وي با مساعدت و موافقت دولت روسيه به سلطنت رسيده بود و توان مقابله با قدرت استعماري روسيه تزاري را نداشت و پرنس دالگوركي سفيرروسيه هم مرتباً ماجرا را دنبال مي كرد، سرانجام با اين شرط كه «ميرزا حسينعلي نوري» (بهأالله) براي هميشه از ايران تبعيد شود، با آزادي او موافقت مي كند.
بهائيان بر اين اعتقادند كه پس از آزادي «ميرزاحسينعلي نوري»، سفير روسيه رسماً از او دعوت كرد تا به خاك روسيه برود. اما دولت ايران وي را به عراق فرستاد و او را در حالي كه توسط تعدادي از نيروهاي روسي و ايراني همراهي مي شد، از ايران تبعيد كرد.
ميرزاحسينعلي نوري پس از آزادي از زندان لوح ويژه اي به زبان عربي درباره امپراتور روسيه نيكلاويج الكساندردوم صادر مي كند كه متن فارسي آن به اين شرح است:
«يكي از سفيران تو مرا هنگامي كه در زندان تهران زير غل و زنجير بودم ياري و همراهي كرد و به اين خاطر خداوند براي تو مقامي معين فرمود كه جز خودش هيچكس رفعت آن را نمي داند»(25).
بابيان وبهائيان توسل به زور را براي پذيرفتن آئين خودمنع كرده بودند، مگر در مورد مسلمانان كه مال و جان و ناموس آنان را مباح اعلام كرده و حتي آنان را شكنجه مي دادند و سپس به شهادت مي رساندند. البته قساوت و سبعيت از جمله خصائص اوليه اعضاي فرقه بابيت بوده كه فريدون آدميت در مورد آنان گفته است كه آنان در جريان شورشهاي خود با مردم و نيروهاي دولتي رفتاري سبعانه داشتند و اسيران جنگي رادست و پا مي بريدند و در آتش مي سوزاندند. او بساط بهأ را از روز نخست مبتني بر دستگاه ميرغضبي و آدمكشي مي داند(26) و عبدالحميد آيتي نيزبهائيان را داراي اخلاقي خشن و سخت دل و كينه جو و متظاهر به مهر ومحبت معرفي مي كند. (27)
در اين مورد مي توان به حادثه تلخ قلعه طبرسي مازندران و حوادث خونبار «زنجان» توسط بابيان كه با قتل و غارت و جنايات بيشماري همراه بود و بالأخره پس از خونريزي بسيار توسط حكومت سركوب شد، اشاره كرد. (28)
به دنبال تبعيد ميرزاحسينعلي، برادر بزرگترش ميرزايحيي صبح ازل هم با لباس مبدل خود را به عراق مي رساند و كم كم اجتماعي از بابيان در خاك عراق ايجاد مي گردد كه مهم ترين هدفشان اذيت و آزار شيعيان بود. به طوري كه شوقي افندي مي نويسد:
«در عراق شيوه بابيان اين بود كه شب ها به دزديدن لباس و نقدينه و كفش و كلاه زوار اماكن مقدسه و شمع ها و صحايف و زيارتنامه ها و جام هاي آب سقاخانه ها پردازند. »(29)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
22- ترور اميركبير را« بابي»ها طراحي كرده بودند. عبدالله شهبازي، فصلنامه تاريخ معاصر ايران، شماره 27، مورخه پاييز 1382، ص .38
23- در فرقه هاي ضاله بابيگري و بهائيگري، ناصر الدين شاه قاجار موقعيت ومنزلت «شمربن ذي الجوشن» قاتل حضرت اباعبدالله الحسين (ع) را دارد و ميرزاتقي خان اميركبير نيز شخصيتي همسان وهم شأن «ابن سعد» سپهسالار يزيد بن معاويه در حادثه خونبار كربلا را داراست. نگارنده از يكي از بهائي زادگان متعصب شنيدم كه سقوط سريع اميركبير از صدارت و سپس قتل فجيع او درحمام فين كاشان، را انتقام الهي و نتيجه رفتاري مي دانست كه با «حضرت نقطه اولي و پيروانش» ]يكي از القاب سيد محمد علي «باب»، حضرت «نقطه اولي» بوده است[ مرتكب شد و تلاش براي از بين بردن ناصر الدين شاه در شمار واجبات اين فرقه پوشالي محسوب مي شده است. (مؤلف) اين زن كه خانم سلطاني نام داشت و در همسايگي خانه ما زندگي مي كرد، هرروز دعا يا لوح مخصوصي را در لعن ونفرين ناصرالدين شاه مي خواند. (البته بايد به بهائيان حق داد كه چنين تصوري نسبت به اميركبير داشته باشند چرا كه تيزبيني و دقت اميركبير موجب حفاظت از اصول دين تحريف نشده و جلوگيري از رشد بهائيت - با وجود حمايت هاي پنهان و آشكار روسيه از آنان و همچنين نفوذ روسيه در دربار ايران - در دربار و در نتيجه ايران گرديد).
24- شوقي افندي، قرن بديع، جلد يك، صص 319-.318
25 -دكتر سعيد زاهد زاهداني، بهائيت در ايران، انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامي، چاپ اول، 1380، ص .148
26 -فريدون آدميت، امير كبير و ايران، ص .457
27- عبداله شهبازي، فصلنامه تاريخ معاصر ايران، شماره 27، سال هفتم، پاييز .1382
28 -برخي از اين درگيري ها و جنايات در كتاب بهائيان، نوشته سيدمحمدباقر نجفي، صص 533 - 613 ذكر شده است.
29- شوقي افندي، قرن بديع، جلددوم، ص .122

سخنی با قورتولوش

سلام برادر
من مقاله واقعاَ علمی دقیق و کارشناسی شده شما را مطالعه کردم دو حالت را فرض میکنیم :
1- اگر فرض کنیم که تمام این حرفها واقعیت دارد پس بدون شک شما یکی از کارمندان اداره اطلاعات یا اطلاعات سپاه یا سایر ارگانهای امنیتی کشور هستید که این اطلاعات مهم را در اختیار دارید و از چنین فردی هم هیچ انتظاری نداریم ودر این قسمت باید عرض کنم اگر شما از این واقعیت حراس نداشتید که مردم بازهم به خیابانها بریزند و مانند سالهای گذشته خواسته های قانونی و مدنی خود را مطرح کنند چرا از یک ماه پیش هر کس که بنحوی کوچکترین پرونده ای در اداره اطلاعات داشته به انجا فرا خوانده شده و به نحوی یا تعهد از انها گرفته شده ویا به نحوی از آنان درخواست شده که در روز سوم خرداد در خانه بمانند یا مغازه هایشان را باز بگذارند.
2- حالت دوم(که البته به نظر من به واقعیت نزدیک تر است) این است که شما یکی از طرفداران پان ایرانیسم و شونیست فارس هستید و شماهم متاسفانه بدون انکه به ندای وجدانتان گوش دهید هر چه را که انان میگویند قبول میکنید.
برادر عزیز اگر شما واقعاَ تورک باشید در سوم خرداد 85 داغی را که بعضی عناصر خود فروش رژیم ایران به دل این ملت گذاشت را احساس کرده اید .
مگر بجز نیروهای مورد اعتماد آقایان کس دیگری آنروز داخل فرمانداری بوده که به مردم هم شلیک کند برادر عزیز کمی انصاف داشته باشید .
نیروهای امنیتی رژیم در این چند روزه تقریباَتمام فعالان شهر را دستگیر و بازداشت کرده بودند اگر کوچکترین اتفاقی در شهر می افتاد همه آنها را به شدت اذیت کرده و بدون شک آنها را بدترین شکل ممکن محکوم میکردند اگر دیروز کسی حرفی نزد دلیل بر این نبود که حرفی برای گفتن ندارد . اینهم یکی از روشهای مبارزه است که شماها به آن تقیه میگویید .مطمئن باشید حوادث خرداد 85 هرگز فراموش نخواهد شد و همواره مانند آتش زیر خاکستر است و هر ان ممکن است فوران کند
برادر بازهم میگویم کمی انصاف داشته باش مطمئن باش که ملت اذربایجان راه خود را انتخاب کرده و هر قدرتی در مقابل آن قرار گیرد محکوم به شکست است ....

جواب دوره گرد

دوست عزیزم قورتولوش
خدمت شما عرض کنم که تمام این مطالب دربعضی سایتهای محلی در خرداد سال85 به چاپ رسیده بود جنابعالی ودوستانتان اگر کمی انصاف به خرج میدادید و مطالب مخالف خود را هم به دقت وبدون هیچ تعصبی گوش میدادید در لابه لای آنها این مطالب را هم می شنیدید
ثانیا شما را ارجاع میدهم به گزارش فرماندار شونیسم و فارس دوست! امینی فرد که به اتفاق سه هیئت از مجلس وقوای دیگر صحیح بوده واشکالی نداشته مراجعه کنید (اینرا بگویم که هدف دو هیئت از این سه هیئت براندازی فرماندار بوده که آنها دست خالی برگشته اند وآقای پورزمان که همیشه مترصد فرصت برای جمع کردن آرای مردمن است وجز آن به چیز دیگری در ذهن خود فکر نمیکند در آوردن هیئتی از مجلس نقش اساسی داشته ولی این هیئت نیز چیزی بدست نیاورد)
ثالثا:در بررسی این گزارش دوستان شما اگر باز قضایا را یکسویه نگاه نمیکردند ولااقل کمی هم به حرفهای مزخرف او ! گوش میدادند( اینرا بگویم تعصب همیشه انسان را از مدار انصاف دور میکند)شاید الان وضعیت منطقه تا بدین حد در اختلاف ودوگانگی نبود که یک روز عده ای بر ضد فلانی وروز دیگر بر ضد فلانی اطلاعیه بدهند می خواهم بگویم چشمتان را بشویید ببینید حقیقت این نیست که به ما گفته اند حقیقت آنست که اتفاق افتاده . از شما میخواهم از این به بعد مقداری از نظرات وبلاگها وافراد دیگر را که مخالف حرف شما سخن گفته اند مطالعه کنید البته اگر قایل به شنیدن حرف مخالف باشید هر چند که نویسنده شخص اطلاعاتی وامنیتی باشد باز هم حرف او را بخوانید مگر نیروی اطلاعاتی حق اظهار نظر ندارد

به امید ظهور مولی وسرورمان امام زمان که با ظهورش تمام پانها وشونیستها از بین خواهند رفت .

 

چرا پانها در رسیدن به اهداف خود نا کام ماندند 4

۱۰- اصل هسته این جریان تجزیه طلبانه و هدایت شده از خارج مرز ها بود ولی اکثریت مردم بویژه جوانان از این موضوع بی اطلاع بوده و آنها  فریب گردانندگان این تجمعات را خورده بودند که می گفتند برای حمایت از زبان ترکی و با اخذ مجوز از فرمانداریها این تجمعات برگزار می شود

۱۱- جاهای آسیب دیده در بعضی از شهرها خود بیانگر ماهیت این حرکت می باشد:

این آمار از میزان خسارت نهادها در شهرستان نقده تهیه شده

الف-  اموال سازمان تبلیغات اسلامی 70 % منهدم شدند. ب-  اداره ارشاد حدود 50 %. پ- یک کتابخانه که بزرگترین کتابخانه آموزش و پرورش بود 100 % در آتش سوخت ت- حوزه علمیه دو بار تهدید به حمله و آتش زدن شد. ث-  شیشه های موزه و یک مسجد  شکسته شد. ج- فرمانداری مورد هجوم واقع شد بقیه جاها در حد شکستن شیشه و متحمل خسارات جزئی شدند.  بااین تحلیل می توان در یافت که افراد مهاجم و آشوب گر با نهاد های فرهنگی و علمی نظام مسئله داشتند و آنها را مورد هدف قرار دادند.

بله اینها مویداتی بود که نشان میداد دشمنان ملت آرامش وامنیت مردم را نشانه رفته اند آنها می خواهند آب را گل کرده واز آب گل آلود ماهی بگیرند لذا با ترفندهای استعمارگرانه خود وارد عرصه شدند واینچنین از احساسات پاک ملت استفاده کردند

سرانجام با فراز ونشیبهای فراوان خرداد ماه پر حادثه سال ۸۵ گذشت وتلخی بعضی حوادث در دل دلسوزان نظام ومردم ماند . وگروههای تجزیه طلب سر خوش از مستی پیروزی پوشالی خود به یکباره گمان کردند که راه هزار ساله را یکشبه طی کرده اند از این رو آنهائی که روزگاری به یک اجتماع چند ده نفره خوش بودند برنامه ریزیهای خود را آغاز کردند واز آن پس بزعم خود برای یک ملت برنامه ریختند گویا موج سواری بر مردم چنان بر آنها لذت بخش مینمود که این لذت تعقل توام با تفکر را از آنها سلب کرد.لذا چنانکه شاهد بودیم در مناسبتهای مختلف سال مانند همایش قلعه بابک ، اول مهر ،اواسط بهمن ، دوی اسفند روز جهانی زبان مادری ودست آخر اول تا چهارم خرداد امسال برنامه های پر حجمی را تدارک دیده بودند و همه مراسمات را پیش مقدمه ای برای خرداد امسال میدانستند آنها خیال میکردند که امسال خرداد ماه نظام سقوط خواهد کرد حتی نام خیابانها را نیز تغییر داده بودند اما فارغ از یک ماجرا و آن اینکه بنا به گفته رهبر انقلاب (من منتظرم خود آذربایجانیها جواب اینها را بدهند ) خود آذربایجانیها جواب آنها را دادند. عدم شرکت مردم وهمراهی آنها با این جریانات باعث فرو ریختن هیبت پوشالی آنها شده و عملا دستگاه پانها را به رکود مبتلا کرد به طوری که آخرین رمقهای پانها در خرداد ماه ۸۶ بدر آمد و این آخرین تیر ترکش آنها بود از اواخر فروردین ماه 1386 تمام دستگاه تبلیغاتی و گروهی پان ترکها... ... .

چرا پانها در رسیدن به اهداف خود نا کام ماندند 3

۶- در بین تظاهرات کننده ها عده ای بودند که به مردم ترک زبان به وقیح ترین صورت توهین میکردند  و می گفتند : هر کس که بی طرف است از فارس هم ... این توهین متوجه ترک زبانها می شد چگونه میتوان پذیرفت که این افراد بر علیه توهین به ترکها قیام کرده بودند .

۷- سنگ پرانی پر حجم  جمعیت تجمع کننده به روی نیروهای انتظامی خود خبر از برنامه ریزیهای قبلی برای خنثی کردن تنها سلاح نیروی انتظامی وبسیج بود که سلاح اینها فقط باتوم وگاز اشک آور بود .

۸-  اعلام حمایت حزب منحله دموکرات از تجمع کننده ها وشعارهای خاص آن این در حالی است که تعدادی از دستگیر شدگان از اعضای فعال حزب منحل شده دموکرات و گروهک پژاک  می باشند

۹- هدایت مستقیم تجمع از سوی ماهواره های ضد انقلاب از جمله گون آز تی وی  ومجری آن  اوبالی که سابقا در باره فساد اخلاقی این شخص برایتان نوشته ایم... ... .

چرا پانها در رسیدن به اهداف خود ناکام ماندند 2

احساسات پاک مردم آذربایجان جریحه دار شده بود ودیگ غیرت آذری ها درحال جوشش بود چگونه میشود که یک فرد خائن از یک روزنامه معتبر به راحتی بیاید وغیور مردان آذری را که سالها در دفاع از مرز وبوم این مملکت جانها فدا کرده اند به سخره گیرد باید اعتراض می کرد وباید نشان می داد که زبان وفرهنگ خود را دوست داریم ولذا بیشتر مردم از این حادثه ناراحت شده و برای محکومیت این عمل اطلاعیه داده وراهپیمائیها کردند .از آنطرف فرصت طلبان داخلی وخارجی که از هر فرصت برای مطرح کردن خود و سوء استفاده از مسائل پیش آمده استفاده میکنند وتا این زمان اقبال خاصی به آنها نبود (و البته وصد البته اگر حوادث خرداد سال قبل بوقوع نمی پیوست تا ابد نیز این فرصت طلبان مجال مطرح شدن در سطح منطقه را نمی یافتند)  اوضاع منطقه را برای جولان سیاسی خود مناسب می بینند و عزم خود را جزم میکنند تا از این غلیان خشم مردم برای خود توشه ای بچینند ولی تقدیر اینچنین بود که مردم آذربایجان به امتحانی دیگر آزمایش شوند.

حضور بعضی از سران جناح موسوم به چپ و فعالیت شدید وغیر عادی تلوزیونهای جدائی طلب قبل از آغاز حرکات مردمی نشان دهنده تدارک وسیعی برای سوء استفاده از این اعتراض ملی و فرهنگی مردم داشت نحوه چینش شعارها و طریقه مشابه اعتراضات در شهرهای مختلف از وجود شبکه ای قوی و  مخفی در بین مردم حکایت مینمود که باید برنامه هایی خاص را دنبال می کردند چند نکته که موید این ماجراست بدین شرح می باشد

۱- تیر اندازی به مردم از بین مردم و در جایی که هیچ نیروی نظامی وجود نداشت

۲- گرفتن محموله اسلحه در یکی از شهرهای آذربایجان

۳- تهیه سنگ وحمل آن به نقطه درگیری در روز قبل از تظاهرات

۴- شعارهایی که در بین مردم طرح می شد عموما شعارهایی نبود که حول محور اعتراض به کاریکاتور باشد بلکه عموما همان شعارهایی بود که از تلوزیونهای جدایی طلب پخش میشد

۵- بعلت اینکه مردم به اهانت اعتراض می کردند لذا محور اصلی گروهکها طرح شعارهای تجزیه طلبانه حول محور زبان ودفاع از آن و اعتراض به روزنامه بود اما در بعضی جاها از حد تجاوز شد

۶- ... ... .

چرا پان ها در رسیدن به اهداف خود ناکام ماندند 1

به دنبال  انتشار کاریکاتوری در صفحه کودک و نوجوان "ایران جمعه" در تاریخ ۱۸ اسفند ۱۳۸۵که در آن یکی از مخاطبین کاریکاتور به شکل سوسک ترکی حرف میزده در تاریخ ۲و۳و۴ خرداد موجی از ناراحتی و نگرانی در دل آذری زبانها ایجاد کرد. وبه دنبال آن راهپیمائیها وتجمعات مختلف دانشجوئی و مردمی در محکومیت روزنامه نگار فوق الذکر وروزنامه ایران برپا گردید که اصلی ترین علت آن همین اعتراض به گردانندگان روزنامه ایران بود ... ... .

افشای جزئیات تازه ای از پرونده موسویان

عضو هيات رييسه مجلس شوراي اسلامي گفت: اتهام موسويان نماينده ايران در مذاكرات هسته اي جاسوسي است و مداركي دال بر صحت اين موضوع وجود دارد.

 

به گزارش خبرنگار رجانيوز، اين عضو ارشد فراكسيون اكثريت كه پنجشنبه شب در مراسم سالگرد آزادسازي خرمشهر در مسجد الرضاي قم سخن می گفت، افزود: وي كه مذاكره كننده اول و دوم كشور در پرونده هسته اي ايران بود و زماني نيز در شوراي امنيت ملي و در كميسيون استراتژيك مجمع تشخيص مصلحت نظام بوده است چرا جاسوسي مي كند؟

 

وي ادامه داد: موسويان اطلاعاتي از مسائل مختلف كشور بويژه مسايل هسته اي كشور را در اختيار سفارت انگليس و ژاپن قرار داده است.

 

عضو هيات رييسه مجلس شوراي اسلامي همچنين گفت: او دو مذاكره تلفني را با نمايندگان يكي از كشورهاي بيگانه در موضوع انتخابات شوراي اسلامي بويژه مجلس هشتم داشته است كه صداي وي (موسويان) ضبط شده و در آن مكالمه گفته است با پشتيباني شما مجلس هشتم را فتح خواهيم كرد.

 

اين نماينده مجلس گفت: اطلاعات زيادي در زمينه اتهامات آقاي موسويان وجود دارد كه در آينده منتشر خواهد شد.

 

وي در مورد آزادي موسويان گفت :در حقيقت جاسوس اگر جاسوس است نبايد با وثيقه200 ميليوني آزاد شود.

 

وی در پایان سخنان خود مسوولیت آزادی موسویان را با وزير اطلاعات دانسته و خواستار پاسخگویی محسنی اژه ای در زمینه آزاذی موسویان شده است!

 

گفتنی است علیرغم پافشاری وزارت اطلاعات بر لزوم تداوم بازداشت موسویان، برخی فشارهای پنهان، سبب آزادی همراه با وثیقه 200 میلیونی این عضو مرکز بررسیهای استراتژیک مجمع تشخیص شد.

دشمني‌ها با رييس‌جمهور به دليل اظهار علاقه وی به ارزش‌هاست

حضرت آیت الله العظمي خامنه‌ای با اشاره به این‌که ارزش‌هایی که امام منادی آن بود، آماج بزرگترین دشمنی‌ها از سوی جناح‌های مختلف داخلی و خارجی به ویژه استکبارگران قرار گرفت افزودند: امروز در دولت جدید به رغم همه کارشنکی‌ها این ارزش‌ها سخن اول و حرف رایج شده و دولت صریحاً آن‌را بیان می‌کند و علت دشمنی‌ها چه کسانی که در داخل و چه در خارج هستند همین است که رئیس‌جمهور به طور صریح به این ارزش‌ها اظهار عشق و علاقه می‌کند. در داخل نیز، برخی نگاه می‌کنند آنجایی که این ارزش‌ها پاس داشته می‌شود کجاست تا به آن حمله کنند و هر خط و حرکتی که علیه ارزش‌ها باشد این افراد آن‌را دوست دارند.


ایران انتقام شهدای جهنم دره خوی را گرفت

مقامات کردستان عراق می گويند: طی ساعات متمادی در طول روز چند روستا در ارتفاعات قنديل که ميان ايران، عراق و ترکيه مشترکند، هدف حملات توپخانه و خمپاره از جانب ايران قرار گرفته اند.

به گزارش بي‌بي‌سي فرماندار شهرستان پشدر که روستاهای بمباران شده در آن قرار دارد گفته که انتظار می رود اين حملات تلفات جانی و خساراتی برجای گذاشته باشد، اما از ميزان اين تلفات و خسارات هنوز اطلاعی ندارد.

به گفته مقامات کردستان عراق، هدف ايران از اين حملات، سرکوب گروه کرد مسلح موسوم به پژاک است که طی سالهای اخير با ايران درگير بوده است.ايران پيشتر نيز در تعقيب افراد پژاک مواضعی را در کردستان عراق بمباران کرده بود.

گروه پژاک در واقع شاخه ايرانی حزب کارگردان کرد ترکيه است و از ظهور و فعاليت آن چند سالی بيش نمی گذرد. ارتفاعات قنديل و همچنين نواحی کوهستانی نوار مرزی ايران و ترکيه پايگاه اصلی فعاليت پژاک است.

زمستان گذشته سپاه پاسداران ايران عمليات گسترده ای عليه پژاک اجرا و اعلام کرد که تعدادی از اعضای اين گروه، از جمله سه تن از فرماندهانش را به قتل رسانده است.

شماری از اعضای سپاه پاسداران نيز کشته شدند که يکی از آنان سرتيپ سعيد قهاری، فرمانده لشکر سوم نيروی زمينی سپاه بود که بر اثر سقوط هليکوپتر حامل خود در منطقه موسوم به جهنم دره در شهرستان خوی همراه با هفت نفر از همراهانش به شهادت رسيد.

آخرین تیر ترکش جدائی طلبان در قم به زمین نشست

بنا به خبرهائی که ازقم رسیده به دنبال دعوت عناصر پان ترک از آذریها وتبلیغات سایتها و وبلاگها برای حضور در حرم حضرت معصومه جهت تحصن در حرم وسالگرد اغتشاشات سال قبل وبه دنبال احضار سه تن از فعالین این گروه در قم به دادسرا و گرفتن تعهد کتبی  از آنها مبنی بر عدم ایجاد اغتشاش در قم تاکنون هیچ تجمع یا اجتماعی مبنی براین حرکات در این شهرگزارش نشده است .

بیانیه دوم انصار حزب الله تبریز

به دنبال سرمایه گذاری وسیع آمریکا و صهیونیسم جهانی ، جهت تحریک و حمایت از عناصر وطن فروش و مزدور تجزیه طلب، مردم قهرمان تبریزبا عدم حمایت و همراهی عناصر خودفروخته باردیگر ثابت کردند که همیشه مثل گذشته وفادار به انقلاب اسلامی و رهبر عزیز خویش هستند. حتی برخی از مردم تبریز خود را آماده کرده بودند تا با این عناصر به عنوان دشمنان و ناقضین اتحاد ملی مقابله کنند.آذربایجانیان همیشه ثابت کرده اند که آگاهترین ، زحمت کشترین ، شجاعترین و فهیم ترین مردمان هستند و خود تکلیف خود را بهتر می شناسند و نیازی به دلسوزی صهیونیسم جهانی و آمریکا ندارند و بجز طریق راستین اسلام از هیچ طریقی پیروی نمی کنند.

علیرغم عملیات روانی و تبلیغاتی گسترده عوامل شیطان بزرگ(آمریکا) و ماهواره های غرب با عناوین و موضوعات مختلف و تحریک اصناف و اقشار مختلف ، دشمنان مردم رسوا شدند.

انصار حزب ا... آذربایجان شرقی ضمن تبریک کسب نمره ممتاز توسط تبریزیان در امتحان دشمن شناسی ، محضر مقام معظم رهبری و همه تبریزیان و دوستداران تبریز ، اعلام می دارد : مردم آذربایجان وفادارترین مردم و آذربایجان نقطه ثقل کشور و از هیچ قدرتی جز قدرت بی انتهای خدای تعالی باکی ندارند.

همچنین به کلیه مسئولین اعلام می دارد تا می توانند در حد توانایی خویش به این مردم خدمت نمایند و یقین بدانند که این مردم بهتر و افضل از امت رسول ا...(ص) هستند و از مسئولین کشوری خواستار بکارگیری مدیرانی شایسته و لایق برای این مردم بوده و از رئیس جمهور محترم و عدالتخواه و یاران خدمتگزارش می خواهد تا برای خدمت رسانی به این استان ، تدابیر ویژه ای انجام دهند.

ضمنا به مردم آذربایجان قول می دهد که تا آخرین قطره خون جوانان انصار حزب ا... از حقوق آنان دفاع خواهند کرد. در پایان با توجه به اینکه مجلس خانه ملت بوده و متاسفانه افرادی با استفاده از زر،زور و تزویر به خانه ملت نفوذ کرده و تنها به فکر خویش و یا باند خویش هستند ، از مردم آذربایجان می خواهد تا برای احقاق حقوق مردم استان و همکاری بهتر با دولت نهم ، برای مجلس هشتم افرادی را انتخاب کنند که در خط ولایت بوده و همفکر رئیس جمهور باشند. و اعلام می دارد : که متاسفانه دشمنان مردم که سالها به چپاول ایران پرداخته و برخی از آنان در زمان سازندگی میان مردم با استفاده از تزویر خاطره خوشی نمایی ایجاد کرده اند و هم اکنون جزو خیانت کاران گردیده اند، مصمم شده اند تا با نفوذ در مجلس مخالف آرمان های واقعی انقلاب و مردم حرکت نمایندو انصار حزب ا... استان به موقع خود پرده از چهره آنان برخواهد داشت.

انصار حزب الله تبریز

http://tabansar.blogfa.com/post-434.aspx

آخرین خبر از نقده

تا لحظه درج این خبر بنا به اخباری که از شهر نقده بدستمان رسیده هیچ تجمع یا اغتشاش در هیچ نقطه از شهر بوقوع نپیوسته وشهر در حالت طبیعی است . تصاویر پخش شده از تلوزیون گوناز تی وی مبنی بر اغتشاشات در نقده آرشیو اعتراضات خرداد سال قبل مردم در اعتراض به روزنامه ایران میباشد.

در باره حوادث اخیر

سلام دوستان

خیلی دوست دارم که شما هم بیائید درباره حوادث

اخیر نظر بدهید میخواستم فضای بحث مثبت ایجاد

 شود وهمه به سوءالات پاسخ دهیم به امید ....

اظهارات میر تاج الدینی درباره الحاق آذربایجان به ایران

 

حجه الاسلام والمسلمين سيد محمد رضا تاج الديني، نماينده تبريز و از چهرههاي شاخص مجلس و نايب رئيس كميسيون فرهنگي، نسبت به اقدامات ضد ايراني رژيم باكو واكنش نشان دادوي در گفتگويي با نمايندگان مطبوعات و رسانه ها در محل خبرگزاري جمهوري اسلامي در تبريز در پاسخ به سؤال خبرنگاري دربارة برپايي همايش ضد ايراني در ايران شمالي گفت: اگر قرار باشد، بحثهاي تاريخي مربوط به قراردادهاي تحميلي گلستان و تركمانچاي احيا شود، روشنترين مسأله اين است كه طبق اين معاهدهها قسمتي از خاك ايران از ايران جدا شده است و جمهوري آذربايجان فعلي، بخشي از خاك جدا شدة ايران است

تابوی پان ترکها در هم شکست

میخواستم ببینم حرف حسابشان چیست!؟ به زور توانستم تلوزیونشون رو تو اینترنت پیدا کنم بله خود احمد اوبالی یا همون حسین عبداللهی نقده بود دیدم داره از حماسه ترکها وتظاهرات میلیونی و فجایع وقتل عامهای چند ده نفری صحبت میکنه .

گوناز تی وی : بله هم اکنون خبر رسید که حدود ۱۱ هزار نفر از غیئر مردان ترک در بازار به محاصره نیروهای امنیتی درآمده اند و در جلو استانداری تیر اندازی شده وتعداد زیادی از مردم کشته یا زخمی شده اند ملت بپا خواسته هیچ نیرویی توان مقابله را ندارد انقلاب ملت آذر بایجان در دفاع از زبان خود رژیم را به وحشت انداخته نیروهای نظامی بدانند بعد از پیروزی ملت به سراغ آنان خواهد رفت. (سرودهای حماسی پخش میشود وای خدا چه جوی ..!!!) 

زود زنگ زدم به دوستم در مغان الو ... !سلام....!چه خبر تظاهرات به کجا کشیده خیلی اوضاع قاطیه؟؟

.....: چی میگی بابا هیچ خبری نیست اصلا هیچ تظاهراتی برگزار نشد کدوم اوضاع کدوم ...

 به دوتا از دوستام توی تبریز زنگ زدم . الو سلام خوش بش اون بش...! چهخبر میگن باز تبریز به هم خورده آمار کشته ها چند نفره ؟

....:نه بابا این خبرها نیست یه چند نفر میخواستن بیان بیرون جم بشن که به هم زدن و همه فرار کردند

دوست دیگه: کی میگه کشته بابا ما اصلا صدای تیر نشنیدیم(البته این نمیتونه دلیل خوبی برای عدم تیر اندازی باشه ولی لااقل در یک منطقه مهم وبزرگ مثل اطراف دانشگاه صدایی نمیومده )

از نقده هم خبر رسید که کسی به خیابان نرفت واتفاق خاصی نیافتاد مردم خیلی مواظب بودند که بچه ها به خیابان نروند چونکه سال قبل در بین مردم معترض به روزنامه ایران هم تیر اندازی شده بود.

 

بله بالاخره تابوی پان ترک در هم شکست و تو این بین این مردم هستند که ترسیدند و از خدا برای این ترسوها طلب .....کردند.

سکولار نمی تواند انقلاب کند

وقتی پای ایمان، عقیده، اعتقاد، شهامت و شهادت پیش می‌آید نیروهای سکولار حرفی برای گفتن ندارند. آنها هیچگاه به شهادت اعتقاد نداشته و نخواهند داشت به همین دلیل نمی‌توانند سر از کار بچه‌هایی در بیاورند که جان بر سر پیمان می‌گذارند. گوشهایت را کمی از زندگی روتین بدون هیجان دور کن صدایی را می‌شنوی که با تو به نجوا می‌گوید:

در جهان رازی هست که جز به بهای خون فاش نمی‌شود.

افشای فساد اخلاقی مدیر شبکه گوناز تی وی زمان اقامت در نقده

 

بنابه گزارش رسیده از نقده درپی تحقیقات خبرنگار سلدوز درباره سوابق مدیر شبکه گوناز تی وی آقای حسین عبدالهی (احمد اوبالی) قبل از فرار از ایران وتاسیس شبکه ماهواره ای ،در روستای کهل این شهرستان مبادرت به انجام اعمال منافی عفت و تشکیل جلسات شرب خمر باعده ای از اوباش مینموده است واز این بابت پرونده سیاهی را به دنبال خود میکشد .در پی این تحقیقات که از منابع محلی انجام شد مطلع شدیم که شخص مزبور مبادرت به انجام اعمال جنسی میکرده ودر بسیاری از موارد مفعول واقع شدن وی بارز وقابل کتمان نیست  این در حالی است که یکی دیگر از رهبران پان ترک سالها قبل به دنبال شرب خمر دستگیر ودر ملاءعام شلاق خورده است جای سوال این است که چه کسانی وبا چه اهدافی به دنبال مطرح کردن چنین اشخاص پستی برای رهبری جریان ترک میباشند .

احتمال سوء استفاده حزب دموکرات ازحوادث 1تا4 خرداد

 

طبق اطلاعات رسیده سال قبل حدود ۳۵۰ نفر از اکراد نقده به صورت مسلح در میدان ژاندارمری نقده آماده کشتار شیعیان تورک نقده بودند که به همت نیروی زمینی سپاه غائله در ابتدا خنثی وتعداد زیادی از افراد دستگیر شدند . علت اصلی این حرکت استفاده حزب دموکرات از تشنج پیش آمده در شهر و سوءاستفاده از موقعیت متزلزل شهرها بوده است

تهدید فعالین سیاسی منطقه از سوی عناصر پان ترک

تهدید فعالین سیاسی منطقه از سوی عناصر پان ترک

با نزدیک شدن به سالگرد اعتراضات مدنی مردم آذربایجان به نشریه ایران جمعه عناصر پان ترک در شهرها با فعالیت شدید مضاعف در صدد به هم ریختن آرامش منطقه واحیانا به آتش کشیدن کتابخانه ها ومدارس شهرها هستند به دنبال این در بعضی از تماسها با افراد مذهبی سیاسی آنها را تهدید به همراهی  یا احیانا سکوت در مقابل این مساله نموده اند تماسهای ناشناس زیادی طی این هفته با افراد شده و آنها را دعوت به همراهی یا احیانا حداقل موضع گیری خنثی در قبال این جریان معاند نموده اند.

تاملی در باب هویت پان ترکها

بیز کیمیک؟ اونلار کیمدیلر؟ /تاملی در باب هویت پانترکها

هیچ جریان اجتماعی،سیاسی، فرهنگی را نباید جزئی دید بلکه آن را باید در سیستم کلان خودش و گستره تاریخی و جغرافیایی عصری که در آن می زید، به نظاره نشست.
جریانهای هویت جویانه قومیتهای غیر فارس ایرانی و همینطور جریانهای پان(که دو جریان ذاتا" متفاوت هستند) هم از این قائده مستثنا نیستند.
نفوذ جریان پانفارس در لایه های عمیق حکومت جمهوری اسلامی نقطه ای است که محل اعتراض تمام قومیتهای ایرانی را بر انگیخته است.قومیتهایی که خود صاحب انقلابند و امام(ره) را استمرار بخش حرکت انبیا میدانند و شهدای انقلاب و جنگ را پیروان شهدای صدر اسلام میشمارند.
بهشت زهرای ارومیه و تهران و نیشابور و زاهدان و ملایر و کاشان و ... همه رنگ و حس یکسانی دارند...
سلدوز هم در این میان بی نصیب نمانده و بهشت زهرایی به وسعت 700 شهید دارد...یاد شهید قاسم ریش سفید به خیر!
انقلاب اسلامی ایران حول سه محور آزادیخواهی، عدالت طلبی و معنویت جویی شکل گرفت.
انحرافاتی که در دهه هفتاد در سیاستهای کلان جمهوری اسلامی شکل گرفته باعث فعال شدن دو جریان شده است:
اول: جریان اعتراضی فرهنگهای اصیل ایرانی که انقلاب ایران بر دوش آنها استوار شده و به فرهنگی به نام فرهنگ انقلاب اسلامی منجر شده است
دوم: جریان پانهای غیر فارس(پانفارسها چندین سال قبلتر در داخل حکومت فعال گردیده اند) از قبیل پان عربها، پانترکها، پانکردها و ...
در حرکتهای هویت جویانه مردم آذربایجان که به شدت توسط جریانهای پانترک مورد سوءاستفاده قرار گرفت جدال این دو جریان را مشخص کردن سمت و سوی حرکت به راحتی میشد تشخیص داد.
پانترکها قاسم ریش سفید را شهید نمیدانند زیرا که امام او را مسلمان و مومن نمیشمارند!
پانترکها بازماندگان حرکتهای مارکسیستی و یا لیبرالی و یا ناسیونالیستی تاریخ تاریک ایرانند که با خورشید انقلاب ایران در هم شکسته شد.
کینه دیرینه آنان با انقلاب ایران و امام شهدا دیرینه است! باور ندارید؟ متن زیر را که از یکی از سایتهای دوستان پانترک نقل میشود، ببینید:

>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>
بوي انقلاب ميايد٫ از کدام سو و به کدام طرف؟
بوي انقلاب ميايد٫ از کدام سو و به کدام طرف؟
بالاخره دانشجويان از راه امام خسته شدند و دنبال راهي ديگر هستند.
سالها از فعاليت نفوذيهاي چپ و راست و ميانه آيت الله خميني در دانشگاهها و مراکز عالي ميگذرد. سالهايي که در شکل گيري انقلاب ۵۷ نقش موثري داشتند. چرا که مغزهاي متفکر و زبانهاي گوياي جامعه را همراه خود کرده بودند. دانشجوها در راهي افتاده بودند که راه و خط امام نام گرفته بود. ميبينيم که اين نفوذيها تا چه حدي آرزوهاي رهبر به ظاهر ديني خود را برآورده کردند٫ آنگونه که خود باورش نميشد به حکومت رسيده است.{!!!!!!}
اکنون پس از چند دهه٫ دانشجويان جديد با راه و رسم آيت الله خميني چندان همعقيده نيستند. حتي به جرات ميتوان گفت اکثرا (بيش از دو سوم) با آن مخالفند.{!!} اينروزهاست که بايد حواس همه جمع باشد.
رفته رفته موج تظاهرات و اعتراضهاي دانشجويي فراگير ميشود. هر دانشگاهي با کوچکترين بهانه تبديل به تريبون دانشجويان ميشود. مشکلات درسي٫ انضباطي٫ برخوردهاي غير قانوني٫ نيروهاي فشار و غيره تنها بهانه هايي هستند براي بيرون ريختن عقده هاي چندين ساله.
رژيم نيز اين را خوب فهميده است که اگر دانشجويان به اتحاد برسند انقلاب ديگري شکل خواهد گرفت.
آن لطيفه اي را که به آيت الله خميني منسوب کرده اند يادآوري مينمايم که٫ امام گفته است: انقلاب ما انفجار نور بود٫ خدا کند انفجار ديگري رخ ندهد.
بلي٫ به شرايطي رسيده ايم که نور با قدرت انفجار بيشتري در گلوي مردم فشرده شده است. هر چه فشار و اجبار از سوي رژيم بيشتر ميشود٫ قدرت انفجاري اين نور نيز بالاتر ميرود.
بهتر است آينده را اينگونه ترسيم کنيم:
دانشجويان بالاخره فهميدند که آيا انتخابشان صحيح بوده است يا ...
دانشجويان بالاخره پشيمان ميشوند
دانشجويان بالاخره بر ترس پوشالي غالب ميايند
دانشجويان بالاخره فرياد اعتراض سر ميدهند
دانشجويان حرف خود را به کرسي خواهند نشاند
دانشجويان بعدها خواهند فهميد که آيا انتخابشان صحيح بوده است يا ...
آيا دانشجويان مطمئن هستند که راه خود را (راهي صحيح و واقعي) انتخاب کرده اند؟ آخر اين جمله مشهور است که: خيليها ميدانند چه نميخواهند ولي نميدانند چه ميخواهند!!!
دانشجويان آذربايجان با حمايت از يکديگر و نيز اعلام حمايت از دانشجويان ملل مختلف مانند هميشه راهبر اينگونه تحرکات هستند٫ اما اين راهبري اکثرا به زيان آذربايجانيها تمام شده است. گذشت و بخشش بيمورد بلاي جان ماست. براي همين هم بهتر است فعالين ملي ما خود را بيشتر به قشر دانشجويي نزديک سازند تا از بروز فاجعه جلوگیری کنند.
>>>>>>>>>>>>>>>
پانترکها کسانی هستند که شبیه ما حرف میزنند و از مشکلات مشترکی سخن میرانند ولی پایگاه گفتمانی و آرمانهای آنها با ما متفاوت است!
شهید باکری در گفتمان آنها یک عنصر نامطلوب است هرچند که دانشجو بوده و ترک زبان بوده! و همینطور ثقه الاسلام و ستارخان باقرلار خان و شهریار!
آنها هیچوقت به علامه جعفری و علامه طباطبایی افتخار نمیکنند ...
آنها آتاتورک را به رهبری خود برگزیده اند و ما امام خمینی را! همانند فارسهای اوایل اسلام که در بین سلسله ساسانیان و ائمه اطهار به دو دسته تقسیم شدند.
پانفارسها دشمن آشکار مایند و پانترکها دشمن پنهان ما و جالب اینکه هر دو از آبشخور مشترک سیاسی مدرنیته سیراب میگردند!
چه میتوان کرد؟ آیا راهی جز سوختنی ققنوس وار وجود دارد؟
شهید علمی! اویان! فتنه ای دیگر در پیش است!:
سلدوز سنی گورمور، ولی سن!
گوندوز گئجه چارداخلارا چایلارا باخارسان!

اطلاعیه انصار حزب الله تبریز راجع به تحرکات اخیر پان ترکها

هوالعزیز

اطلاعيه

اينک که انقلاب اسلامي ايران با گذراندن صدها بحران و برهه هاي خطرناک موفق گرديده است تابه قله هاي رفيع علوم پيشرفته جهان دست يابد و کشور ايران اسلامي را با مردمان سلحشورش بستر ساز و مقدمه ساز ظهور حضرت مهدي (عج) نمايد ،جبهه صهيونيسم جهاني (دجال) که پيش بيني اين جبهه در بسياري از روايات وارد شده است، مصمّم گرديده است تا  به خيال خام خويش اين بار براي مبارزه با جبهه مهدويّت ، کشور اسلامي ايران را ازبين ببرد. و تنها راه ازميان برداشتن ايران اسلامي را در تفرقه  افکني بين اقوام مختلف ايران دانسته است .با توجه به تدابير مقام معظم رهبري در تحويل سال نوي شمسي مبني بر فرهنگ سازي اتحاد ملي و متوجه نمودن اقشار عامه مردم به توطئه هاي در پيش روي مردم ، با نامگذاري سال 1386 بنام سال اتحاد ملي و انسجام اسلامي ، بدينوسيله به اطلاع کليه مردم شريف آذربايجان مي رساند که متاسفانه دشمن با نسبت دادن  ضعف ها و قصورهاي برخي مسئولين بي کفايت طي سال هاي اخير، به تبعيض قوميتي  اقدام به اغفال برخي جوانان و نوجوانان نموده و در پي درگير نمودن مردم با نظام مقدس مقدمه ساز ظهور حضرت مهدي (عج) نموده است ، تا با تفرقه داخلي و برهم زدن نظم و امنيت شهرهاي مرزي و غير فارسي زبان بستر توطئه هاي بعدي خويش را محيا سازد.

آنانيکه آنسوي مرزها از پشت دوربين هاي ماهواره اي براي مردم شريف آذربايجان تعيين تکليف کرده و خودشان نيزپشت ميزهاي خودفروشي نشسته و حتي از ترسشان از اتاقهايشان هم بيرون  نمي آيند، بايد بدانند که مردم آذربايجان هرگز آنان را همراهي ننموده و با مقابله با اين توطئه مشت محکمي بر دهان دشمنان حضرت مهدي (عج) خواهند زد.

همچنين ضمن دعوت از عامه مردم به اتحاد عمومي براي ساختن آذربايجاني آباد  با فرهنگ ديرينه خود ، خواستار برخورد امت حزب ا... با اين عناصر خود فروخته مي باشيم.

درپايان انصار حزب ا... آذربايجان شرقي ضمن هشدار قاطعانه به برخي کنسولگري ها که نقش لانه جاسوسي براي بسترسازي اين توطئه ها را ايفا مي کنند ، اعلام مي دارد انصار حزب ا... آذربايجان شرقي آماده برخورد قاطعانه و جواب دندانشکن به ناقضين اتحاد ملي ومزدوران جبهه صهيونيسم مي باشد و در صورت ادامه توطئه گري کنسولگري ها به مسئولين هشدار مي دهد تا خود با برخورد قاطعانه تکليف تسخير لانه جاسوسي صهيونيسم را از امت حزب ا... ساقط نمايد و اعلام مي دارد که با برهم زنندگان نظم عمومي به عنوان عناصر ضد انقلاب برخورد خواهد نمود.  

 

بیاری خدای توانا

انصار حزب ا... آذربایجان شرقی

پیوند بهائیت با صهیونیسم(6)

از نكات مهمي كه شائبه دخالت قدرتهاي استعماري را در ماجراي ايجاد فرقه «بابيگري» و «بهائيگري» به يقين مبدل مي سازد، حضور كنسول روسيه در مراسم اعدام «باب» و درخواست عفو براي اوست. بهاييان مدعي اند وقتي به خواسته كنسول توجه نمي شود و جنازه باب را به خندق مي اندازند، وي نقاش ماهري را به محلي كه جسد باب انداخته شده بود، مي برد و از روي آن تصويري تهيه مي نمايد كه نمونه اي از اين تصوير هم اكنون در محل دفن او قرار دارد. (16)
كينياز دالگوركي در مورد جريان معدوم شدن «علي محمد باب»، چنين مي نويسد:
«(علي محمد) چند ماهي در بوشهر رياضت مي كشيد ولي جرأت اظهاري نكرده. . . پس از دو ماه به طرف شيراز حركت مي نمايد در راه جسته جسته عنوان مبشري را پيش كشيده نيابت امام عصر را اظهار مي نمايد تا به شيراز مي رسد. . . و بعضي مردم عوام را دور خود جمع مي نمايد. . . (علما در مورد ادعاهايش از او سؤال مي كنند و پس از چند چوب خوردن و چند ماه حبس) از شيراز بيرونش مي نمايند. بيچاره عاق پدر و مادر با دست تهي از آنجا به اصفهان وارد مي شود و لابد هزار مرتبه در دلش مرا لعنت كرده و نادم و پشيمان بود. . . همين كه به من اطلاع رسيد )او) وارد اصفهان شده يك نامه دوستانه به (منوچهر خان) معتمدالدوله حكمران اصفهان نوشتم و سفارش سيد را نمودم كه از دوستان من و داراي كرامت است از او نگاهداري شود. . . از بدبختي سيد، معتمدالدوله مرحوم شد. سيد بيچاره را گرفتند و به تهران روانه نمودند، من هم به وسيله ميرزا حسين علي و ميرزا يحيي و چند نفر ديگر در تهران جار و جنجال راه انداختم كه صاحب الامر را گرفته اند، لذا دولت او را. . . به تبريز و از آنجا به ماكو بردند ولي دوستان من آن چه ممكن بود تلاش كردند و جنجال راه (انداختند). . . من بيش از آن چه مي كردم نمي توانستم بكنم. . . به علاوه اگر سيد را در تهران نگاه مي داشتند و سؤالاتي از او مي شد يقين داشتم سيد آشكارا مطالب را مي گفت و مرا رسوا مي نمود. پس به فكر افتادم كه سيد را در خارج از تهران تلف نموده پس از آن جنجال بر پا نمايم. . . پس از كشته شدن سيد خبر آن در تهران به من رسيد و (به)ميرزا حسينعلي(17) و چند نفر ديگر كه سيد را نديده بودند گفتم جنجال بر پا نمايند. . . ».
نكته قابل توجه در ماجراي باب همگامي و وحدت رويه روسهاي تزاري و استعمارگران انگليسي است. اين دو دولت كه در اكثر موارد در ايران با يكديگر رقابت داشتند، به دلايل نامعلوم بر سر مسأله باب با يكديگر به نوعي تفاهم رسيده بودند. هرچند كه بعد از كشته شدن «باب» روسها از انگليسي ها سبقت جستند و با دخالت صريح سفير روسيه در نجات جان «ميرزا حسينعلي نوري» (بهأالله) - كه به خاطر شركت در طراحي توطئه ترور ناصرالدين شاه در آستانه اعدام قرار داشت - و انتقال او به عراق، نزد بهائيان عزيز و محترم تر شدند، تا جايي كه بهأالله به افتخار امپراتور روسيه لوح ويژه اي صادر كرد و پسرش عبدالبهأ رسماً براي روسها جاسوسي مي كرد.
اين وضع تا انقلاب كمونيستي روسيه در سال 1917 ادامه داشت، پس از آن بهايي ها به طور كامل به دامان انگلستان افتادند و تا آنجا پيش رفتند كه همان عبدالبهأ- كه براي روسها جاسوسي مي كرد- به خاطر خدماتش از دولت انگليس لقب «سر» دريافت كرد. البته از سال 868 ميلادي كه ميرزا حسينعلي نوري (بهأ) و همراهانش به «بندر عكا» منتقل شدند، پيوند بهائيان با كانون هاي مقتدر يهودي غرب تدوام يافت و مركز بهائي گري در سرزمين فلسطين به ابزاري مهم براي عمليات بغرنج ايشان و شركايشان در دستگاه استعماري بريتانيا بدل شد. به نوشته فريدون آدميت:
«عنصر بهائي چون عنصر جهود(18)، به عنوان يكي از عوامل پيشرفت سياست انگليس در ايران درآمد. طرفه اين كه از جهودان نيز كساني به اين فرقه پيوستند و همان ميراث سياست انگليس به آمريكا نيز رسيده است»(19).
اين پيوند در دوران رياست عباس افندي (عبدالبهأ) بر فرقه بهائي تداوم يافت.
در كتاب خطابات عبدالبهأ كه در 288 صفحه و در مصر چاپ شده، در صفحه 23 در نطق سپتامبر 1911 م آمده است:
«اهالي ايران بسيار مسرورند از اينكه من آمدم اينجا. اين آمدن من اينجا سبب الفت بين ايران و انگليس است ارتباط تام حاصل مي شود نتيجه به درجه اي مي رسد كه به زودي از افراد ايران جان خود را براي انگليس فدا مي كند».
(20)
در دوران جنگ اول جهاني، فرقه بهايي كاركردهاي اطلاعاتي جدي به سود دولت بريتانيا داشت و اين اقدامات، كار را بدانجا رسانيد كه گويا در اواخر جنگ، مقامات نظامي عثماني تصميم گرفتند «عباس افندي» را اعدام كنند و اماكن بهائيان در «حيفا» و «عكا» را منهدم نمايند اما اندكي بعد عثماني شكست خورد و اين طرح تحقق نيافت.
پس از پايان جنگ اول جهاني، كه قيموميت فلسطين توسط شوراي عالي متفقين به بريتانيا واگذار شد، سرهربرت ساموئل، اولين كميسر عالي فلسطين كه چرچيل، نام «شاه ساموئل» را بر او نهاده بود، در 5 سال حكومت مقتدرانه اش در فلسطين دوستي و همكاري نزديكي با عباس افندي داشت. در اوايل حكومت «ساموئل» دربار بريتانيا به پاس قدرداني از خدمات بهائيان در دوران جنگ نشان و عنوان «شهسوار طريقت امپراتوري بريتانيا» را به «عباس افندي» اعطا كرد. (21)
بهائيت را بشناسيم ميرزا حسينعلي نوري (بهأالله) در سال 1233 قمري در تهران به دنيا آمد. پدرش «ميرزا عباس» به كار منشيگري و حسابداري و معلمي در خانه شاهزادگان و اشراف روزگار اشتغال داشت و حسينعلي خواندن و نوشتن را نزد پدر آموخت. البته او بعدها ادعاي «امّي» بودن كرد، اما خواهرش اين امر را تكذيب مي كند.
با پيدايي «سيدعلي محمد شيرازي» (باب)، ميرزا حسينعلي با پيروي از فرقهه بابيگري كم كم از سران مهم فرقه «بابيه» مي شود. وي در افتضاحات «بدشت» واقع در حوالي شمال شرقي كشور كه در آنجا هواداران و پيروان «باب» نسخ دين مبين اسلام را اعلام كردند، حضوري فعال داشت. در اين روز طاهره قره العين با چند تن از مردان پيرو باب همبستر شد و چون خبر اعمال زشت و غير اخلاقي و پرده دري هاي آنان به محمدشاه قاجار رسيد فرمان قتل او را صادر كرد. اما با مرگ محمدشاه اين فرمان اجرا نشد و ميرزاحسينعلي با حمايت مأموران سفارت روسيه به تهران بازگشت.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
16- تصوير اين نقاشي ادعايي در موزه «كرمل»، واقع در كوه كرمل، كه بزرگترين معبد و مشرق الاذكار بهائيان در فلسطين اشغالي ايجاد شده، نگهداري مي شود.
17- طبق خاطرات دالگوركي جريان آشنايي دالگوركي و ميرزا حسينعلي نوركجوري (بهأالله) و ميرزا يحيي (صبح ازل) قبل از سفر دالگوركي به عتبات است. دالگوركي با اين دو نفر در خانه احمد گيلاني و به نيت جاسوسي رابطه برقرار كرده است و در اين مورد مي نويسد:
«من چند نفر محرم خود را ]در اين جلسات[ تربيت جاسوسي مي نمودم و هيچكدام لياقت ميرزا حسينعلي و برادرش ]ميرزا يحيي[ را نداشتند».
18- جهود: يهودي، كليمي، اسرائيلي، فرهنگ دهخدا.
19- فريدون آدميت، اميركبير و ايران، صص 458-.457
20- نورالدين چهاردهي، چگونه بهائيت پديد آمد، ص .210
21 -عبداله شهبازي، فصلنامه تاريخ معاصر ايران، شماره 27، پاييز .1382

اغتشاشگران آماده فعالیت شدند!!!

اخبار موثق از آماده شدن نیروهای فعال پانترک در ۵ استان ترک نشین حکایت دارد این نیرو ها به واسطه سالگرد اغتشاشات ۱ تا۴ خرداد وکشته شدن جمعی از اغتشاشگران به دنبال ایجاد هرج ومرج ورعب وحشت در بین مردم بوده وبدنبال بهره برداری سیاسی به نفع خود میباشند اخبار موثق از دستگیری عده ای از عناصر دانشجوی این گروه از سه استان در تپه حسنلو ی نقده حکایت دارد بدنبال این جریانات نیروهای ارزشی در بین مردم به شدت اطرافیان خود را برای نرفتن به بیرون و نگاه کردن به اغتشاشات منع میکنند . در درگیریهای سال قبل از بین اغتشاشگران چندین اسلحه استفاده شده و گلوله عمل نکرده درخان اسلحه کشف شد این اسلحه ها در جایی بوده اند که یکی از کشته شدگان این درگیریها در آنجا بوده است و یکی دیگر از کشته شدگان در جایی به قتل رسیده که در آنجا هیچ نیروی نظامی نبوده ودر تیر رس اسلحه نظامیان قرار نداشته.

 اخبار بعدی متعاقبا به اطلاع خواهد رسید

مدیر لایق نقده ای

شنیده ها حاکیست که آقای یوسف رضایی رئیس اداره بهزیستی نقده به سمت مشاور ومعاون اداره کل بهزیستی استان منسوب شده از طرف خودم وجمعی از این دو ستان این انتساب را به آقای رضایی مدیر جوان ولایق شهرمان تبریک میگوئیم

ضمنا خبر های موثق حاکیست باند قدرتی که در پی کسب مدیریت این اداره در نقده بوده بشدت فعالیت میکند که از آمدن فرد دیگری غیر از افراد این گروه برای مدیریت این اداره جلوگیری نماید.

شایعات حاکیست که آقای عبدالله نجاتی کارمند باسابقه آموزش وپرورش از طرف بعضی از مسئولین به این سمت منسوب شده ورایزنیها ادامه دارد.

خوشگذرانیهای باب و اعدام باب (5)

بهائيان بر اين اعتقادند كه «سيدعلي محمدباب» براي اعلام ظهور خود ابتدا به مكه مي رود و پس از ابلاغ اين امر به زايران بيت الله الحرام، از آن جا دوباره به شيراز باز مي گردد و با وسعت و دامنه بيشتري ادعاي خود را مطرح مي سازد. اين امر موجب فتنه و فساد مي شود تا جايي كه حاكم فارس او را بازداشت مي كند و سرانجام زماني كه بيماري وبا در شيراز شايع شده بود، به اصفهان مي رود.
بابيان و بهائيان اعتقاد دارند كه او شش مرتبه ادعاي خويش را تغيير داد. در مرتبه اول به سيد ذكر مشهور مي شود و ادعاي «ذكريت» مي كند. در مرتبه دوم ادعاي «بابيّت» مي نمايد و خود را باب و نايب خاص امام زمان (عج) و واسطه خير و فيض بين او و مردم معرفي مي كند. در مرتبه سوم دعوي «مهدويت» مي نمايد و خود را مهدي موعود مي داند. در مرتبه چهارم ادعاي «نبوت» مي كند و خويشتن را پيامبر معرفي مي نمايد. در مرتبه پنجم ادعاي «ربوبيت» و در مرحله و مرتبه ششم دعوي «الوهيت» مي كند
!(13)
بر اساس نوشته هاي تاريخي، حاكم اصفهان كه منوچهر خان معتمد الدوله گرجي(14) نام داشت و از عوامل روسيه تزاري بود، به سيدعلي محمد باب كمك مي كند. داستان حمايت والي اصفهان از سيد باب، بسيار پيچيده است.
بابيان و بهائيان بر اين عقيده اند كه «سيد علي محمد باب» در سال 1262 هجري قمري به سبب شيوع بيماري وبا عازم اصفهان گرديد، در ميانه راه نامه اي به حاكم اصفهان نوشت واز او خواست تا براي وي منزلي مناسب فراهم آورند. «منوچهر خان» كه از اهالي گرجستان بود به طريقي از اهداف استعماري روسيه خبر داشت، پس از رسيدن نامه باب، سلطان العلما امام جمعه وقت اصفهان را احضار كرد و به او فرمان داد تا خانه اي را براي اقامت باب آماده كند و افزون بر آن دستور داد تا امام جمعه، برادرش را براي استقبال از او به بيرون از دروازه اصفهان بفرستد.
بر اساس كتابهاي تاريخي، بهائيان مدعي اند «سيدعلي محمد باب» به خانه امام جمعه اصفهان وارد شد. امام جمعه از او خواست تا تفسيري بر سوره «والعصر» بنگارد. باب اين خواسته را اجرا كرد. زماني كه تفسير وي به دست امام جمعه اصفهان رسيد، او از عمق و دامنه معلومات وي در شگفت شد و فوراً به ديدار سيد باب شتافت. خبر اين موضوع به گوش «منوچهر خان متعمد الدوله» حاكم اصفهان نيز رسيد و او هم به ملاقات باب آمد و از وي خواست تا دلايل نبوت حضرت محمد (ص) را براي او تشريح كند. «سيدعلي محمد» رساله اي در اين باره با عنوان «نبوت خاصه» نگاشت. والي اصفهان پس از خواندن اين رساله با صداي بلند اعلام كرد كه تحت تأثير نوشته باب، از دين مسيحيت دست برداشته و به دين مقدس اسلام ايمان آورده است.
به دنبال اين حادثه، والي اصفهان حمايت خود از «سيد علي محمد باب» را علني تر ساخت و اسباب و وسايل لازم را براي تبليغات به طور كامل در اختيار وي گذاشت. حمايت والي و بي پروايي سيد علي محمد باب در امر تبليغات، موجبات نارضايي مردم اصفهان را فراهم آورد. تا جايي كه عده اي از آنان شكايت به شاه بردند و «محمد شاه قاجار» پادشاه وقت دستور داد تا «سيد علي محمد» به تهران اعزام گردد. اما والي اصفهان هرگز اين فرمان را اجرا نكرد. او براي آرام كردن مردم، «باب» را همراه عده اي سرباز روانه تهران ساخت. اما به صورتي مخفيانه ترتيبي داد تا سربازان، وي را به صورت پنهاني به اصفهان و عمارت سرپوشيده والي برگردانند. از اين زمان به بعد «سيد علي محمد باب» در اندرون «قصرخورشيد» مورد پذيرايي رسمي والي اصفهان قرار گرفت. حتي منوچهر خان معتمدالدوله والي اصفهان براي تكميل اسباب عيش و نوش سيد باب، دوشيزه زيبايي را به عقد ازدواج وي در آورد. اين زن بعدها از سوي «بهأالله» «ام الفواحش» نام گرفت و براي كامجويي وقف عام «پيروان باب» گرديد. چند ماه پس از اين حادثه منوچهر خان حاكم اصفهان از دنيا رفت و از آنجا كه صاحب فرزند نبود، برادرزاده اش گرگين خان جاي او را گرفت. حاكم جديد اصفهان مراتب را به حاج ميرزا آقاسي صدر اعظم وقت اطلاع داد و ميرزا آقاسي از او خواست تا سريعاً باب را به تهران بفرستد. اما پس از مشورت با علما، دستور خود را تغيير داد و از مأموران خواست تا سيدعلي محمد باب را از اصفهان به آذربايجان فرستاده و در آنجا زنداني نمايند.
سيدعلي محمد باب تا شعبان 1264 قمري در زندان ماكو بود و همواره عده اي از طرفداران وي از طريق دادن رشوه به زندانبانها به ملاقات او مي رفتند و پيام ها و دستورات وي را به نقاط مختلف مي رساندند.
محمدشاه قاجار و صدراعظم او حاج ميرزاآقاسي در برخورد با «باب» و «بابيان» آسانگير بودند، اما شورش بابي ها در بسطام و زنجان در سالهاي اوليه سلطنت «ناصرالدين شاه» موجب شد تا بار ديگر باب را به تبريز آوردند و در روز 27 شعبان 1264 قمري او را به همراه يكي از مريدانش به نام ميرزاعلي محمد زنوزي براي اعدام به يك گروه سرباز نصراني (ارمني) سپردند. سربازان براي اجراي حكم، «سيدعلي محمد باب» و مريدش را با طناب بستند و در مقابل يك ديوار آنها را تيرباران كردند. چون تفنگ هاي آن ايام از نوع «سر پر» بود و به هنگام شليك دود فراوان مي كرد، پس از اجراي حكم و هنگامي كه دودهاي حاصله از شليك سربازان فرو نشست، سربازان و مأموران دولتي ناظر بر اجراي حكم، جسد «ميرزاعلي محمد زنوزي» را كه كشته شده بود، ديدند، اما از جسد «سيدعلي محمد باب» خبري نبود. اين امر براي دقايقي موجب هراس مأمورين شد و آنان به اين انديشه افتادند كه مبادا واقعاً وي امام زمان بوده و به آسمان عروج كرده است. اما اين بيم و هراس چند دقيقه بيشتر دوام نياورد، و اندكي بعد «سيدعلي محمد باب» را در حالي كه در يك اصطبل واقع در ارك تبريز پنهان شده بود يافتند و معلوم شد كه طناب او براثر شليك گلوله پاره شده و او با بهره گيري از دود حاصله از شليك تفنگهاي «سر پر» كه فضا را انباشته كرده بود، از محل اجراي حكم گريخته و خود را در يك مستراح پنهان كرده است.
به دنبال اين حادثه كنسول روسيه در تبريز خواستار عفو «باب» مي شود. اما اين درخواست اجابت نگرديد و «سيدعلي محمد باب» بار ديگر در مقابل جوخه آتش ايستاد و اعدام شد و جسد وي براي عبرت عموم به خندق شهر انداخته شد. اما بهائيان مدعي هستند كه جسد سيدعلي محمد باب توسط شخصي به نام سليمان خان افشار از خندق تبريز ربوده شد و به كارگاه حرير بافي حاج احمد ميلاني منتقل و از آنجا به تهران حمل گرديد و پس از گذشت زماني حدود شصت سال به شهر حيفا در فلسطين اشغالي انتقال يافت و به طوري كه سرهنگ فردوس مبلّغ بهائيان شميران مي گفت او را در تابوتي از بلور دفن كردند. چنانچه در صفحه 34 كتاب «اقدس» آمده است:
«قد حكم الله دفن الاموات في البلور و الاحجار المتمنعه او لاخشاب الصلته اللطيفه و وضع الخواتيم المنقوشه في اصابعم انه لهو المقدر العليم
»!(15)«محققاً خداوند دستور داده كه اموات را در بلور دفن كنند و. . . ».
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
13- خوانندگان محترم، براي اطلاع از مستندات اين مسئله به مبحث «ادعاي الوهيت» كه در صفحات بعدي بر آن اشاره گرديده رجوع و يا در صورت نياز به تحقيقات بيشتر و جامع تر به كتاب «بهائيان» نوشته «سيدمحمد باقر نجفي» مراجعه فرماييد.
14- منوچهر خان معتمد الدوله از خانواده هاي مسيحي ساكن گرجستان بود كه درجريان جنگ ايران و روس اسير و مقطوع النسل گرديد. او پس از مرگ آغامحمدخان قاجار مورد توجه فتحعلي شاه قاجار قرار گرفت و به عنوان والي ايالت اصفهان منصوب گرديد. وي كه كينه اي عميق از ايران و روابطي پنهاني با روسيه داشت، مي كوشيد تا از سيد علي محمد باب به عنوان حربه اي عليه دولت قاجار استفاده كند، بر اين اساس بود كه وي را مخفي كرد واسباب راحت و عيش او را فراهم ساخت. نكته مهم اينكه ارتشبد آريانا نسب مادري خود را به اين خائن مي رساند و خود را از اولاد و احفاد او معرفي مي كرد.
15- نورالدين چهاردهي، چگونه بهائيت پديد آمد، ص .150

دلی اروند گوروبسن

 

 اي اروند بگو از چه اين سان نام وحشي به خود گرفته اي؟آيا وحشيگري تو به خاطر بلعيدن ياس ها و نسترن ها نيست؟ مگر خون آلاله ها چه داشت كه هر چه بيشتر نوشيدي تشنه تر شدي؟

اي شلمچه بگو سرخي خورشيد سر زمينت از چيست؟مگر خورشيد را در تو سر بريدند كه آسمانت به رنگ بركه هاي خون شهيدان است؟ مگر سروها را به خاكت كمر شكسته اند كه خاكت آرامگاه نخل هاي نگون گشته است؟

آتش فتنه

در خیابان امام راه افتاده بودم و می رفتم و نیشخندم باز بود و دنبالش میگشتم تا با تلخی و تمسخر بنگرمش!

در آن گیرو دارها که در اعتراض به روزنامه ایران شکل گرفته بود در مقابل کتابخانه علامه طباطبایی دیدمش که کتابهای کتابخانه را، همانها که برگ برگشان عالمی از حس و خاطره و راز برایم داشت، در آتش جهل و حقارت خود میسوختند و من برخلاف سنت سابقم که در این نوع خاص گیرودارهای اجتماعی وارد نمیشوم،اختیار از کف دادم و به اعتراض برخاستم و به اینهمه جهالت و معرفتسوزی برآشفتم ....ولی اوضاع آنقدر به هم ریخته بود که نتوانم کاری از پیش ببرم  و اندوهگین و مستاصل رهایشان کنم و روی به مردم کنم و تا شاید مردم را با خود همراه سازم تا شاید جلویشان را بگیرند. در این اثنا پیش آمد و مرا بی تعصب و خودباخته خواند و من احمقش گفتم و رو ی به مردم کردم و انقلاب را از آن خود مردم دانستم و اینکه مشکل ما با فارسها و کردها و ... نیست بلکه مشکل ما با پانها در هر شکل و زبانی است و ادامه دادم که مشکل اصلی تر در تغالب فرهنگ طبقه متوسط مدرن است که بر شکاف طبقاتی اصرار دارد و بر تمکن اقتصادی اجتماعی خود که به حرام صاحبش شده، فخر می فروشد.

 

 

گفتم که رادیکالیزم لبهایمان را خواهد دوخت و بعد از این شورها و احساسهای زودگذر، مهری از سکوت بر دهانمان خواهد زد...به پیش آمد و گفت: راستش را بگو؟ چقدر گرفته ای؟...

خاکستر کتابها از آسمان می بارید و کم کم قطرات باران هم با بوی سوختگی آغشته شده بود و حس غریبی به خیابان ساحلی داده بود. برگی از کتاب تاریخ علم بر گوشه جوب افتاده بود و جلد دیوان حافظ بر گوشه ای دیگر و کتاب دیوان شمس که به خاطر دیر کردش، کلی توسط آقای ببری مواخذه شده بودم، نیمسوخته بر زیر پای عابران خود می نمایاند...افسرده از میان جمعیت خارج شدم و روی به سمت گدار گذاشتم تا اندکی با او سخن بگویم تا شاید آرام شوم.

الان که همه شعارها و برنامه های آقایان زمین خورده و پوچی و غیر واقعی بودن تحلیلها و راهکارهایشان خود نمایانده، و گفتمان پانترکیزم در بسیج توده ها و احقاق فرهنگ ترکی به بن بست رسیده، به دنبالش میگشتم تا با همان نیشخند بنگرمش و بر حماقت و جهالتش فریاد بزنم.....

ای صفحاتی که در آتش حماقت و جهالت سوختید! شما شاهد باشید که پانها کمر ما را شکستند!

 

 

منبع : بچه های نقده

مجموعه مطالبی از بهائیت (4) توبه نامه باب

كارگزاران استعمار برنامه خروج و ادعاي «سيدعلي محمد باب» را به دقت طراحي كرده بودند و چون در روايات شيعه آمده است كه هنگام ظهور حضرت مهدي (عج) گروهي از مردم خراسان به رهبري يك روحاني و با پرچم هاي سياه به ياري آن حضرت خواهند آمد، عوامل سفارت روس پس از زنداني شدن سيدعلي محمد باب در قلعه چهريق ماكو، يكي از كارگزاران خود به نام ملاحسين بشرويه را به خراسان فرستادند و او در روستاهاي آن منطقه شايع مي ساخت كه حضرت صاحب الزمان ظهور كرده است و همگي بايد با اسب و شمشير و پرچم هاي سياه به ياري او بشتابيد و برخي از مردم ساده دل روستايي آن ايام كه ظلم و جور اربابان و حكام و ستم جاري در اركان حكومت قاجار و ملوك الطوايفي بعد از صفويه تا آن ايام و زد و خوردهاي خانمانسوز مدعيان سلطنت بعد از كريمخان زند و ظلم و كشتار آغا محمدخان قاجار و جنگ هاي ايران و روسيه و پيروزي كفار يعني روسيه تزاري را از علائم ظهور حضرت مي دانستند، براي اينكه در شمار ياران نخستين حضرت مهدي (عج) باشند، از يكديگر سبقت مي جستند و به سرعت آماده مي شدند و مركب و شمشير و غذاي مختصري براي بين راه برمي داشتند و دسته دسته به ملاحسين بشرويه مي پيوستند تا براي نجات «سيدعلي محمد باب» ابتدا به پايتخت و سپس به آذربايجان بروند.
خبر هجوم روستاييان خراساني موجب هراس شاه قاجار و درباريان شد و باعث گرديد تا به سرعت گروهي بزرگ از سربازان حكومتي را همراه با توپ و تفنگ و مهمات آتش زاي جنگي به جانب خراسان گسيل دارند. سرانجام گروه سربازان حكومت و روستاييان خراساني در نزديكي قصبه بسطام- حوالي شاهرود كنوني - با يكديگر برخورد كردند و سربازان حكومتي با برتري خاصي كه از نظر تجهيزات جنگي داشتند، به قلع و قمع روستاييان پرداختند.
پس از اين زد و خورد خونين و بروز بلوا و آشوب در نقاط مختلف كشور، بنا به پيشنهاد ميرزاتقي خان اميركبير سيدعلي محمد باب را از قلعه چهريق به تبريز آوردند و ناصرالدين شاه كه در آن موقع وليعهد بود دستور داد تا جلسه اي با حضور علماي آذربايجان تشكيل شود و نيز فرمان داد تا براي بررسي و شناخت بهتر عقايد «باب» او را به حضورش بياورند و از وي خواست تا با علماي حاضر در اين جلسه - كه اكثراً از پيروان فرقه «شيخيه» بودند - مناظره نمايد.
ناصرالدين ميرزاي وليعهد گزارشي از اين جلسه براي پدرش محمد شاه قاجار فرستاده كه در آن آمده است:
«قربان خاك پاي مباركت شوم. . . اول حاج ملامحمود پرسيد مسموع مي شود تو مي گويي من نايب امام زمان هستم و بابم و بعضي كلمات گفته اي كه دليل بر امام بودن، بلكه پيغمبري توست. (باب) گفت: بلي، حبيب من، قبله من، من نايب امام هستم و باب امام هستم و آنچه گفته ام و شنيده اي راست است و اطاعت من بر شما لازم است. . . به خدا قسم كسي كه از صدر اسلام تاكنون انتظار او را مي كشيد منم. . . بعد از آن پرسيدند از معجزات و كرامات چه داري؟ گفت اعجاز من اين است كه از براي عصاي خود آيه نازل مي كنم و شروع كرد به خواندن اين فقره: بسم الله الرحمن الرحيم، سبحان الله و القدوس السبوح الذي خلق من السموات و الارض كما خلق هذا العصا آيه من آياته(او) اعراب كلمات را به قاعده نحو غلط خواند و تأ سماوات را به فتح خواند. گفتند مكسر بخوان آنگاه و الارض را مكسور خواند. اميرارسلان عرض كرد اگر اين قبيل فقرات از جمله آيات باشد، من هم توانم تلفيق كرد و عرض كرد: «الحمدالله الذي خلق العصا كما خلق الصباح و المسأ». باب بسيار خجل شد. بعد از آن مسائلي چند از قصه و ساير علوم پرسيدند و جواب گفتن نتوانست. چون مجلس گفتگو تمام شد، جناب شيخ الاسلام احضار كرد و باب را به چوب مضبوط زده و تنبيه معقول نموده و توبه كرد و بازگشت و از غلطهاي خود انابه و استغفار كرد و التزام پا به مهر سپرد كه ديگر از اين غلطها نكند. امر، امر همايون است. . . »(10)
بر اساس مدارك و نوشته هاي موجود در پايان اين مجلس «سيدعلي محمد باب» كه تاب مجازات را نداشت، دست از ادعاي خود كشيد و توبه نامه اي رسمي به خط خود نوشت.
از توبه نامه پا به مهري كه ناصرالدين شاه در گزارش به پدرش محمدشاه ياد مي كند نشاني در دست نيست اما يك نامه از «علي محمد باب» به ناصرالدين ميرزا وليعهد باقي مانده كه اصل آن در كتابخانه مجلس شوراي ملي است. (11) متن اين نامه كه گروهي آن را توبه نامه باب مي دانند به اين شرح است:
«فداك روحي الحمدالله كما هو اهله و مستحقه كه ظهورات فضل و رحمت خود را در هر حال بر كافه عباد خود شامل گردانيده. بحمدالله ثم الحمدلله كه مثل آن حضرت را ينبوع رأفت و رحمت خود فرموده كه به ظهور عطوفتش عفو از بندگان و تستر بر مجرمان و ترحم بر ياغيان فرموده. شهدالله من عنده كه اين بنده ضعيف را قصدي نيست كه خلاف رضاي خداوند عالم و اهل ولايت او باشد. اگر چه بنفسه وجودم ذنب صرف است ولي چون قلبم موفق به توحيد خداوند جلّ ذكره و نبوت رسول او (ص) و ولايت اهل ولايت اوست و لسانم مقر بر كل ما نزل من عندالله است، اميد رحمت او را دارم و مطلقاً خلاف رضاي حق را نخواسته ام و اگر كلماتي كه خلاف رضاي او بوده از قلمم جاري شده، غرضم عصيان نبوده و در هر حال مستغفر و تائبم حضرت او را و اين بنده را مطلق علمي نيست كه منوط به ادعايي باشد، استغفرالله ربي و اتوب اليه من ان ينسب الي الامر و بعضي مناجات و كلمات كه از لسان جاري شده دليل بر هيچ امري نيست و مدعي نيابت خاصه حضرت حجت الله عليه السلام را محض ادعاي مبطل و اين بنده را چنين ادعايي نبوده و نه ادعاي ديگر، مستدعي از الطاف حضرت شاهنشاهي و آن حضرت چنانست كه اين دعاگو را به الطاف و عنايات بساط رأفت و رحمت خود سرافراز فرمايند، والسلام»(12).
پس از اين ماجرا باب را دوباره به زندان برگرداندند. اما عوامل استعمار دست از تلاش خود برنمي داشتند و همه جا با رواج اين شايعه كه امام زمان ظهور كرده ايجاد بلوا و آشوب مي كردند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
10- «كشف الغطأ» اثر ميرزا ابوالفضل گلپايگاني، صص 204-201، به نقل از بهائيت در ايران.
11- در كتاب بهائيان نوشته سيدمحمد باقر نجفي صفحه 224، در مورد اين توبه نامه چنين آمده است: «آنچه مسلم است، صورت اصلي دستخط علي محمد شيرازي، درقاب عكسي، در سالن قديمي كتابخانه مجلس شوراي ملي آويزان بوده است. مطلعان و كساني كه به كتابخانه مجلس رفت و آمد داشته و دارند، اذعان مي دارند كه خود صورت دستخط علي محمد شيرازي را كه در قاب عكسي در سالن كتابخانه مجلس شوراي ملي آويزان بوده، كراراً ديده اند و در زمان مسؤولان وقت، آن را برداشته، به كجا برده و يا تحويل داده اند، معلوم نيست! مؤلف اين كتاب درآبان 1353، تحقيقات جامعي در كتابخانه مجلس شوراي ملي به عمل آورد ولي مسؤولان از توبه نامه مذكور اطلاعي نداشتند و از آنجايي كه احتمال داده مي شد در صندوق كارپردازي مجلس گذارده شده باشد، كوشش به عمل آورد تا به محتويات صندوق مذكور، دستيابي پيدا كند. ولي بعدها معلوم شد كه توبه نامه در صندوق كارپردازي موجود نيست!. . از آنجايي كه صاحب اصلي اين سند، ملت ايران مي باشند، مي بايست تحقيق و بررسي هايي از مسؤولان كتابخانه در سنوات مختلف خاصه در سال هاي 1315 به بعد صورت پذيرد، تا از سند مذكور اطلاع دقيق و يا در صورت اثبات مفقود شدن آن پرده ها از يك دستبرد جنايتكارانه بالا رود و نقشه هاي زعماي بهائي ايران به عنوان خدمت به كتابخانه مجلس و در لباس كتابدار و مسؤول كتابخانه معلوم همگان گردد!. . . »همچنين نورالدين چهاردهي در صفحات 89 و 90 كتاب «بهائيت چگونه پديد آمد»، چاپ دوم تابستان 1369، كه توسط چاپ و انتشارات آفرينش منتشر شده مي نويسد:
«در كتاب بيان الحق تأليف سيدعباس علوي، توبه نامه سيدباب را تأييد كرده است» وي در ادامه مي نويسد: «در ايام محمدرضا]ي[ مخلوع در ميدان بهارستان اغتشاشي بر پا، بهائيان مجلس را به آتش كشيده كه توبه نامه سوخته شود خساراتي وارد آمده اما توبه نامه محفوظ ماند» و در صفحه 178 كتاب در مورد وضعيت فعلي اين سند مي نويسد: «ارباب كيخسرو در ايامي كه در كرمان به سر مي برد به معلمي اشتغال داشت و همسر دوم وي از خاندان بهائي بود. در اوقاتي كه در مجلس شوراي ملي بود بهائيان با وي تماس گرفته و حاضر شدند مبلغ دوازده هزار تومان كه در آن سنوات ثروت معتنابهي بود به ارباب كيخسرو داده و اصل سند توبه نامه باب را كه در صندوقي در كتابخانه مجلس مضبوط بود ابتياع كنند و خيلي اصرار و سماجت كردند بر ما معلوم نيست علت استنكاف ارباب ]كيخسرو[ به چه سبب بود. فرمان مشروطيت و نطق افتتاحيه مظفرالدين شاه نيز در جعبه اي در كتابخانه مجلس محفوظ است ]كه[ فرمان مشروطيت به خط قوام السلطنه است. در زماني كه رياست مجلس به عهده مهندس رياضي بود استاد بوذري كه از اساتيد به نام خط است احضار و به وي گفت توبه نامه باب مفقود شده است، استاد نشانه صندوقي را داد و پس از آوردن صندوقچه توبه نامه باب در آن موجود بود كه اكنون نيز در كتابخانه مجلس جمهوري اسلامي نگهداري مي شود و آقاي حائري كه مردي دانشمند و متدين و از خاندان علماي بزرگ تشيع است، بيش از ديگران صلاحيت رياست كتابخانه مجلس را دارا مي باشد و آثار ارزنده در فهرست كتب خطي كتابخانه منتشر ساخته است».
12- به نقل از كتاب قائميت مرحوم «محمد تقي شريعتي» و نيز كتاب گوشه هاي فاش نشده اي از تاريخ، چند «چشمه» از عمليات حيرت انگيز كينياز دالگوركي، جاسوس اسرارآميز روسيه تزاري، يادداشتهاي كينياز دالگوركي، انتشارات كتابفروشي حافظ، سيدابوالقاسم مرعشي، ص .45

القائات«دالگوركي»به باب (مجموعه مطالبی از بهائیت3)

پس از سيدكاظم رشتي، سيدعلي محمد با اينكه در كربلا و در حلقه ياران نزديك ملاكاظم رشتي نبود، تحت تأثير تلقينات پرنس دالگوركي بلافاصله ادعاي جانشيني او را مطرح ساخت و درست يك سال بعد، در سال 1260 قمري كه مصادف با هزارمين سال غيبت امام عصر (عج) بود، با حمايت كانونهاي متنفذ و مرموز استعماري، دعوي خويش را مطرح نمود و ضمن اينكه خود را «ركن رابع» خواند، ادعا كرد كه «باب» امام زمان (عج) است و در نشست و برخاست هاي روزانه و در ميان اطرافيان خود گفت كه «من مبشر ظهور امام زمان و باب او هستم و هركس كه به ظهور حضرت مهدي (عج) اعتقاد و ايمان دارد، بايد ابتدا با من كه «باب» و «در» او هستم بيعت كند». وي حتي حديث «انا مدينه العلم و علي بابها» را در جهت اثبات اين ادعاي خود معني و تفسير مي كرد و مي گفت، حتي حضرت رسول اكرم (ص) به حقانيت و ظهور من اشاره كرده و فرموده اند: «من شهر علم هستم و علي باب».
پرنس كينياز دالگوركي درباره نحوه آشنايي و تلقين مطالب و تعاليم خود به علي محمد باب چنين مي گويد:
«من فكر كردم چگونه است كه اين عده قليل شيعه. . . بر يك دولتي مثل عثماني غلبه كرده اند و چگونه همين جماعت با يك عده قليل جنگ هايي با روسيه نموده و يك لشكر انبوه را از ميان برداشته اند. آن وقت دانستم كه (اين پيروزي ها) به واسطه اتحاد مذهبي و عقيده و ايمان راسخي است كه به دين اسلام دارا بوده]اند[. . . من هم در صدد ]ايجاد[ دين تازه ديگري افتادم كه اين دين وطن نداشته باشد. زيرا فتوحات ايران به واسطه وطن دوستي و اتحاد مذهبي بوده است. . . (پس از آشنايي با علي محمد در عتبات) سيدعلي محمد دست از دوستي من نمي كشيد و بيشتر مرا مهمان مي كرد و قليان محبت را با هم مي كشيديم. . . (او) خيلي ابن الوقت و مرد متلون الاعتقادي بود و نيز به طلسم و ادعيه و رياضيات و جفر و غيره عقيده داشت. چون ديد من در علم حساب و جفر و مقابله و هندسه مهارت دارم، براي رسيدن به مقصودش شروع به خواندن حساب در نزد من نمود. با اين همه هوش با هزاران زحمت چهارعمل اصلي را در نزد من خواند و بالاخره گفت من كله رياضي درست و حسابي ندارم. شب هاي جمعه درسر قليان سواي تنباكو چيزي مثل موم خورد مي كرد. . . به من هم تعارف نمي كرد، به او گفتم چرا قليان را به من نمي دهي بكشم؟ گفت: تو هنوز قابل اسرار نشدي كه از اين قليان بكشي. اصرار كردم تا به من داد كشيدم. . . خنده فراوان كردم. . . روزي از او پرسيدم اين چه چيزي بود؟ گفت: به عقيده عرفا اسرار و به قول عامه چرس. . . دانستم حشيش است و فقط براي پرخوري و خنده خوب است، ولي سيد مي گفت مطالب رمز به من مكشوف مي شود. گفتم. . . مي خواستي (موقع حساب خواندن) بكشي كه زودتر فهم مطالب كني. . .
به واسطه (كشيدن) چرس اصلاً ميل درس و مطالعه از او فراري شده بود و دل به درس خواندن نمي داد. روزي در سر درس آقاي آقاسيدكاظم (رشتي) يك نفر طلبه تبريزي از آقا سؤال كرد: آقا حضرت صاحب الامر كجا تشريف دارند؟ آقا فرمود: من چه مي دانم شايد در همين جا تشريف داشته باشند، ولي من او را نمي شناسم. من مثل برق خيالي به سرم آمد كه سيدعلي محمداين اواخر به واسطه كشيدن قليان چرس و رياضت هاي بيهوده با نخوت و جاه طلب شده بود. . . شبي كه قليان چرس را زده بود من بدون آنكه قليان كشيده باشم با يك حال خضوع و خشوع در حضور او خود را جمع كرده گفتم: حضرت صاحب الامر! به من تفضل و ترحمي فرماييد بر من پوشيده نيست توئي، تو. . . من مصمم شدم يك دكان جديدي در مقابل دكان شيخي باز كنم و اقلاً اختلاف سوم را من در مذهب شيعه ايجاد كنم. گاهي بعضي مسائل آسان از سيد مي پرسيدم، او هم جواب هايي مطابق ذوق خودش كه اغلب بي سر و ته بود، از روي بخار حشيش مي داد، من هم فوري تعظيمي كرده و مي گفتم تو باب علمي يا صاحب الزماني، پرده پوشي بس است، خود را از من مپوش. . . (روزي) مجدداً به منزل او رفتم و. . . تقاضاي تفسير سوره عم را كردم. . . سيد هم قبول اين خدمت كرد و قليان چرس را كشيده شروع به نوشتن نمود (وقتي سيد چرس مي كشيد به قدري چيز مي نوشت كه يكي از تندنويس هاي نمره اول. . . بود) ولي اغلب مطالب او را من اصلاح مي كردم و به او مي دادم كه بلكه او تحريك و معتقد شود باب علم است. آري سيد بهترين آلت براي اين عمل بود. خواهي نخواهي من سيد را با اينكه متلون سست عنصر بود، در راه انداختم و چرس و رياضت كشيدن او هم به من كمك مي كرد.  . . (سيدعلي محمد) هميشه ترديد داشت و مي ترسيد دعوي صاحب الامري بكند، به من مي گفت كه اسم من مهدي نيست، گفتم من نام تو را مهدي مي گذارم. تو به طرف ايران حركت كن. . . من به شما قول مي دهم كه چنان به تو كمك كنم كه همه ايران به تو بگروند، تو فقط حال ترديد و ترس را از خود دور كن. . . هر رطب و يابسي بگويي مردم زير بار تو مي روند، حتي اگر خواهر را به برادر حلال كني. . . سيد بي نهايت طالب شده بود كه ادعايي بكند ولي جرأت نمي كرد. من براي اينكه به او جرأت بدهم به بغداد رفته، چند بطر شراب خوب شيراز يافتم و چند شبي به او خوراندم. كم كم با هم محرم شديم و به او. . . (مطالب)را حالي كردم. . . به هر وسيله اي بود رگ جاه طلبي او را پيدا كردم و او را به حدي تحريك كردم كه كم كم دعوي اين كار بر او آسان آمد. . . به سيد گفتم از من پول دادن و از تو دعوي مبشري و بابيت و صاحب الزماني كردن. او را راضي كردم و به طرف بصره و از آنجا به طرف بوشهر رفت. . . ]در نامه هايي كه به هم مي نوشتيم[ او خود را نايب عصر و باب علم مي خواند، من در جواب او را امام عصر مي خواندم. . . همين كه او رفت من در عتبات شهرت دادم كه حضرت امام عصر ظهور نموده و همين سيد شيرازي امام عصربود و به حال ناشناس در سر درس آقاي رشتي حاضر مي شده. . . »(8).
به طور كلي بهائيان شب جمعه پنجم جمادي الاولي 1260 هجري قمري برابر با 23ماه مه 1844 ميلادي را شب مبعث «نقطه اولي» مي دانند و آن را مبدأ تاريخ خود (تاريخ بديع) قرار داده اند. ميرزا حسينعلي نوري (بهأالله) اين روز را يكي از اعياد مهم بهائيان اعلام كرده و هر گونه اشتغال در اين روز را بر بهائيان حرام نموده است. (9)
در اين زمان و پس از طرح ادعاي «سيدعلي محمد باب»، كارگزاران استعمار روسيه، با ترفندهاي مختلف سعي در جلب نظر شاگردان و پيروان سيد كاظم رشتي مي كنند، اما توفيق چنداني در اين عرصه نمي يابند و تنها 18 نفر را - كه بعدها براساس حروف «ابجد» در فرقه هاي بابيه و بهائيت به حروف «حي» معروف شدند - با وي همراه و همساز مي نمايند و آنان را براي ابلاغ ظهور «باب امام زمان» به نقاط مختلف كشور، بويژه منطقه خراسان بزرگ و شرق كشور، يعني منطقه نفوذ انگلستان و در مجاورت مرزهاي هندوستان و دايره نفوذ كمپاني هند شرقي مي فرستند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
8 -خاطرات پرنس دالگوركي، كتابفروشي حافظ، سيدابوالقاسم مرعشي، صص 30 تا .35
9- دكترج. ا، سلمنت، زيرنظر عباس وشوقي افندي، بهأالله عصرجديد، ص 58، به نقل از بهائيت در ايران، ص .128

عزیزم روسریت را بردار شاید مو نداری خوشگل!!!!

سه شنبه عصر، دانشجویان در کلاس «زرین کلک» استاد دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، فرشتگان ذهنی خود را به تصویر كشیده‌ بودند و در این میان یکی از دانشجویان اقدام به کشیدن طرحی نموده که در آن فرشته‌ای بدون موی سر نقاشی شده بود؛ این نقاشی با اعتراض استاد مواجه شده و استاد می‌گوید: «فرشته که کچل نمی‏شود»؛ در بین بحث میان این دو، یکی از دانشجویان محجبه کلاس به زرین‌کلک می‏گوید: استاد، حالا ایشان فرشته را کچل کشیده‌اند.
در این هنگام «زرین کلک» به این دختر  رو کرده و می‌گوید: «نکند تو هم کچل هستی» و بعد اقدام به برداشتن حجاب دختر برای دیدن موهای او می‌کند و رو به کلاس می‌گوید: «دیدید کچل نیست»!
زرین‌كلك، استادنمایی كه به صورت مدعو در این دانشكده فعالیت می‌كرده و دست به این حركت شنیع زده از دانشگاه اخراج شده است.

این استاد معلوم‌الحال از گذشته به داشتن انگیزه‌ها‌ی ضد دینی در دانشگاه معروف بوده و گفته می‏شود همواره به صراحت اعلام کرده دانشجویان علاقمند به حجاب بر سر کلاس من حاضر نشوند!

فرماندار شهرمون عوض شد

 

سایت سولدوز یه خبر داغ زده واون اینکه بالاخره دانشگاه تبریز با آمدن دکتر امین فرد به دانشگاه ارومیه مخالفت کرده واز اینرو اون باید این هفته تکلیف خودش رو مشخص کنه واینکه یا بره هیئت علمی دانشگاه رو بگیره یا فرمانداری نقده رو این جریان چندین ماه ادامه داشت و بالاخره دانشگاه موفق شد که قاپ دکتر رو ببره ودکتر از فرمانداری استعفا داد برای اون وهمه کسانی که میخواند برای مردم کاری بکنند آرزوی موفقیت دارم

درباره دکتر بگم که من خودم یک بار دکتر رو موقع بازدید از راههای روستایی منطقه با ماشین شخصی دیده بودم وچند بار هم به من گفتند که او را دیده اند اما تا زمانی که نرفته بود این مسائل رو نشد از سر کشی به خانواده های فقیر بگیر تا بخشش بیشتر پولش به افراد بی بضاعت همه وهمه از شگردهای فرماندار قبلیمون بود از خدا موفقیت همه وشما رو خواستارم.

آغاز به کار شورای شهر بایدها!

بالاخره سومین دوره شورای شهر  آغاز به کار کرد

و این در حالی بود که چگونگی انتخاب افراد این شورا جای تامل داشت

هر چه بود آغاز شد واز این به بعد بایستی که تمام خاطرات بد وخوب را از یاد برد

وتنها به فکر خدمت به مردم نه منت بر خلق بود واز این رهگذر نکته ای که افراد شورا نباید از آن غافل شوند این است که نخبگان شهرهارا ازیاد نبرده وبه واسطه دعوای حزبی دچار خود رایی نشوند وحتی با سرسخت ترین دشمنان خود درباره مسائل شهری مذاکره کنند که این رمز موفقیت است.

به امید خدمت بهتر

توهین همزمان 4 نشریه دانشگاهی به پیامبر

در سایه تسامح مسئولین دانشگاه چهار نشریه دانشجوئی به طور هم زمان به ساحت مقدس ائمه اهانت کردند

عنوان مقاله اصلي اين چهار نشريه مقاله است تحت عنوان " هيچ كس مقدس نيست! "

در بخش هايي از اين مقاله آمده است : " در انتظار ظهور كسي نشسته ايم كه مملكت ما را به نام او مزين كرده اند. اينها فقط مشتي اوهام و اسطوره است كه در كام انديشه مان سرازير كرده اند" ؛ " علي يك انسان خطاپذير و غيرمعصوم بود؛ فراتر از او محمد نيز چنين بود. حال تكليف ولي فقيه بسيار روشن تر است

نام اين 4 نشريه بيدن شرح است: نشريه ريوار به مديرمسئولي پويان محموديان، نشريه سرخط به مديرمسئولي مجيد شيخ پور، نشريه سحر به مديرمسئولي احمد قصابيان و نشريه آتيه به مديرمسئولي مقداد خليل پور.

 

باب پرورش یافته یهود2

«باب» كيست؟
سيدعلي محمد شيرازي بنيانگذار فرقه ضاله «بابيه» در محرم ۱235 قمري در شهر شيراز به دنيا آمد. پدرش رضا و مادرش فاطمه بيگم و بنابه قولي خديجه بيگم نام داشت. خواندن و نوشتن را به شيوه معمول زمانه خويش در شيراز آغاز كرد. هنوز كودك بود كه پدرش را از دست داد، به همين سبب روانه بندر بوشهر شد و تحت كفالت دايي اش قرار گرفت و مدتي را نزد يك مكتب دار كه از پيروان فرقه «شيخيه» بود، به كار آموختن پرداخت. و چون به سن رشد و بلوغ رسيد در كنار دايي خود به كسب و كار در «كمپاني ساسون» كه سهام و مالكيت آن متعلق به يكي از كلان سرمايه داران يهودي بغداد بود و در بندر بوشهر و بمبئي هندوستان به كار تجارت ترياك اشتغال داشت، پرداخت. وظيفه سيدعلي محمد در آغاز اين همكاري، انجام كار بسيار دشوار «ترياك مالي» بود. او وظيفه داشت تا هرروز بيش از ده ساعت در زير آفتاب سوزان بندر بوشهر و اكثراً بر روي بام كاروانسرايي كه به عنوان انبار نگهداري و محل ذخيره ترياك، در اختيار و تملك كمپاني يهودي «ساسون» بود، ترياك هاي خام را كه به صورت مايع در خمره و كوزه هاي بزرگ قرار داشت، بر روي تخته اي مخصوص ريخته و با كاردك فلزي ويژه اين كار، ساعت ها آن را به بالا و پايين مي كشيد و مالش مي داد تا كم كم اين مايع در مجاورت هوا و مالش دادن، تبديل به گلوله ها و حجم هاي سفت و فشرده ترياك شود. سپس آنها را به صورت «لول»هاي 20 گرمي در مي آورد تا به دفتر تجارتخانه «ساسون» در بمبئي هندوستان ارسال شود و در راستاي سياست استعماري انگليس، در منطقه آسياي جنوب شرقي، بويژه چين، با قيمتي در حد رايگان بين مردم بومي آن مناطق توزيع گردد. خاندان معروف نمازي شيراز از عوامل توزيع اينگونه ترياك ها در منطقه چين بودند و ثروت سرشار خود را از رهگذر ترياك هاي مجاني كه از يهوديان مي گرفتند و در منطقه توزيع مي كردند، به دست آوردند.
بسياري از كارشناسان بر اين عقيده اند كه حداقل روزي ده ساعت كار در زير آفتاب سوزان بندر بوشهر به مشاعر «سيدعلي محمد شيرازي» آسيب رسانده و از او موجودي «ماليخوليايي» - كه ادعاي تصرف در ماه و ستارگان را داشت- ساخته بود. اين نكته در خاطرات پرنس كينياز دالگوركي(5) سفير كبير روسيه در ايران درباره سيدعلي محمد باب آمده است.
آشنايي سيدعلي محمد شيرازي (باب) با خانواده يهودي و سرمايه دار «ساسون»(6) تأثيرات مهمي در زندگي او گذاشت و وي را با كانونهاي مهم يهودي آشنا ساخت كه بنا به اعتقاد پاره اي از مورخين پايه هاي اصلي ادعاهاي او درباره «باب امام زمان بودن» و يا بنا به اعتقاد فرقه «شيخيه» ادعاي «ركن رابع» بودن او از همين ايام و در ارتباط با همين كانون ها شكل مي گيرد.
«سيدعلي محمد شيرازي» (باب) كه دوران مكتب و تحصيلات مقدماتي خود در بوشهر را تحت نظر معلمي به نام شيخ عابد كه داراي اعتقادات متعصبانه «شيخيگري»¤ و از پيروان شيخ احمد احسايي پيشواي بزرگ و بنيانگذار اين فرقه بود، گذرانده و در شمار معتقدان اين فرقه درآمده بود، با هدف تكميل معلومات خود، سفري هم به كربلا مي رود و در آنجا مدت زماني را در كلاس درس سيدكاظم رشتي پيشواي وقت «شيخيه» و جانشين شيخ احمد احسايي، مؤسس اين فرقه، حضور مي يابد.
بابي ها و بهايي ها سيدعلي محمد شيرازي را صاحب «علم لدنّي» مي دانند و در اين مورد بشدت مبالغه مي كنند. آنان در مورد حضور وي در كلاس درس سيدكاظم رشتي چنين مي نويسند:
«تا سيدباب به محضر سيدرشتي ورود فرمودند با اينكه حضرت باب جواني بود بيست و چهارساله و سيد (رشتي) مردي پنجاه ساله، اين تاجري محقر و آن عالمي موقر، درس را احتراماً له موقوف نمود و توجه تلاميذ را به صحبت حضرت باب معطوف فرمود و در حين صحبت چنان احترامات فائقه و تكريمات لائقه از مورود نسبت به وارد ظاهر مي شد كه همگي در شگفت و حيرت افتادند و مسائلي از آثار ظهور موعود در ميان آوردند كه پس از اين مقدمات و بروز داعيه ايشان همگي طلاب آن مسايل را راجع به سيد باب دانسته و غرض سيدكاظم رشتي از اين مسايل و اذكار آن بود كه به طلاب بفهماند حضرت باب قائم موعود و مهدي منتظر است. . . »(7)
سيدكاظم رشتي درسال 1259 مي ميرد و هيچ يك از شاگردان و خواص خود را براي جانشيني اش انتخاب نمي كند و چند روز قبل از مرگ خود، در حضور گروهي از مريدانش اعلام مي دارد كه بزودي حضرت صاحب الزمان يا به قول پيروان فرقه شيخيه، «ركن رابع» ظهور خواهد كرد و خود اداره امور مسلمين و جهان را به دست خواهد گرفت و جهان را به سمت قسط و عدل رهبري خواهد كرد.
زماني كه سيد كاظم رشتي از دنيا رفت، علي محمد شيرازي در بوشهر بود و همراه با دايي اش در خدمت تجار يهودي، بويژه تجارتخانه «ساسون» به كار فرآوري و آماده سازي ترياك اشتغال داشت. در آن زمان بيش از پنج سال بود كه «سيدعلي محمد» با يهوديان و تجارتخانه «ساسون» در ارتباط مستقيم بود. از اين روي اين ادعا كه سيدعلي محمد شيرازي به تشويق و اغواي يهوديان خود را جانشين سيدكاظم رشتي و پس از آن «باب» امام زمان خوانده است، دور از انتظار نيست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
5- پرنس كينياز دالگوركي وزيرمختار دولت روسيه تزاري در نخستين سالهاي سلطنت ناصرالدين شاه قاجار بود. او ابتدا به عنوان مترجم سفارت روسيه در سال 1834 م به ايران آمد و با تظاهر به اسلام از حسن ظن و سادگي برخي از مسلمين سوءاستفاده و در ميان آنان نفوذ مي كرد. وي از همين رهگذر موفق به نفوذ در خانقاه احمد گيلاني شد و در همانجا به شناسايي افراد مستعد براي اهداف مورد نظر خود پرداخت. دالگوركي بعد از مدتي به عتبات مي رود و در مجالس درس «سيدكاظم رشتي» با سيدعلي محمد شيرازي (باب) آشنا مي شود. وي در كتاب خاطرات ايام سفارت خود در ايران، بخشي را به روابط خود با سيدعلي محمدباب اختصاص داده وطي آن تشريح كرده است كه چگونه سيدعلي محمد باب در آفتاب سوزان بر روي بام مي رفت و ساعتها به خواندن اوراد و ادعيه فرقه «شيخيه» مي پرداخت. پرنس دالگوركي اعتراف مي كند كه سيدعلي محمدباب معتاد به چرس و بنگ بود و من هم باتشويق وي به مصرف هرچه بيشتر اين مواد سعي در تخريب مشاعر او داشتم و در اين راه هم توفيق يافتم. تا جايي كه ادعاي تصرف در ماه و ستارگان را داشت و بعدها هم مدعي مهدويت شد. البته بهائيان مدعي جعلي بودن اين خاطرات شدند اما با انتشار اسناد تاريخي و روشن شدن نقش دالگوركي در كوچ دادن نخستين گروه از بابيان و بهائيان به شهرعشق آباد روسيه و ساختمان نخستين «مشرق الاذكار» (معبد بهائيان) دراين شهر، صحت اين مطالب ثابت گرديد. ر. ك: خاطرات پرنس دالگوركي، كتابفروشي حافظ، سيدابوالقاسم مرعشي.
6- خاندان ساسون، بنيانگذار تجارت ترياك در ايران بودند و با تأسيس بانك شاهي انگليس و ايران نقش بسيار مهمي در تحولات تاريخ معاصر ايران ايفا كردند و به امپراتوران تجاري شرق بدل شدند و در زمره دوستان خاندان سلطنتي بريتانيا جاي گرفتند. براي آگاهي در اين زمينه به كتاب ارزشمند «زرسالاران يهودي و پارسي استعمار بريتانيا و ايران» تأليف عبداله شهبازي مراجعه فرماييد.
7- اسدالله فاضل مازندراني، رهبران و رهروان درتاريخ اديان، جلددوم، تهران، مؤسسه ملي مطبوعات امري، صص 31-.28
¤ شيخيگري را بايد مولود سياست فتحعلي شاه قاجار و ابراهيم خان صدراعظم (نياي خاندان قوام شيرازي) براي استقرار يك نظام استبدادي و متمركز در ايران دانست و شيخيه را يك فرقه درباري با هدف سلب اقتدار از نهاد غيردولتي روحانيت شيعي و استقرار سلطه مطلقه دولت بر حوزه دين ارزيابي نمود.
دربار قاجار قصد داشت به عنوان تقليد از عثماني يك نهاد دولتي ديني تأسيس كند و شيخ احمد احسايي را به عنوان «شيخ الاسلام» در رأس آن و قدرتي در مقابل علماي سرشناس آن روز قرار دهد. سيدكاظم رشتي، جانشين شيخ احمد احسايي، نيز مورد حمايت فراوان دربار قجر بود و با دولت عثماني رابطه بسيار نزديك داشت.

شهید ای که بر کرانه ازلی وابدی نشسته ای

اگر شهيد نباشد خورشيد طلوع نميكند و زمستان سپري نمي شود

اگر شهيد نباشد چشمه هاي اشك مي خشكد و قلب ها سنگ مي شود و ديگر نمي شكند وسرنوشت انسان به شب تاريك شقاوت و زمستان سرد قساوت انتها مي گردد و اميد صبح و انتظار بهار در سراب ياس گم مي شود

اگر شهيد نباشد ياد خورشيد حق در غروب غرب فراموش مي گرددوشيطان جاودانه زمين را تسخير مي كند

شهيد سيد مرتضي آويني

سلسله مقالات در باره بهائیت1

جای پای روس وانگلیس

فتنه باب وبها ازتوطئه های مهمی است که ازاواسط دوره قاجاریه باهدف اسیب رساندن به اسلام وخصوصاّ تشیع از سوی کانونهای استعماری طراحی شدودرمسیرتداوم حیات سیاه وتباهش همواره درکنار دشمنان اسلام ، درصددضربه زدن به این دین مبین وازبین بردن خصلتهای ضداستکباری وظلم ستیز ان بودودریک کلام هدف طراحان این فتنه، تلاش برای شکستن کیان واقتدارملی ایرانیان که اززمان صفویان حول محور تشیع پدیدامده ومنافع قدرتهای استکباری واستعماری راتهدید می کرد،بود.

نخستین گروههای خارجی وعناصری که باهدفهای استعماری پابه سرزمین ایران گذاشتتند، جامعه ایران راجامعه ای محکم ویکدست درسایه اتحادعقیدتی وباورهای اسلامی یافتندوپس از دهها سال امدورفت ومطالعه ورایزنی به این نتیجه رسیدندکه برای نفوذدراین جامعه وکشاندن ایران به جاده استعمارواستثمار،چاره ای جزایجاداختلاف در عقایددینی مردم وتقسیم این رودخانه درخشان به جویبارهای کوچک وکم رمق وبی اهمیت ندارند. به همین سبب تلاش درراه تضعیف بنیانهای اعتقادی مردم ایران وایجاداختلاف درمیان انان رادردستورکارخوقراردادند. براساس همین درک واحساس نیاز بودکه مشاهده می کنیم دولت انگلستان به عنوان قدرت طرازاول ومسلط استعماری ان روزگار، برای نفوذدرسرزمینهای اسلامی بویژه ایران،طرح وبرنامه ای مفصل تدارک میبیندوبرای ایجادشکافت دربافت اعتقادی مردم مسلمان وشیعه مذهب ایران بوجه هنگفتی درنظر می گیردونایب السلطنه وفرمانروای هندوستان اعلام می کند که غازی حیدرالدین پادشاه"صوبه اود" وفرمانفرمای "لکنهو" تمام مایملک ودارایی خودراوقف مراکز دینی شیعیان جهان کرده است تادرامد حاصله از ان درهرسال صرف امورمعیشتی وتحصیل علوم دینی طلاب شیعه مذهب شود.

(1)ازهمین زمان شعبه ویژه اموردینی واوقاف درکنسولگری های انگلیس درشهرهای ایران ، بویژه شهرهای مذهبی نظیر مشهدوقم وشیرازونیزدرشهرهای عراق وبین النهرین مانند شهرهای کربلا و نجف وسامره اغازبکارکرد.دراین شعبه های نوبنیادکه زیرنظرسفارت بریتانیای کبیر درتهران اداره می شدند، چندین کارشناس اموردینی عضووزارت مستعمرات انگلستان (که به زبانهای فارسی وعربی تسلط کامل داشتند) مشغول به کارگردیدند.دیپلماتهایی که دراین شعبه ها فعالیت می کردند،ظاهراً صاحب عنوان "دبیر" بودند.اینان اطلاعات فراوانی پیرامون ادیان ومذاهب داشتندودر هرشهر،عوامل وجاسوسان مخصوصی با این "دبیران ادیان" درارتباط بودندوبابودجه مخصوصی که دولت انگلستان به نام "موقوفه صوبه اود" دراختیارانان گذاشته بود،درفعالیتهای مذهبی واسلامی مردم اخلال می کردند.سرارتورهاردینگ دیپلمات معروف وسفیروقت دولت انگلستان درایران،این بودجه رابه یک اهرم قدرتمندتشبیه می نمایدومی نویسد:"اختیار تقسیم وجوه موقوفه صوبه اوددردستهای من ماننداهرمی بودکه باان می توانستم همه چیزرادرایران ودربین النهرین بلندکنم وهر مشکلی راحل وتصفیه نمایم..."(2) سیاستمداران ودولتمردان انگلیسی که دران ایام افتاب درمستعمراتشان غروب نمی کرد،کینه ای اشتی ناپذیربااسلام ومسلمانان داشتندوانهاراسدراه تسلط خودبرملل وسرزمینهای مشرق زمین می دانستند،تاجایی که لردگلادستون نخست وزیرانگلستان دریکی ازجلسات پارلمان این کشوربه پشت تریبون رفت ودرحالیکه قران کریم رابرسردست بلندکرده بودخطاب به نمایندگان گفت:"تااین کتاب دردست مسلمین است کاری ازانگلستان درباره انان برنمی ایدومانمی توانیم برانان حکومت کنیم ."

به همین دلیل بود که اساس سیاست انگلستان درکشورهاوسرزمینهای اسلامی برپایه ایجادتفرقه واختلاف دربین مردم وفرقه هاومذاهب قرارگرفت و"شعبه امورادیان"درسفارتخانه های بریتانیادرکشورهاوشهرهای اسلامی بوجودامدودولتمردان انگلیسی مبارزه بااسلام وایجاداختلاف بین مسلمانان وپیروان مذاهب محتلف اسلامی رادردستورکارخودقراردادندودراین میان بیش ازهمه برای ایجاداختلاف دربین شیعیان برنامه ریزی کردند.انگلیسیها که ازهمان ابتدای ورود به ایران درزمان صفوبه،شیعه راسد راه وصول به اهداف استعمارگرایانه خودیافته بودند،دراندیشه تضعیف باورهای اسلامی واعتقادات ضد سلطه بیگانه مردم شیعه مذهب ایران بودندوبا هدف تضعیف قدرت نظامی واقتصادی شیعیان،همواره سلاطین عثمانی را به جنگ باایران ودرگیری ونبردخونین باپادشاهان شیعه مذهب صفوی تشویق می کردند.براین اساس یکی از محورهای عمده تلاشهای کارگزاران استعماری وماموران ودبیرهای شعبه ادیان وزارت مستعمرات ونیمه مستعمرات ومستملکات دولت انگلستان،پیداکردن،تشویق وپشتیبانی وحمایت از مدعیان مهدویت(به عنوان یکی از اصول اعتقادی شیعه)باهدف ایجادتشتت وپریشانی وچنددستگی درمیان مسلمین بود.این حرکت درایران که در همسایگی  هندوستان،یعنی بزرگترین وزرخیزترین مستعمره بریتانیاقرارداشت،واجدویژگی واهمیت خاص بود.این نکته قابل تعمق واندیشه است که تنهادرفاصله زمانی پنجاه سال چندین مدعی مهدویت درسرزمینهای اسلامی پیداشدند که به شهادت اسناد ومدارک تاریخی که همگی وبدون استثناازحمایت دولت انگلستان برخورداربودندوبه شهادت همان اسنادتاریخی سه تن از این مدعیان مهدویت ایرانی وعبارت بودند از میرزاسیدعلی محمدشیرازی(باب)ومیرزاحسینعلی نورکجوری(بهاءالله)ومیرزا یحیی صبح ازل،که"سیدعلی محمدشیرازی" فتنه بابیگری رادر ایران پدید اوردوموجب خونریزی وکشتاردرایران شدو"میزاحسینعلی نوری"فرقه ضاله بهاییت راایجادکردکه ان هم باعث صدمات جبران ناپذیری به مردم این اب وخاک گردیدو"میرزایحیی صبح ازل "هم فرقه ازلیگری راایجادکرد.فتنه"بابیگری"و"بهاییگری"و"ازلیگری"همگی از ابشخور"شیخیگری"واندیشه های شیخ احمداحسایی سیراب می شوند.براساس مدارک موجود،ماموران دولت انگلستان مدتها پیش ازانکه سیدعلی محمدشیرازی(باب)ادعای خویش رامطرح سازداورازیرنظرداشتندوهمواره گزارش فعالیتهای وی وپیروانش رابه لندن می فرستادند.برابر سندموجوددربایگانی وزارت امورخارجه انگلیس،به تاریخ 21 ژوین 1850 که یک مامورناشناس انگلیسی ازتهران به لندن ارسال داشته چنین امده است:"جناب لرد پالمرستون برحسب تعلیمات جناب لرد،اینجانب افتخاردارد شرحی درباره مسلک جدید"باب"رالفاً ارسال دارم.مطالب ضمیمه رایکی ازپیروان باب به من داد ومن تردیدی در صحت ان ندارم...در یک جمله،این(درشمار)ساده ترین مذاهب است که اصول ان درماتریالیسم،کمونیسم ولاقیدی نسبت به خیروشرکلیه اعمال بشر خلاصه می شود.افتخاردارم که منقادترین چاکرناچیزباشم. امضاء ناخوانا"(4)

1-     خان ملک ساسانی،دست پنهان سیاست انگلیس درایران،به نقل ازکتاب حقوق بگیران انگلیس در ایران،اثراسماعیل رایین،صص 112-97.

2-     سرارتورهاردینگ،یک دیپلمات درشرق،ص 334.

3-     شیخ احمد احسایی متولد1170ومتوفی1242 ه ق،موسس فرقه شیخیه،به علت انحرافات فکری وخطاهای اعتقادی که باموازین واصول مقبول توحیدوامام شناسی ومعادودیگرمعتقدات اسلام تطبیق نداشت از جامعه روحانیت ومردم شیعه طرد شدوفقهای بزرگ زمانش مانند شیخ محمد حسن صاحب" جواهرکلام" وسیدابراهیم قزوینی صاحب"ضوابط الاصول"وشزیف العلماءمازندرانی و...اوراتکفیرنمودند.شیخ احمددربخشی از ارائ وعقایدخودازحروفیان ونقطویان وعددیان وغلاة ومتصوفه تاسی جست.بیشترین نظرات کفرامیزوتکفیربرانگیزاواقتباس شده ای از حافظ رجب برسی حلی(که دراواخرقرن هشتم تااوایل قرن نهم هجری می زیست)وازنوشته های قاضی سعیدالدین قمی(متوفی اواخرقرن یازدهم هجری)می باشد.   

4-     اسنادوزارت امورخارجه انگلیس،پرونده شماره 379-60-152 وfo ،به نقل از کتاب حقوق بگیران انگلیس درایران،تالیف اسماعیل رایین ص 112.

مطلبی در باب بهائیت

سلام

راستی دوستان خوبه که خدمتتون عرض کنم این کارخانه رب ۹۵ که اینهمه تبلیغ داره میشه قبل از انقلاب شرابخونه بوده وبعد از آن هم زود تبدیل به کارخانه رب سازی شده و اسم اون برگرفته از دین بهائیت است ومسئولین این کارخانه بهائی هستند جالبه بدونید که حتی جایزه هائی هم که این فرقه میزاره مطابق با اعتقاداتشون هست 

اینکه میگن ۱۹ سفر به حج ۱۹ سفر به کربلاو... تعداد راسخین ۱۸ نفر بودند که با محمد علی باب ۱۹ نفر میشن از اینرو عدد ۱۹ نزد اونها مقدس است واونها ۱۹ روز روزه میگیرن وبقیه روزها رو عید فطر میدونند

تنها نیستی سردار!!!

سردار احساس تنهايي مي كرد. نه در ميان مردم. در ميان برخي از مسئولان و مراكزي كه انتظار مي رفت او را در اين جهاد مقدس همراهي كنند. او همه دختران و پسران جوان و نوجوان اين مرز و بوم را به چشم فرزندان خود مي نگريست و هيچ پدر دلسوزي را نمي توان يافت كه وقتي زندگي فرزندش با خطر و فاجعه اي هولناك روبرو مي شود، آرام و قرار داشته باشد.
فلان دخترك نوجوان و دانش آموز راهنمايي از جمله چندين دختر هم سن و سال خود است كه اعضاي فلان باند فساد و فحشاء آنها را با آب ميوه حاوي داروي بيهوشي به خانه اي خلوت كشانده و در حال تجاوز از آنان عكس و فيلم گرفته اند... قاضي پرونده عوامل اين باند را كه اعدام كمترين جزاي جنايت آنان است، با وثيقه 20 ميليون توماني آزاد مي كند... كار آن يك باند ديگر، فريب زنان شوهردار است. تاكنون ده ها خانواده را به خاك سياه نشانده اند. اعضاي اصلي اين باند از تاجران بزرگ هستند. اسلحه كمري هم دارند، با مجوز! پليس در يك اقدام غافلگيرانه و بعد از چند ماه تحقيق و بررسي اعضاي باند را در حال ارتكاب جرم دستگير مي كند... قاضي محترم! بعد از چند روز آنان را به قيد وثيقه آزاد مي سازد و اعضاي آزاد شده، شاكيان را به قتل تهديد مي كنند و هنوز هم آزادند... آن باند ديگر عده اي زن و دختر را اجير كرده است تا با پوشيدن لباس هاي تحريك كننده و آرايش هاي تند و زننده در خيابان ها راه بروند و... اعضاي آن باند در حمام هاي خصوصي و استخرهاي زنانه و اتاق هاي پرو دوربين مخفي كار گذاشته اند و از خانم هاي مراجعه كننده عكس هاي آنچناني تهيه كرده و با تهديد و تطميع از آنان درخواست هاي زشت و مشمئزكننده دارند... اعضاي اين باند به توليد و توزيع مشروبات الكلي مشغولند، اعضاي آن باند به توزيع مواد مخدر اشتغال دارند و...
دخترك كه احساس مي كند همه چيزش را از دست داده است سر به ديوار مي كوبد، فلان مرد كه مي بيند باندهاي جنايتكار همسرش را به فساد كشيده و اكنون آزادانه مي گردند و او را به قتل تهديد مي كنند زانوي غم به دامن گرفته است... پدر و مادري كه باور نمي كردند در ايران اسلامي كساني فرزند دلبندشان را به مشروبخواري، استعمال مواد مخدر و فساد و تباهي كشانده اند، هر روز ده ها بار آرزوي مرگ مي كنند و...
سردار كه جواني خود را در جبهه هاي نبرد به دفاع از اسلام و جان و مال و ناموس مردم اين مرز و بوم گذرانده است وقتي اين زشتي ها را مي بيند و در همان حال كساني را كه بايد براي مقابله با اين زشتي ها او را ياري دهند، ساكت و بي تفاوت مي بيند، آتش مي گيرد، انگار يكي از تك تيراندازان دشمن گلوله اي بر قلبش نشانده است و يا انفجار خمپاره اي جوانان همرزمش را به خاك انداخته است و...
آن روز صبح- چهارشنبه 29 فروردين ماه- سردار احمدي مقدم فرمانده نيروي انتظامي كه در همايش مديران مبارزه با مفاسد اجتماعي سخن مي گفت، اندكي خشمگين به نظر مي رسيد و حق داشت. مردان خدا از آنچه خدا را به خشم مي آورد خشمگين مي شوند و بر آنچه رضاي خدا در آن است لبخند مي زنند. انگار سردار در ادامه راهي كه در پيش دارد احساس تنهايي مي كرد ولي خسته نبود. او به ياد مي آورد اين شعار دوران جواني را، در جبهه هاي نبرد. كي خسته است؟... دشمن...
سردار! تو تنها نيستي... اگر برخي از قضات و بازپرس ها به دليل كم داني يا به بهانه بي قانوني يا به هر دليلي ديگر، گرگ هاي درنده اي را كه تو و يارانت با خون دادن و خون دل خوردن بازداشت كرده ايد به يك چشم برهم زدن آزاد مي كنند و دوباره به جان مردم و جوانان بي دفاع اين مرز و بوم مي اندازند، اگر فلان مسئول و فلان نماينده و فلان... وقتي پاي اداي وظيفه اي كه بر گردن دارند به ميان مي آيد، حساب آراء خود در انتخابات را مي كنند- كه به قول تو محاسبه غلطي نيز هست- و يا ده ها ملاحظه ديگر دارند كه هيچكدام برخاسته از مسئوليت شناسي و خداجويي نيست، اگر آن فلان ديگر، خود آلوده است و يا سر در آخور آلودگان دارد و با تو در اين جهاد مقدس همراهي نمي كند و... نگران نباش! مردم با تو همراهند. پدر و مادري كه تجاوزكنندگان به دخترك دانش آموزشان آزادانه مي گردند، مردي كه دزدان ناموسش بي دغدغه از مجازات به غيرت او مي خندند! خانواده اي كه در غم اعتياد فرزند جوانشان زانوي غم به دامن گرفته اند و... همه با تو همراهند و همه مردم پاكباخته و شريفي كه دغدغه آينده خود، خانواده، فرزندان و ميهن اسلامي خويش را دارند، اينان همه با تو همنوا هستند.
بگذار عده اي، اصرار تو بر مقابله با اراذل و اوباش را در حد و اندازه برخورد با فلان دختر بدحجاب پائين بياورند و غيرت تو در برخورد با متجاوزان و دزدان ناموس مردم را به بهانه آن كه ابتدا بايد كار فرهنگي كرد، غيرعلمي! قلمداد كنند. تو فرياد مي زني كه مگر كار فرهنگي و برخورد با متجاوزان به نواميس مردم در تضاد است كه اول آن و بعد، اين؟! و توضيح مي دهي كه «هم آن و هم اين»، اما آنها نه اهل آن هستند و نه اهل اين...
سردار! تو تنها نيستي، مردم همه با تو هستند. باز هم زمزمه كن! با خشمي كه به غيرت آميخته است و از قلبي خدايي برمي خيزد... مردم، خشم تو را دوست دارند و فريادت را پاس مي دارند. آنچه در دل نهفته داري- و مي دانيم كه بسيار است- را بر زبان آور تا به خواب رفته ها بيدار شوند و آنان كه خود را به خواب زده اند، رسوا...
حسين شريعتمداري

میزان با ائمه


دوستان خوبم
نشانه هایی در ارض هستند که خداوند متعال وقتی ، آنها را در مسیر زندگی کسانیکه حتی با بهانه ای کوچک جلب محبت او کرده اند ، قرار می دهد تا آنها را ، از راه هایی که ابعاد آن برای کسی در دنیا آشکار نیست ؛ میانبر ، تا مطلع نور ، در اندک زمان ممکن ، می برند .
کافیست چشمان تیز و عبرت بین به آنها داشته باشیم ، و از فرصت های در اختیار بیشترین بهره را ببریم .
در عالم مکانهایی است ، که ساکنینش در تمام اوقات نور می آشامند و نور تناول می نمایند و تمام اعمالشان نور است نور ؛ نور علی نور .
دوستان بزرگوارم ؛ آدمی در این عصر جاهلیت ثانی انسان ، دچار نوعی پچیده ، از غفلت آمیخته به توجیه خویش است ، پیوسته درست و حسابی خود را قانع می کند که این فعل من همین است و غیر این هیچ . ابزار بهانه بسیار ! و محک حق در حاشیه ! خدایا به ما رحم کن .
95% انسانها به درستی کارهای خود ، ایمان دارند . لیکن ملاک ایمانها اشکال دارد ، میزان سنجش ها ایراد دارد .
خوشا بحال آنانکه خود را با اهل بیت (ع) میزان می کنند .
می گویند راز موفقیت بزرگ ابن سینا ، میزان کردن دقیق خویش با اهل بیت (ع) بوده است .
خوشا بحال آنانکه از سرچشمه جوشان و خالص اهل بیت (ع) سیراب می شوند و از سکر آن سرمست .
خوشا بحال کسانیکه حتی نمک غذایشان را از اهل بیت (ع) می گیرند .
خوشا بحال آنانکه تمام امیال ، خواستها ، افعال و صادره های خود را دقیقا منطبق با اهل بیت (ع) کرده اند .
خوشا بحال آنانکه برای اهل بیت (ع) خاصیت بیشتری دارند و زینت اهل بیت (ع) هستند .
خوشا بحال کسانیکه اهل بیت (ع) آنها را به کار می گیرند و بزرگترین مجرای خوبیها هستند .
خوشا بحال بندگان گمنام خدا تا قیام قیامت باد .
خوشا بحال کسانیکه امروزشان از دیروز و فردایشان از امروزشان بهتر و نورانی تر است .
و . . . . اللهم الرزقنا 

انشاء الله امسال همگی بیش از گذشته برای اهل بیت (ع) کار آمد باشیم و خداوند متعال ظهور مولایمان امام زمان را بسیار نزدیک بفرماید
التماس دعا برای تعجیل در فرج مولایمان امام زمان (عج)

ره عشق

یا ران ره عشق منزل ندارد

این بحر مواج ساحل ندارد

باری که حملش ناید زگردون

جز ما ضعیفان محمل ندارد

زنگ بيدار باش توسط قرآن



بله تعجب خواهید کرد  وقتی بگویم كه اگر مي خواهيد ساعت خاصي از خواب بيدار شويد ،‌ مي توانيد اين آيه شريفه را از سوره كهف بخوانيد .

قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صَالِحاً وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَداً [الكهف : 110]

من بار ها تجربه كرده ام و خيلي جالب عمل مي كند . مطمئن باشيد كه بيدار مي شويد

اگه بیدار شدید ما را هم در نماز شبتان دعا کنید

منبع : وبلاگ سید

چارشنبه آتیش بلا

 

آقا خیلی مواظب باشید چارشنبه داره میاد یادتون باشه که آتیش شوخی نداره

 ماهستیم که بی جنبه ایم یکم جنبه داشته باشی به سلامت رد میکنیم اصلا

گیرم که همه شما رو دیدن که چطور یه دختری رو ترسوندید مثلا چی شد ها

چی گیرت اومد کدوم مشکلت حل شد تنها مرضی که حل میشه با این کار

سادیسمه خب اگه سادیسم داری برو این گوی واین میدون.

                                            وسلام

شهرام جزایری آبروی ...را برد

هركس از شهرام جزايري خبر داشت ... بگه دل آقاي شاهرودي را شاد كنه ... اين قضيه مستقيما به رهبري و بحث مبارزه با مفاسد اقتصادي كه ايشان فرمودن ضربه زد ... متاسفانه ... همه بچه مذهبي­ها را به آرامش و سكوت دعوت مي­كنم ... از مسئولين بخواين كه اسامي مفسدان گفته بشه ... بخواين درباره وضعيت مفسدان در زندان توسط مجلس تحقيق و تفحص بشه ... شما بچه مذهبي­ها مي تونيد ... چون رسانه اي به اسم وبلاگ داريد.

سردار حنیف رفت در جهنم دره چه گذشت؟

در جهنم دره چه گذشت؟

روز جمعه چهارم اسفند ماه، خبرهاي مختلفي از منطقه جهنم دره خوي به گوش مي رسيد و اطلاعيه  روز شنبه‌ي قرارگاه حمزه سيد الشهدا بر نگراني هاي مردم افزود. يعني واقعاً »حاج حنيف« شهيد شده است؟

 خبرگزاري ها،متن اطلاعيه قرارگاه حمزه سيد الشهدا را چنين منتشر ساختند: »در ادامه پاكسازي مناطق مرزي شمالغرب از وجود اشرار ضد انقلاب ، پس از اطلاع از حضور اشرار در 17 كيلومتري نوار مرزي، واحدهاي عملياتي لشكر 2 نيروي زميني سپاه به سرعت در منطقه حضور يافته و با محاصره اشرار ضد انقلاب اقدام به انهدام عناصر گروه هاي متجاوز كردند كه در اين عمليات حداقل 17 نفر از عناصر مزدور ضد انقلاب به هلاكت رسيده و تعدادي زخمي شدند.

در ادامه اين اطلاعيه آمده است: سردار سعيد قهاري فرمانده لشكر 3 نيروي زميني به اتفاق 8 نفر از همراهان كه به وسيله يك فروند بالگرد 214 هوانيروز ارتش جمهوري اسلامي ايران جهت سركشي عازم منطقه بودند با توجه به شرايط بد آب و هوايي دچار سانحه شدند.

اين اطلاعيه مي افزايد: واحدهاي عملياتي نيروي زميني مستقر در منطقه پاكسازي كامل منطقه را از وجود اشرار ضد انقلاب ادامه مي دهند.اخبار تكميلي اين عمليات متعاقباً به اطلاع ملت غيور ايران اسلامي خواهد رسيد

 اين اطلاعيه با جمله»دچار سانحه شدند« پايان يافته بود و اطلاعات زيادي از سرنوشت سرنشينان بالگرد 214 داده نشده بود.اما خبرگزاري بازتاب در خبر زيرصراحتاً به شهادت دو سردار سپاه اشاره كرد:

علت شهادت دو سردار و هفت نيروي سپاه

» خبرنگار "بازتاب" گزارش داد: در حادثه ظهر ديروز حدود هشت تن از نيروهاي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در منطقه خوي به شهادت رسيدند.

بنا بر اين گزارش، ظهر روز گذشته، زماني كه يك فروند بالگرد حامل هشت تن از نيروهاي سپاه پاسداران براي سركشي به منطقه خوي عزيمت كرده بود، بالگرد مذكور دچار مشكل شده و فرود اضطراري مي كند، و پس از دقايقي با منفجر شدن اين بالگرد، نيروهاي مذكور به شهادت مي رسند. . .

بر پايه اطلاعات رسيده، سردار سعيد قهاري فرمانده لشكر 3 ويژه شهدا و سردار حنيف درستي فرمانده يكي از تيپ هاي اين لشكر، در ميان سرنشينان اين بالگرد بوده اند. لازم به ذكر است، طي دو روز اخير درگيري هايي نيز بين نيروهاي نظامي ايران و تروريست ها در منطقه جهنم دره خوي رخ داده كه تلفات سنگيني از نيروهاي تجزيه طلب "پ.ك.ك" در بر داشته است. . . «

 خبرگزاري ايسنا نيز به نقل ازفرمانده قرارگاه حمزه سيدالشهدا، خبر شهادت سرنشينان بالگرد را تائيد كرد:

»بر اثر سقوط چرخبال در اين عمليات بر اثر سقوط چرخبال 214 ارتش جمهوري اسلامي ايران در مناطق مرزي خوي سردار قهاري سعيد فرمانده لشگر 3 نيروي مخصوص حمزه سيدالشهدا و سردار درستي فرمانده تيپ دوم لشگر 3 حمزه ي نيروي مخصوص سيدالشهدا تعدادي از رزمندگان ارتش و سپاه به شهادت رسيدند.

 به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) فرمانده قرارگاه حمزه سيدالشهدا با صدور اطلاعيه اي در اين باره آورده است: با دريافت خبر نفوذ تعدادي از عناصر ضد انقلاب به خاك جمهوري اسلامي ايران در مناطق مرزي شهرستان خوي رزمندگان هميشه پيروز قرارگاه حمزه سيدالشهدا در 4 اسفند ماه سال جاري موفق شدند در يك عمليات غافلگيرانه با پشتيباني هوانيروز و يگان هاي توپخانه ي سپاه به مواضع ضد انقلاب كه در دره هاي شهرستان خوي مخفي شده بودند، يورش برده و تعداد كثيري از ضد انقلاب را به هلاكت برسانند.

بر اساس اعلام سردار رستگارپناه در اين عمليات كه سردار سعيد قهاري فرمانده لشگر 3 نيروي مخصوص حمزه سيدالشهدا و سردار درستي فرمانده تيپ 2 لشگر 3 نيروي مخصوص حمزه به همراه 12 تن ديگر از رزمندگان ارتش و سپاه كه با يك چرخبال 214 ارتش جمهوري اسلامي در حال شناسايي مواضع ضد انقلاب و هدايت نيروهاي خودي بودند در اثر سانحه ي سقوط چرخبال به فيض شهادت نائل آمدند. . .«

بلافاصله با تائيد رسمي خبر شهادت اين دلاور مردان، از طرف استاندارآذربايجان غربي، در استان عزاي عمومي اعلام شد.

اعلام عزاي عمومي در آذربايجانغربي 

» استاندار آذربايجان غربي با صدرو اطلاعيه اي در اين زمينه اعلام كرد: بار ديگر جمعي از يادگاران دوران 8 سال دفاع مقدس كه مظهر بصيرت، شجاعت، اخلاص، توكل بودند در حين انجام مأموريت به درجه رفيع شهادت نائل شدند. براستي دفتر پر رمز و راز حيات طيبه اين شهيدان عزيز و اسوه هاي بي بديل، گنجينه اي ناب تر از مرواريد است كه براي هميشه فراروي مشتاقان و تشنگان وادي عشق و حماسه گشوده شده است.

اينجانب ضمن اعلام يك روز عزاي عمومي در استان اين مصيبت بزرگ و شهادت اين عزيزان را به محضر مقدس حضرت بقيه ا... اعظم عج ا... تعالي فرجه الشريف، ولي امر مسلمين جهان، خانواده معظم شهدا و بازماندگان معزز اين عزيزان تسليت عرض كرده و علو درجات اخروي و رحمت واسعه خداوندي، براي شهيدان هميشه جاويد سپاه اسلام را از درگاه قدس ربوبي مسألت دارم

با اعلام عزاي عمومي، پرچم هاي عزا بالا رفتند و مغازه هاي شهر بسته شدند.

 پيكرهاي مطهر 7 تن شهداي سانحه سقوط بالگرد ارتش، ابتدا در شهرستان اروميه تشييع شد و شهيدان سرهنگ خلبان كمال پرويني، سرهنگ سيدمصطفي نعمتي  در گلزار شهداي باغ رضوان اروميه به خاك سپرده شدند و پيكرهاي مطهر شهيد سردار سعيد قهاري فرمانده لشگر 3 نيروي مخصوص حمزه سيدالشهداءـ شهيدسرهنگ حسين زمانلو و شهيد سردار محمد حنفيه درستي فرمانده تيپ 2 لشگر 3 نيروي مخصوص حمزه نيز به ترتيب پس از تشييع در اروميه براي خاكسپاري به شهرهاي همدان و خوي منتقل شدند. پيكرهاي پاك و مطهر شهيد سروان بهرام مهدوي و شهيد پژمان يزدانفر نيز جهت خاكسپاري بر دوش همرزمان و خانواده هاي خود از شهرستان اروميه به شهرهاي شاهين دژ ومهاباد انتقال يافت.

سردار حسن رستگار پناه، فرمانده قرارگاه حمزه سيدالشهدا در مراسم تشييع پيكرهاي پاك اين شهدا كه در ميدان انقلاب اروميه برگزار شد، اظهار داشت: آذربايجان هميشه سرزمين شرف، ايثار، مجاهدت و پايمردي بوده و اين خطه دلاور پرور كشور همواره براي مقابله با دشمنان اسلام آماده بوده و هست.

وي افزود: امروز دشمنان اسلام با پشتيباني آمريكا و اسرائيل قصد تجاوز به ايران اسلامي را دارند و اين عزيزان نيز در جهت مبارزه با دشمنان به فيض شهادت نائل شدند.

سردار رستگار پناه در ادامه اظهار داشت: مجاهدان خستگي ناپذير با اعتقاد و ايمان خود توانستند تا امروز انقلاب را به بالندگي برسانند و ما نيز اين عهد را مي بنديم كه باقي مانده دشمنان را تا آن سوي مرز تعقيب و به زباله دان تاريخ بيندازيم. . .

پس از برگزاري مراسم تشييع در اروميه، پيكرهاي شهداي خوي به اين شهر انتقال يافت.

. . . و شهر در سكوتي غريب فرو رفت! چون قرار بود پيكرهاي »سردار حاج محمد حنيفه درستي و سرهنگ حسين زمانلو«از مقابل بيمارستان قمر بني هاشم خوي تشييع شود.يعني بايد باور كنيم كه »حاج حنيف« را از دست داده‌ايم؟!

روز دوشنبه فرا رسيد. ائمه جمعه و فرمانداران شهرهاي شمال استان ، فرماندهان نظامي و انتظامي استانهاي آذربايجان غربي ، شرقي و اردبيل ميهمان شهر بودند.

مردم فوج فوج به سمت ميدان بسيج سرازير مي شدند.

پيكرهاي پاك سردارسرتيپ محمد حنفيه درستي، فرمانده تيپ دو اباعبدالله لشكر3و سرهنگ پاسدار حسين زمانلو فرمانده مخابرات لشكر3 حمزه سيد الشهدا عصر روز دوشنبه بالاي دوش بيش از 50 هزار نفر از مردم خوي رفت. رفته رفته بر تعداد جمعيت نيز افزوده مي شد.

در تاريخ سه هزار ساله اين شهر سابقه نداشت چنين جمعيتي براي شركت در يك مراسم تشيع گرد هم آيند.

اين تعداد جمعيت در حالي در اين مراسم شركت كرده بودند كه هواي خوي بسيار سرد بود.

پيكرهاي شهدا در دوش مردم با فريادهاي الله اكبر و لا اله الا الله، از مقابل بيمارستان قمر بني هاشم، پس از عبور از خيابان هاي امام و طالقاني به ميدان وليعصر رسيد.

در اين لحظه فرمانده قرارگاه حمزه سيدالشهدا پشت تريبون قرار گرفت و طي سخناني گفت: شهيد درستي در طول 27 سال كه در مناطق عملياتي حضور داشت، هرگز خسته نشد و هميشه قبل از همه براي از بين بردن فتنه ي اشرار داوطلب بود.

سردار حسن رستگار پناه تصريح نمود: با اينكه دشمنان از سانحه هوايي براي خود خوراك تبليغاتي درست مي كنند. ولي حضور پرشكوه مردم در تشييع پيكر پاك شهيدان نشان دهنده اين است كه اين ملت در سايه تبعيت از مقام عظماي ولايت هرگز سر خم نخواهد كرد و براي استقرار نظام ديني استوارترازهميشه برپاي خواهد ايستاد. .

پيكر شهدا بعد از اقامه نماز توسط امام جمعه خويي شهر سلماس درمزار شهداي خوي به خاك سپرده شدند.

مراسم شام غريبان و مجالس ترحيم اين دو شهيد بزرگوار و همرزمانشان نيز از شكوه و عظمتي خاص برخوردار بود و سيل جمعيت خوي و حومه دراين مجالس موج مي زد.

مردم خوي يك بار ديگر با خلق حماسه اي ديگر نشان دادند كه قدر فرزندان غيور و سلحشور خود را مي دانند و در ارج گذاشتن به خدمات آنها از هيچ چيز دريغ نمي نمايند.

پس از خاك سپاري اين عزيزان ، غيور مردان سپاه عيدي بزرگي به مردم آذربايجان دادند:

مسوول منطقه شمال غرب پژاك كشته شد

 رزمندگان نيروي زميني سپاه در يك عمليات غافلگيرانه و با استفاده از اقدامات اطلاعاتي دقيق، يك تيم از عناصر پژاك كه قصد ناامن سازي و انجام عمليات خرابكارانه در منطقه را داشت به دام انداختند و به طور كامل منهدم كردند. فرمانده قرارگاه حمزه سيدالشهداء با تشريح جزئيات اين عمليات گفت: در اين درگيري كه در ساعت 16/50 بعد از ظهر دوشنبه هفتم اسفندماه در منطقه عمومي "صوماي برادوست" به وقوع پيوست سه نفر از فرماندهان گروهك ضدانقلاب پژاك كه از سوي بيگانگان و دشمنان اسلام مأموريتهاي مختلفي در جهت برهم زدن امنيت شمال غرب كشور به عهده داشتند، كشته و جنازه شان به دست يگان هاي عملياتي خودي افتاد. وي افزود: به دنبال كشته شدن اين فرماندهان در اسناد كشف شده به جامانده از اشرار طرح هاي عملياتي آنها براي ايجاد ناامني در منطقه شمال غرب لو رفت.

 سردار حسن رستگارپناه تصريح كرد: در جريان يورش رزمندگان نيروي زميني سپاه به اشرار تعداد زيادي از مزدوران پژاك نيز زخمي و در منطقه مخفي شده اند كه عمليات گسترده كاوش براي پيداكردن آنها و پاكسازي كامل منطقه از لوث وجود عناصر ضدانقلاب ادامه دارد. وي خاطرنشان كرد: رزمندگان اسلام در اين عمليات علاوه بر واردآوردن ضربات مهلك به نيروهاي گروهك پژاك، بخش عمدهاي از تجهيزات و امكانات اشرار را به غنيمت گرفتند.

فرمانده قرارگاه حمزه سيدالشهداء اظهار داشت: در جريان عمليات رزمي چند روز گذشته در منطقه شمال غرب، افراد ضدانقلاب متحمل ضربات سهمگين و سنگيني شدند و سازماندهي اين گروهك به هم ريخت.

وي گفت: آوات كه در ميان مزدوران وابسته پژاك به دكتر آوات مشهور بود و جنازه اش همراه ساير معدومان در صحنه درگيري به جا مانده، مسوول منطقه شمال غرب و مسوول قبلي قرارگاه پژاك بود. وي مسووليت چند عمليات خرابكارانه در منطقه و ايجاد رعب و وحشت ميان مردم شهيدپرور را به عهده داشت.

فرمانده قرارگاه حمزه سيدالشهداء افزود: آوات اين بار با هوشياري نيروهاي خودي در كمين رزمندگان پرتوان قرارگاه حمزه سيدالشهداء گرفتار شد و قبل از طراحي و انجام عمليات خرابكارانه و ايجاد ناامني در منطقه به هلاكت رسيد و بارديگر توطئه هاي دشمنان اسلام با رشادت رزمندگان اسلام خنثي شد.

وي در پايان يادآور شد: عمليات يگانهاي قرارگاه حمزه سيدالشهداء تا پاكسازي كامل منطقه از اشرار وابسته به استكبار جهاني و بيگانگان ادامه خواهد داشت.

گفتني است،آوات كه عملياتهاي نظامي تجزيه طلبان در شهرهاي اروميه، سلماس، خوي، ماكو و قتل ماموران ايراني و مردم بي گناه با فرماندهي و دستور وي انجام مي شد، يكي از سه مهره اصلي فرماندهي تروريست هاي پ.ك.ك در ايران به شمار مي رفت.