جوابيه اي برای تخريبات وبلاگ بيزيم سولدوز

اين نوشتار از سوی مدير سايت سلدوز برای نويسنده وبلاگ بيزيم سلدوز ارسال شده كه عينا به چاپ ميرسد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

به مناسبت انتشار مطالبی تكراری دروبلاگ بيزيم سولدوز لازم ديدم مطالبی چند به محضر آن عزيز داغم ارسال دارم هر چند كه ايشان كور هستند وما لال

اين نوشته ايست از طرف يك نويسنده به يك نويسنده ديگر وارزش ديگری ندارد.!
قبل از هر چيز انتشار كاريكاتور اهانت آميز به پيامبر را در نشريات اروپائي به شدت محكوم مينمايم.و پس از آن اهانت به فرهنگ وزبان يك قوم را نيز محكوم ميكنم!!

عزيز نويسنده و پر شور وحرارت وبلاگ بيزيم سولدوز شما هنوز به جائي نرسيده ای كه برايت بگويند واقعا چه كسانی جوانان تو را ودر چه محلی كشتند... .وچگونه از داخل يك سواری پيكان (بنا به گفته مردم واظهارات آنها كه مكتوب هست )به جوانانت شليك كردند،تيرهای كلت كمری روسی كه در هيچ پايگاه نظامی استفاده نميشود به دست كه وبه سمت چه كسانی نشانه رفت . آيا دانستی كه از اين هرج و مرج پيش آمده در شهر تجزيه طلبان پژاكی قريب به 400 نفر فرد مسلح را در ميدان ژاندارمری سابق جمع آوردند تا خون شما را بريزند كه با تدبير همين فرماندار بی... نجات يافتيد . 
چگونه شد كه كاريكاتور اهانت به پيامبر دينت اينچنين شما را برنياشفت تا اين كاريكاتور در تيراژبسيار بالای 4000 عدد! وچرا خونی ريخته نشد. آری هيچگاه تو در جلسات خصوصی آنها در پناهگاها ويا در روستاهاِ اطراف سه راه محمديار نبوده ای وبه قطع نميدانی كه چه هاميگذرد چه كسی عنوان نمايندگی وچه كسی عنوان رئيس فلان دانشگاه ويا اداره را بر خود مينهد . وصد البته كه هنوز حزب الله بيدار است ودشنه روزگار نتوانسطه آنرا از پای در  آورد و جلوی آنها را ميگيرد.
دوست همشهريم هدف خودت را با هدف مولايت امام حسين بسنج(اگر امامی داری ومعتقدی) ببين اوبرای چه؟ قيام كرد وتو برای كه؟ او چگونه تا آخرين يارش جنگيد و دوستان تو چگونه با 30000 نفر(به گفته شما) فرار كردند آيا به نظرت كمی تفاوت ندارد .آيا اكنون شما حتی 200 يا 300 نفر هم نداريد تامانند امام حسين كه در برابر يزيد ملعون جنگيد با نظام شوينيسمی مورد ادعايتان كه حتی يك نفر هم در آن سالم نيست وهر كس هم با آن همكاری كند وطن فروش وساتقن است نبرد كرده ودر راه آرمانتان شهيد شويد!

ادامه نوشته

پرويز محمدي جواب خودرا گرفت

جوابيه سايت سلدوز به انتشار جزوه پرويز محمدي:

اما جناب آقاي دكتر محمدي در صفحات جزوه خود بر داغي اشاره نموديد كه نمي توان بدون توضيح از آن گذشت ...

اندیشمند همشهری ام جناب آقای دکتر پرویز محمدی

 

با سلام و عرض ادب ملالی نیست جز غصه سولدوز قهرمان  ، دردی که مشترکات هرآنکسی است که فراتر از منیت ها به حرمان چندین ساله سولدوز تامل می کند و ميسوزد می سازد و نجابت سولدوزی شهره آفاق است

بر محصل خود ببخشایید که با کلی مغلطه املای و انشایی می خواهد بی مقدمه سیاهه تقدیم جنابعالی و افکار عمومی نماید اگرچه استاد در کلاس درس شیوایی وبلاغت را در ایجاز قلمداد می کردند ولی خود بر آن پایبند نبوده و به قول خود شرح داغ سوزنده بوده و تنوع درد و رنج مجبورتان نموده ولی وسعت فکری مردم سولدوز را باید ارج گذارد که خود به اشاره ای مصداق از مفهوم می گیرند .

در روزهای سبز بهاری مهمان دل سولدوز قهرمان و در میان دوستان و خانواده محترم بودم که از طریق دوستی دردنامه شما را مطالعه نمودم و نه یک بار که چندین بار با تعمق نه از روی تعصب و تفنن که برای درک موقعیت و تحلیل وضعیت منطقه سيري در آن نمودم  ولی معلم بزرگوار  ، بر بنده این جسارت را ببخشید که حاصل آنهم دقت جز بازی با احساسات مردم نبود گوشه ای از درد مردمی بود که باز باید در غیاب بزرگان جایگزینی جز شور و دل بستن به غوغای انحصار طلبانی که آب در هاون می کوبند را ندارند.

از چندین ماه قبل امورات منطقه را رصد می کردم خانواده و دوستان و شركت در بعضی از مجلس به هنگام حضور در شهرستان ، افسوسم را صد چندان می کرد و بر غربت سولدوز می سوختم که باز باید زجر محرومیت را چشيد و نیروهاي جوان آن باید در منجلاب بمانند تا حضرات فقط بر اسب مراد سوار شوند آنگونه که تا به امروز گنجینه ذهنی مردم از دست نمایندگان  سابق کدر می باشد .

استاد عزیز اجازه می خواهم ... .

ادامه نوشته

اختلاف پانها و مشاجره پرویز محمدی با سایت آزوح

به دنبال تخریب سایت آزوح توسط دکتر پرویز محمدی این سایت در دفاع از عملکرد خود مقاله چندین صفحه ای را منتشر نمود.

متن زیر عین مقاله وبلاگ آزوح بوده و سایت سولدوز آنرا نقل کرده است.

چاپ این مقاله به منزله تائید مواضع نویسندگان آن نمیباشد:

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

ملت آذربایجان قضاوت نمایند ؛

آیا توهین و تخریب جواب رعایت دموکراسی است ؟

 

آذربایجان اویرنجی حرکاتی ( سولدوز ) : چند روزی است باخبر گشته ایم بار دیگر شلاق تخریب بر تن ارگان رسمی جنبش دانشجویی آذربایجان فرود آمده و باز هم به جرم رعایت و تلاش برای تحکیم اصل دموکراسی در حرکت ملی مستوجب عقوبت گشته ایم و آن هم از سوی کسی که بیشترین حمایت را از وی داشته و اینک محکوم به تخریب وی شده ایم . این نوشته جوابیه ای بر دکتر پرویز محمدی عزیز نیست و تنها توضیحی است پیرامون سخنان ایشان تا باور بدارند که در قضاوت عجولانه رفتار نموده اند و اسیر سخن کسانی گشته اند که همیشه در پی گرفتن ماهی از آب گل آلودند . جنبش دانشجویی آذربایجان همچون تخریباتی که پیش از این تحمل نموده است این بار نیز هیچگونه گله و یا کینه ای از جناب محمدی به دل نگرفته و فقط امیدواریم که ایشان با خواندن این مطلب پی به ماهیت بعضی از به اصطلاح دوستان خویش نمایند .

حال شروع به کنکاش در مورد پست هایی می کنیم که در آنها نامی از دکتر محمدی برده شده است . قسمتهایی که مربوط به دکتر بوده آورده شده و متن کامل پست را نیز از لینک می توانید بخوانید . لطفا این قسمت را تا آخر مطالعه فرمایید .

1 ) فوری از سولدوز :

ادامه نوشته

شايعه تاييد صلاحيت پرويز محمدي

يك خبر به نقل از سايت سولدوز:
بنا به خبرهائي كه از شهر نقده ميرسد شايعه تاييد صلاحيت پرويز محمدي واعلام حمايت خانم بايرامزاده از وي در بين مردم پخش گرديده ومشخص نيست چه كساني وبا چه اهدافي قصد تشويش اذهان عمومي را دارند تنها مرجعي كه تاكنون عامل اين شايعات شناخته شده وبلاگهاي بدون هويت بيزيم سولدوز وسولدوز خبرلري است كه هويت اعضاي آن تاكنون مشخص نيست آنچه محرز است گردانندگان اين سايتها با توهين شديد به آقايان دليري(كه قبلا مورد حمايت اين سايت بود) زنجاني(طبق آخرين نظر سنجي سايت سلدوز وي با ۰۵/۴۲ ٪پيشتاز رقابتهاست وپشت سر وي نامزدي از اكراد قرار گرفته) وحسنلويي واعلام حمايت از خانم بايرامزاده (آيا خانم بايرامزاده پان ترك هست؟) و پرويز محمدي قصد برپائي جنجال ديگري را دارند .
آخرين خبرها حاكيست ... .
ادامه نوشته

بازگشت عماد مغنیه به صفوف حزب الله در صورت حمله آمریکا به ایران

به گزارش سایت سولدوز-هفته نامه آمريكايي نيوزويك توی یکی از شماره های خودش نوشته : كاخ سفيد احتمال بازگشت عماد مغنيه به صفوف عملياتي حزب الله لبنان را درصورت حمله به ايران محتمل مي داند. اين هفته نامه با تيتر «هراس آمريكاييها از بازگشت يك ابرتروريست» نوشته: قبل از اسامه بن لادن نام عماد مغنيه تروريست وابسته به حزب الله لبنان در صدر ليست تروريست هايي بود كه آمريكاييها از او مي ترسيدند و به عنوان خطرناكترين تروريست جهان از او حساب مي بردند، اما هم اكنون آمريكاييها از آن هراس دارند كه و از مخفیگاهش به صفوف جنگ باز گردد.!!

بهائيت مروج تروریسم (21)

آنچه به عنوان نتيجه اين بحث عايد مي گردد اين است كه در حقيقت انقلاب مشروطيت را روحانيون مسلمان به ثمر رساندند اما اين انقلاب در نيمه راه توسط عده اي از روشنفكران سكولار بابي و بهايي از مسيراصلي خود خارج شد و سرانجام آن به ديكتاتوري رضاخان رسيد.
به طوركلي در انقلاب مشروطيت تغييرساختار دولت و تبديل ديكتاتوري به شكلي از حكومت عادلانه هدف مردم بود. تا آن زمان نظريه مدوني در مورد حكومت اسلامي وجود نداشت ولي روش دموكراسي غربي طرحي آماده و آزمايش شده در كشورهاي اروپايي بود. به همين سبب با فشار روشنفكران غرب زده بويژه پيروان بابيگري و بهاييگري، مشروطه جايگزين تفكر عدالتخواهانه اسلامي شد.
تروريسم ؛ مشخصه بهائيان

ادامه نوشته

کالبدشناسی انجمن حجتیه در ارومیه

به دنبال ممنوعیت فعالیتهای سیاسی احزاب و تشکل ها بعد از کودتای ۲۸ مرداد و شکست نهضت ملی، برخی نیروهای سیاسی به دنبال فعالیتهای غیر سیاسی...

به دنبال ممنوعيت فعاليت هاي سياسي احزاب و تشكل ها، بعد از كودتاي 28 مرداد و شكست نهضت ملي، بخشي از نيروهاي مذهبي به فعاليت هاي غير سياسي و بويژه فرهنگي و ديني بدون توجه به جنبه سياسي مذهب روي آوردند.

فرقه بهائيت محصول سياست دولت انگليس و در حدود يك قرن پيش و به رهبري فردي بنام ميرزا علي محمد با ادعاي بايست امام عصر و نمايندگي آن حضرت و بعدها ادعاي مهدويت پايه گذاري شد.

هواداران بهائيت بنا به دلايل سياسي و با حمايتهاي آشكار و پنهان حكومت وقت اقدام به رسوخ در بين مردم و جوانان كرده بودند. يكي از مراكز عمده توجه شان حوزه هاي علميه بود كه بهائيان تلاش داشتند با اعمال نفوذ در آنها به جذب مبلغ براي فرقه خود بپردازند . در سالهاي ما بين 1320 تا 1330 بهائيت بر قدرت فعاليت هاي خود افزود و اين امر بهانه اي شد تا در بين حوزه هاي علميه و روحانيت آنزمان واكنشهاي تندي انگيخته شود.

از طرف ديگر ... .

ادامه نوشته

آیا اصولگرایان دیگر کنار خواهند کشید!؟

بر اساس گزارش یکی از نزدیکان سید علی محمودی نامزد هشتمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی از حوزه انتخابیه ارومیه ، روز گذشته ( سوم بهمن ) و پس از اخذ تأییدیه صلاحیت اش از سوی هیئت اجرایی انتخابات ، به نفع جبهه متحد اصولگرایان این شهر کناره گیری کرده و استعفای خودرا رسما" به ستاد انتخابات تسلیم نمود.

این منبع که مورد وثوق مجموعه اصولگرایان استان نیز هست ، با اعلام این خبر اضافه کرد : آقای محمودی با هدف حفظ وحدت و انسجام بین اصولگرایان و کمک به جلب حداکثری آرا توسط آنان از ادامه رقابت های انتخاباتی کناره گیری نمود ولی متأسفانه این اقدام ایشان موجب بروز شایعات غیر واقعی در مورد ایشان شد!

سيد علي محمودي

وی گفت : از عمده ترین شایعات مطرح شده در این خصوص ، شایعه عدم صلاحیت سید علی محمودی به دلایل اخلاقی و مالی است ، ولی ایشان با این عمل خود نشان دادند که قاعده بازی سیاسی را خوب بلدند و به چهره ایشان با این شایعات خللی وارد نخواهد شد.

گفتنی است سید علی محمودی فرماندار سابق شهرستان خوی و از افراد مورد اطمینان و نزدیک رئیس جمهور محترم است .

منبع خبر وبلاگ ذولفقار

وبلاگ اصولگرا :با این اوصاف اکنون زمان امتحان فرا رسیده است تا اصولگرایان ثابت کنند پایبند شعاری که در هر مکان و لا مکانی دم می زنند هستند یا خیر ؟

بوی خیانت داخلي در ماجرای قطع گاز استان‌هاي شمالي

برخی شواهد حکایت از آن دارد که ماجرای ترکمنستان و قطع گاز مناطق شمالی کشور محصول یک جریان‌سازی سیاسی در داخل کشور بوده است .

اخیرا یکی از مقامات مسوول کشورمان از ماجرای مذاکرات خصوصی برخی افراد داخلی کشور با مقامات ترکمنستان برای قطع گاز ایران خبر داده است .

وی گفته است: اطلاعات موجود بیان‌گر برگزاری نشست‌هایی از سوی این جریان با مقامات ترکمنستان است که قول همکاری برای قطع گاز ایران را داده‌اند.

مقامات ترکمنستان در این نشست‌ها در قبال جریان‌سازی سیاسی به نفع این افراد قول گرفته‌اند که از نفوذ آنان برای عقد قرارداد فروش گاز با دو برابر قیمت به ایران بهره‌مند شوند.

 

رئیس‌جمهور كه پس از بازگشت از مازندران گفته بود:

ادامه نوشته

عمده ترین عوامل انحراف مشروطیت (20)

بر اساس چارت تشكيلاتي «بيت العدل» اسرائيل درارتباط كامل با اياديان امرالله است و داراي مشاورين و معاونين قاره اي است. محفل ملي ايران در هر استان يك محفل استاني داشت كه پس از آن محفل شهرستان و محفل ده قرار مي گيرد. هريك از محافل داراي حداكثر 9 نفر عضو و لجنه هايي با عناوين زير بودند:
مطبوعات، سمعي و بصري، نشر نفحات الله، ورقا وتزييد، معلومات، معارف آهنگ بديع، اخبار امري، حيات، امأالرحمن، خيانات نوزده روزه، گلستان موسيقي، نشر آثار امري و غيره. هر «لجنه» داراي چند «هيئت» و هر هيئت داراي چند «كميسيون» است.
پس از كنفرانس لندن و انتخاب «بيت العدل حيفا» گروهي از بهائيان، اين كنفرانس و بيت العدل حيفا به رياست «روحيه ماكسول» را بي اعتبار دانستند و يك امريكايي به نام چارلز ميسن ريمي را به عنوان جانشين شوقي افندي و رهبر بهائيان معرفي كردند و تحت عنوان ريمي ها از بهائيان جدا شدند.
چارلز ميسن ريمي فرزند يك كشيش كليساي اسقفي بود كه در سال 1874 ميلادي در يكي از شهرهاي حاشيه رودخانه «مي سي سي پي» امريكا به دنيا آمد. او كه تحت تعليمات كليساي اسقفي امريكا پرورش يافته بود، از دوستان بسيارنزديك
ادامه نوشته

اختلافات وانشعابات (19)

شوقي افندي خود را «ولي امر الله» خواند و رئيس «بيت العدل» معرفي كرد. او در دارالفنون باليون لندن تحصيل كرده و مستقيماً تحت پرورش و تربيت انگليسي ها رشد كرده بود.
شوقي افندي با شعار برابري زن و مرد دستور برداشتن حجاب را صادر كرد و ازآنجا كه ايران را خاستگاه «بهائيت» مي دانست به پيروان خود سفارش كرد كه كوشش كنند تا اين روش قبل از هرجا در تهران و ايران رايج گردد.
شوقي افندي كه در سال 1300 شمسي، يعني اولين سال به قدرت رسيدن رضاخان به رهبري «بهائيت» برگزيده شده بود و در سال 1336، يعني شانزدهمين سال سلطنت محمدرضا پهلوي مرد.
براساس وصيت و دستورات عبدالبهاء بايد رهبري بهائيت در خاندان «شوقي افندي» به صورت موروثي باقي مي ماند، اما برخلاف پيش بيني بهاءالله و عبدالبهاء، شوقي صاحب فرزند نشد. به همين سبب ... .
ادامه نوشته

ولی امر جدید بهائیان ارتدکس (18)

ولی امر جدید بهائیان ارتدکس (که بیت العدل فعلی را غیر قانونی و بدلی می دانند) از سوی ولی امر سوم آنها( یعنی جوئل برای مارانجلا) در ششم می 2007تعیین گردید.
این ولی امر جدید که ولی امر چهارم بهائیان ارتدکس( که خود را بهائیان حقیقی می نامند )می باشد ،یک ایرانی بنام نصرت الله بهره مند است که ساکن استرالیاست...
قابل ذکر است بهائیان ارتدکس که از سوی بیت العدل دراسرائیل طرد شده اند معتقدند طبق


الواح وصایای عبدالبها بیت العدل بدون ولی امر غیر مشروع و باطل است و باید دائما ولی امر وجود داشته باشد تا تفسیر و تبیین متون بهائی که فقط از اختیارات ولی امر است دارای متولی باشد...در متنی که مارانجلا به عنوان تعیین ولی امر چهارم نوشته ،آمده است:

"آگاه باشید که ... .
ادامه نوشته

فیلمی جنجال بر انگیزاز دو كارگردان يهودی!

دو نفر فیلم ساز یهودی به نام های آصف شفیر و نعیما پیریتز ( Naama Pyritz & Asaf Shafir) با الهام گیری از تشکیلات بسته و اسرار آمیز بهائیت فیلم مستندی تحت عنوان بهائیان در همسایگی یا حیات خلوت من( Bahais in my backyard )ساخته اند که در بیست و سومین فستیوال بین المللی فیلمهای مستند که در تابستان سال جاری در اسرائیل برگزار گردید به نمایش در آمد و سر و صدای فراوان به پا کرد...


آصف شفیر تهیه کننده فیلم سالها در منزلی در کنار تپه ای در حاشیه کوه کرمل در شهر حیفا که در روبروی آن، سه ساختمان عظیم سفید رنگ مربوط به تشکیلات جهانی بهائیت احداث شده است زندگی می کرده و همواره مایل به کسب اطلاع از درون این ساختمانها و کشف اسرار درونی آنها بوده است.
زمانی که وی شاهد احداث ساختمانهای عظیمی در طبقات زیر زمینی این تپه بوده مصمم میگردد با همکاری دوستش نعیما به این اسرار پی ببرد.
تلاش این دو نفر برای کشف اسرار درونی ساختمانهای بهائیت ، منجر به تهیه این فیلم مستند شده است.
در این فیلم با اشاره به بعضی جملات منقول از رهبران بهائی شامل وحدت ادیان و انسانها(وحدت عالم انسانی) ، تلاش برای صلح جهانی ، نفی جنگ و بکارگیری اسلحه، عدم دخالت در کار حکومت و سیاست و امثال آن ، به کشف عملکرد و شیوه رفتاری بهائیان می پردازد.
اولین سؤال برای او زمانی پیش می آید که وی متوجه می شود که این ساختمانها و تشکیلات ،یک مجموعه قلعه گونه دارای زیر زمین و سازه های ضد حملات اتمی می باشد که بنظر نمی رسد یک محل روحانی متعلق به یک تشکیلات دینی باشد.
در ادامه این تحقیقات این دو نفر بارها به عنوان توریست به بازدید باغ های بهائی که در روی این تپه احداث شده می روند تا بلکه راهی به درون ساختمانها بیابند ولی هر بار مأیوس تر از گذشته بر میگردند.


2- این دو نفر متوجه اختلافات درونی بهائیت نیز می گردند و با نوه محمد علی افندی برادر عباس عبدالبهاء که جانشین واقعی عباس بود ولی به همراه اعضای خانواده اش توسط عباس مطرود گردیدند مصاحبه می کند. این خانم مسن که "نگار "نام دارد هم اکنون به عنوان یک بهائی منتقد تشکیلات بیت العدل بهائیت در شهر حیفا زندگی می کند و این تشکیلات گسترده را نماینده و معرف یک نظام دینی که داعیه صلح و برادری دارد نمی داند.

ا دامه این تحقیقات منجر به کشف ارتباط میان تشکیلات بهائیان انگلیس با "دیوید کلی" ناظر تسلیحات کشتار جمعی سازمان ملل در عراق می گردد.
وی که عضو سازمان مخفی M16 انگلیس بوده توسط خانمی به نام تد پترسون که یک بهائی و مترجم زبان عربی و وابسته به سازمان سیا بوده است ،بهائی می گردد .
خانم پترسون بارها به عنوان مترجم زبان عربی به همراه دیوید کلی به عراق سفر می کرده است.
گزارش همین آقای دیوید کلی، وسیله ای برای توجیه آمریکا و انگلیس برای حمله به کشور مسلمان عراق گردیده که آثار سوء آن در نسل کشی ده ها هزارمسلمان و غیر مسلمان و تخریب و غارت اموال و خسارات جبران ناپذیر و جنایاتی عظیم بوده که هنوز هم ادامه دارد و تا قرن ها اثرات مخرب آن پا برجا خواهد بود.

تهیه کننده فیلم با این سؤال بزرگ روبرو می گردد که اگر بهائیان موظف به عدم دخالت در سیاست هستند چرا افرادی نظیر دیوید کلی و پترسون در مهمترین جریان سیاسی نظامی جهان معاصر یعنی حمله آمریکا و انگلیس به کشور مسلمان عراق دارای نقش کلیدی و تعیین کننده هستند؟!

جالب اینجاست که بعد از حمله نظامی به عراق مشاهده خود کشی اسرار آمیز دیویدکلی در حاشیه شهر لندن هستیم و در این میان نتیجه تحقیقات پلیس از محفل ملی بهائیان انگلیس که دیوید از اعضای آن بوده است نیز به اطلاع عموم مردم نمی رسد و این دو نفر هرگز موفق به ملاقات و مصاحبه با خانم پترسون هم نمی گردند!
بالاخره این دو نفر با متوسل شدن به بعضی بهائیان و با ارائه علاقمندی خود به بهائی شدن موفق می گردند به بعضی از طبقات زیرزمینی بیت العدل در تپه های شهر حیفا راه یابند ولی برای ورود به بعضی از طبقات کاملاً سری ومحرمانه آن هرگز موفق نمی شوند و سؤال بزرگ همچنان باقی است ولی به این نتیجه می رسند که بهائیت یک تشکیلات سری و مخفی سیاسی- نظامی- جاسوسی با پوشش مذهبی و دینی ظاهر فریب می باشد.

آمار واقعی بهائيان ايران (17)

کارشناسان تاکید نموده اند در طول دهه های گذشته هماره تشکیلات بهائی اصرار داشته است درآمار بهائیان بزرگ نمائی کندو تعداد آنها را بیشتر از آنچه هست نشان بدهد.در این کار البته مقصودی دارند که ما را فعلا به آن کاری نیست...
به این منظور به آنان در سر شماری ها دستور تشکیلاتی داده اند که در ستون "دین"یا درج نام "بهائی"کنند یا در ستون "سایر" ذکر شوند.با همه این تفاصیل و اصرارها،می بینیم نتایج بدست آمده از سر شماری عمومی سال های 1375 و 1385نشان می دهدآمار ادعائی آنها به هیچوجه صحت ندارد.مطابق آنچه در سایت رسمی مرکز آمار ایران آمده است ستون "سایر و اظهار نشده " در سال 1375 تعداد147295 نفر از 60055488جمعیت کل کشور(یعنی بیست و پنج صدم درصد در برابر نود و نه درصد و پنجاه و شش صدم درصد مسلمان)ودر سال 1385 تعداد 263199 نفر از 70472846جمعیت کل کشور (یعنی سی و هفت صدم در صد در برابر
نودونه درصد و چهل و سه صدم درصدمسلمان) بوده است!
ضمن آنکه این آمار هم شامل کلیه کسانی است که به هر دلیلی نخواسته اند دینشان را اظهار کنند که شامل همه دگر اندیشان اعم از کمونیست ها و توده ای ها و شیطان پرست ها و بودائی ها و سیک ها و بهائی هاو...می تواند باشد. اگر سهم بهائی ها از ستون "سایر و اظهار نشده "، پانزده در صد هم باشد شاید بتوان گفت آمار بهائیان ایران در سال 1375 و 1385 حدود25 و 40 هزار نفر تخمین زده شود نه سیصد هزار نفر ادعائی بیت العدل در اسرائیل.البته اگر تشکیلات بهائی این آمار را قبول ندارد می تواندآمار دقیق تسجیلی خود را منتشر نماید.
یک احتمال هم می تواند این باشد که بهائیان بر خلاف نظر بیت العدل،خود را مسلمان اظهار کرده باشند زیرا در طول این دهه ها دیده اند بخاطر این اصرار بیت العدل در بهائی نشان دادن خود ،متحمل رنج ها و محرومیت های شغلی و تحصیلی و اجتماعی شده اند و خود و خانواده شان را به زحمت بی نتیجه انداخته اند و لذا تصمیم گرفته اندعلیرغم نظر تشکیلات، خود را در سرشماری ها مسلمان اظهار کنند و راحت زندگی کنند.این امر البته در بهائیت سابقه هم دارد و طبق متون بهائی ،عبدالبها ءدر فلسطین خود را مسلمان جازده و در نماز جمعه مسلمین شرکت می کرده و خود را مقید به احکام اسلامی می نمایانده است تا راحت زندگی کند...
این احتمال بعید هم نیست زیرا بهائیان ایران ،خیری از این سری دستورات مشکل آفرین بیت العدل ندیده و ترجیح داده اند تظاهر به بهائیت نداشته باشندتا همچون مسلمین از مواهب اجتماعی بهره مندباشندو ابزار برنامه های تفرقه انگیز و مشکل زای بیت العدل نگردند...

نماينده شهرمان در مجلس از عملكرد دانشگاه آزاد دفاع كرد

سايت سولدوز يه خبری زده كه اگه درست باشه جز تاسف خوردن كاری نميشه كرد البته ما از نماينده شهرمون بيشتر از اين انتظار داشتيم اينم متن خبربه دنبال برپائی همايش ربع قرن دانشگاه آزاد اسلامی نماينده اين شهرستان به دفاع از عملكرد ضعيف اين دانشگاه غير انتفاعی پرداخت، عليرغم روشن نشدن ابعاد پنهان در برنامه های اجرايی وعمرانی اين دانشگاه وشهريه بالای آن وعدم كنترل فضای فرهنگی وبالاتر از آن ايجاد نارضايتی در بين مردم نماينده مردم در مجلس به دفاع از اين موسسه علمی(مالی) پرداخت  
     وی در اين همايش گفت: (خدمات دانشگاه آزاد اسلامي با ساير دانشگاه هاي غير دولتي قابل قياس نيست و ما براي بررسي آموزشي به کشورهاي مختلف، سفرهاي زيادي کرده ايم و به اين نتيجه رسيده ايم که دانشگاه آزاد اسلامي، خيلي مطمئن تر و ارزان تر از آن هاست چون محيط علمي و آموزشي ما (دانشگاه آزاد)سالم تر از ساير کشورهاست و اگر دانشگاه آزاد اسلامي نبود، معلوم نبود چه بلايي به سر جوانان کشورمان مي آمد.)

بخش شانزدهم:عباس افندی که بود(16)

دبير كل راز دوم را هم براي من بازگفت: - همان رازي كه وعده داده بود - من به ويژه پس از چشيدن شيريني راز اول در آرزوي دانستن آن بودم. راز دوم سند پنجاه صفحه اي بود كه در آن برنامه هايي براي در هم كوفتن اسلام و مسلمانان در مدت يك قرن آمده بود(97) به گونه اي كه پس از آن از اسلام تنها نامي باقي بماند. اين سند خطاب به مدير كل هاي وزارت و براي دست يابي به اين هدف تنظيم شده بود. اين سند چهارده بند داشت و به من هشدار دادند كه از اين سند به كسي چيزي نگويم و آن را كاملاً پوشيده دارم تا مسلمانان به مفاد آن آگاه نشوند و براي رويارويي با آن چاره اي نينديشند. خلاصه اين سند به شرح زير است:
1- همكاري جدي با تزارهاي روسيه براي دست اندازي به مناطق اسلامي همچون بخارا، تاجيكستان، ارمنستان، خراسان و توابع آن و همكاري جدي با آنها براي دست يافتن به اطراف مناطق ترك نشين هم مرز با روسيه.(98)
2- همكاري كامل با فرانسه و روسيه در برنامه ريزي همه جانبه براي در هم كوبيدن جهان اسلام از بيرون و درون. . .
4- برنامه ريزي براي پاره پاره كردن حكومت هاي اسلامي فارس و ترك به بيشترين پاره هاي ممكن. . . (بالكانيزه كردن امپراطوري عثماني) .
6- ساختن دين ها و مذهب هاي مختلف در كشورهاي اسلامي. . .
11- گسترش دايره دعوت به مسيحيت. . . »(99)
جانشينان بهاء الله «ميرزا حسينعلي» بهاء الله از همسراول خود پسري به نام عباس داشت و ازهمسر ديگرش نيز صاحب سه پسر شده بود. براساس توافقي كه در زمان حيات بهأالله انجام شد، قرار بود ابتدا عباس افندي، فرزند ارشد او، جانشين پدر شود و پس از او محمدعلي افندي، پسر بزرگ زن ديگرش، جاي او را بگيرد. اما با مرگ «بهاء الله » بين فرزندانش جدايي واختلاف افتاد و «محمد علي افندي» به همراه برادران و خواهرانش و پسرعموها همگي عليه عباس افندي (عبدالبهاء) پسر بزرگ بهاء الله شوريدندو زعامت او را گردن نگذاشتند. اما در نهايت او به جانشيني بهاء الله دست يافت و با عنوان
«عبدالبهاء » تا سال 1300 شمسي رهبري فرقه ضاله بهائيت را در دست داشت. «عباس افندي» روحيه اي محافظه كار داشت و همواره خود را «غلام بهاء» مي خواند. وي بشدت وابسته بود و هر روز خود را در ظل حمايت يك دولت قرار مي داد. او درابتدا وابسته به «روسيه تزاري» بود و از حمايت و پشتيباني اين دولت نهايت بهره برداري را مي كرد. زيرا دولت روسيه نخستين كشوري بود كه مرزهاي خود را به روي بهائيان گشود و با كمك هاي خود باعث ايجاد اولين معبد و «مشرق الاذكار» آنها در شهر «عشق آباد» شد.
وابستگي به روسها به هيچ وجه نزد بهائيان زشت و مذموم نبود. تا آنجا كه «عبدالبهاء» با تمام وجود در خدمت اهداف استعماري اين دولت قرارداشت و حتي براي آنها جاسوسي مي كرد. ماجراي جاسوسي رهبر بهائيان درجريان يك تحقيق آشكار شد و تا آن حد موجب خشم مقامات دولتي عثماني قرارگرفت كه جمال پاشا فرمانده كل قواي اين كشور تصميم به اعدام او گرفت. دراين زمان دولت انگلستان به صورت علني به حمايت از بهائيان برخاست و لرد بالفور - وزيرامورخارجه بريتانيا وصادركننده اعلاميه معروف «بالفور» پيرامون تشكيل دولت اسراييل - طي تلگرافي از ژنرال آلن بي فرمانده قواي انگليس در فلسطين خواست تا با تمام توان به حمايت از عبدالبهاء برخيزد.
عبدالبهاء تا سال 1917 و پيروزي انقلاب كمونيستي در پناه روس هاي تزاري بود و پس از آن خود رابه دامان انگليسي ها انداخت. به طوري كه وقتي نيروهاي انگليس دولت عثماني را در جنگ اول جهاني شكست دادند و وارد فلسطين شدند، فوراً «عبدالبهأ» را مورد لطف قرارداده و به او نشان عالي «پهلواني»- كه در شمار نشان هاي مهم دولت انگليس است - اعطا كردند و به خاطر خدماتش به دولت انگليس به وي لقب «سر» بخشيدند. از رهگذر اعطاي اين نشان و لقب بود كه عبدالبهاء لوح ويژه اي به زبان عربي درمدح انگلستان صادر كرد و ژرژ پنجم پادشاه وقت اين كشور را دعا نمود. متن ترجمه اين لوح به شرح زير است:
«بارالها سراپرده عدالت در اين سرزمين برپا شده است و من تو را شكر و سپاس مي گويم. . . پروردگارا امپراتوربزرگ ژرژ پنجم پادشاه انگلستان را به توفيقات رحماني ات مؤيد بدار و سايه بلند پايه او را براين اقليم جليل (فلسطين) پايدار ساز. . . »(100)
در اين ايام، اندك اندك حركت هاي استعماري در كشورهاي مسلمان آغاز شده بود و مردم اين كشورها تلاشهايي را براي رهايي آغاز كرده بودند. به دنبال آغاز اينگونه تحركات ضداستعماري در شمال افريقا و كشورهاي مستعمره فرانسه بود كه دولت فرانسه هم با هدف ايجاد اختلاف بين مسلمانان، از عباس افندي (عبدالبهأ) درخواست مي كند تا گروهي از مبلغين بهايي را براي تبليغ بهائيت به كشورهاي «الجزاير» و «مراكش» و «تونس» وجزاير مسلمان نشين اطراف افريقا اعزام دارد. (101) او تلاش زيادي در راه گسترش اين فرقه استعماري به كاربرد و مبلغيني را به نقاط مختلف جهان ازجمله امريكا فرستاد. از او نوشته هايي بجاي مانده كه از سوي بهائيان باعنوان «مكاتيب» چاپ شده است.
عبدالبهاء در سال هاي آخر عمر سفرهايي به آمريكا و اروپا كرد. او كه پس از انگليس خود را وامدار استعمارجديد مي دانست، در سفر به آمريكا خطاب به جمعي از دزدان انسان نما و اتو كشيده آمريكايي آنها را براي غارت منابع ايران چنين دعوت كرد:
«از براي تجارت و منفعت ملت آمريكا، مملكتي بهتر از ايران نه، چه كه مملكت ايران مواد ثروتش همه در زير خاك پنهان است، اميدوارم كه ملت آمريكا سبب شوند كه آن ثروت ظاهر گردد. »(102)
عبدالبها در سال 1300 هجري شمسي مرد و او را در «عكا» واقع در فلسطين اشغالي دفن كردند.
شوقي رباني
عباس افندي هنگام مرگ فرزند پسرنداشت. پس از مرگ او با قرارتازه اي كه گذاشته شده بود، رهبري بهائيان به نوه دختري او كه شوقي افندي نام داشت رسيد و وي بانام شوقي رباني سركردگي فرقه ضاله بهائيت را در دست گرفت. شوقي افندي كه بهائيان وي را «شوقي رباني» مي خوانند، در سال 1314 قمري به دنياآمد. پدرش ميرزا هادي شيرازي و مادر او ضيائيه دختر بزرگ «عباس افندي» است. شوقي افندي پس از مرگ عباس افندي وصيت نامه اي را بين «اغنام الله» (پيروان بهأ) توزيع كرد وخود راجانشين عبدالبهاء خواند، اما عده اي از بهائيان به سركردگي احمد سهرابي آن را تقلبي و ساختگي خواندند و اين گروه تحت عنوان «سهرابيان» از بهائيان انشعاب كردند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
97- با گذشت يك قرن امروزه شاهديم تمام اين توطئه ها بي اثر شده و روند اسلام گرايي رو به رشد گرديده است.
98- در اين رابطه جاي پاي سفير انگليس در انعقاد قراردادهاي استعماري گلستان و تركمن چاي را مي توان مورد اشاره قرار داد.
99 -دست هاي ناپيدا، خاطرات مستر همفر، ترجمه احسان قرني، صص 76 و .77
100 -شوقي افندي، قرن بديع، جلدسوم، ص .299
101- عباس افندي، خطابات مباركه، جلداول، ص .33
102- عبدالبهاء ، خطابات مباركه، جلد 1، چاپ مصر، ص .32

خبر مسرت بخش در روز عيد قربان!

با خبر شديم دوستان سايت سولدوز پس از حمله هكری پان تركها و با تلاش تيم فنی اين سايت توانسته اند سايت را از دست هكرها خارج كرده وفعاليت خبری خود را آغاز كنند برای اين اين دوستان آرزوی موفقيت دارم

آدرس سايت سلدوز:http://www.suldoz.com

عيد قربان قربان كردن نفس در برابر دادار هستی بر شما مبارك

خط انگلیس در دستورکار بهاییت (15)

16- اما زيارتگاه ها را بايد به بهانه اينكه اينها در زمان پيامبر نبوده و بدعت است، (90) ويران كرد و مردم را از رفتن به اين گونه مكان ها بازداشت. بايد در اينكه زيارتگاه هاي موجود واقعاً از آن پيامبر، امامان و يا صالحان باشد ترديد ايجاد كرد. پيامبر در كنار قبر مادرش به خاك سپرده شد؛ ابوبكر و عمر در بقيع دفن شده اند و قبر عثمان مشخص نيست؛ علي در بصره مدفون گرديد و نجف محل قبر مغيره بن شعبه است، سر حسين(ع) در حنانه دفن شد و مزار خودش معلوم نيست؛ در كاظمين قبر دو تن از خليفگان است نه مزار كاظم و جواد از خانواده پيامبر؛ در طوس قبر هارون است و نه رضا(ع) از اهل بيت. در سامرا قبرهاي بني عباس است نه هادي و عسگري و (سرداب) مهدي از اهل بيت؛ بقيع را بايد با خاك يكسان كرد(91)، چنانكه بايد گنبدها و ضريح هاي موجود در همه كشورهاي اسلامي را از ميان برد.
17- در نسبت خانواده پيامبر به او بايد ترديد افكند؛ افرادي كه سيد نيستند عمامه سياه و سبز بر سر بگذارند، تا مردم نتوانند آنها را تشخيص دهند و به خانواده پيامبر بدبين شوند و در نسبت سادات با پيامبر ترديد نمايند. چنان كه ضروري است عمامه ها از سر عالمان دين و سادات برداشته شود تا هم نسبت خاندان پيامبر از ميان برود و هم عالمان ديني در ميان مردم حرمت نداشته باشند. (92)
18- حسينيه ها را بايد با اين دستاويز كه بدعت هستند و در زمان پيامبر و جانشينان نبوده اند، مورد ترديد قرار داد و ويران كرد؛ چنان كه مردم را بايد به هر حيله از رفتن به اين مكان ها بازداشت؛ سخنرانان را كاهش داد؛ ماليات هاي ويژه اي بر سخنراني بست كه خود سخنران و صاحبان حسينيه آن را بپردازند.
19- بايد پيام بي بند و باري را در جان هاي مسلمانان دميد؛ هر كس هر كاري بخواهد مي تواند بكند؛ نه امر به معروف واجب است و نه نهي از منكر، نه آموزش احكام؛ بايد به آنها گفت «عيسي به دين خود، موسي به دين خود» و «كسي را در گور ديگري نمي گذارند» و امر و نهي به عهده دولت است نه مردم.
20- كاهش جمعيت لازم است. . . بايد در راه ازدواج محدوديت هايي پديد آورد؛ عرب نبايد با فارس ازدواج كند؛ ترك نبايد با عرب ازدواج نمايد.
21- بايد از دعوت و هدايت به اسلام و گسترش آن جلوگيري كرد؛ بايد اين انديشه را گسترش داد كه اسلام يك دين قومي است و در قرآن هم گفته شده «اين قرآن يادآوري براي تو و قوم تو است»(93).
22- سنت هاي نيكو بايد محدود گردند و اين كارها به دولت سپرده شوند؛ هيچ كس حق نداشته باشد، مسجد، مدرسه و يا مكاني براي كودكان بي سرپرست بسازد؛ همين طور ديگر سنت هاي خوب و صدقه هاي هميشگي.
23- بايد با اين دستاويز كه قرآن كم و زياد شده است، در آن ترديد افكند(94) و قرآن هاي ساختگي كه كاستي ها و افزودني هايي داشته باشند توزيع نمود. بايد آياتي كه در آنها از يهود و يا نصاري بدگويي شده برداشته شوند؛ آيات جهاد و امر به معروف حذف شوند؛ قرآن به زبان هاي فارسي، تركي و هندي برگردانده شود، در كشورهاي غير عرب از قرائت قرآن به زبان عربي نهي گردد. چنان كه بايد اذان، نماز و دعا به زبان عربي در كشورهاي غير عرب ممنوع شوند. (95) در احاديث نيز مي بايست ترديد افكند و آنچه در مورد قرآن توصيه شد مانند تحريف، ترجمه و بدگويي، در مورد روايات نيز بايد عمل شود.
نوشته هاي كتاب بسيار نيكو بود؛ نامش: «چگونه اسلام را در هم كوبيم» بهترين برنامه كار من براي آينده. هنگامي كه كتاب را باز پس دادم و شگفتي بسيار خود را به دبير كل بازگو نمودم، گفت: بدان كه تو در اين ميدان تنها نيستي؛ سربازان پاكي هستند كه چون تو كار مي كنند. وزارت تاكنون پنج هزار تن را براي اين كار به خدمت گرفته است. وزارت اكنون در اين انديشه است كه اين افراد را به ده هزار تن برساند و روزي كه اين كار انجام شود، بر مسلمانان چيره خواهيم شد و خواهيم توانست فتنه اسلام و كشورهاي اسلامي را در هم كوبيم. دبير كل سپس افزود: به تو مژده مي دهم، وزارت كوتاه زماني نياز دارد تا اين برنامه را تكميل كند. اگر ما هم آن زمان را نبينيم، فرزندان ما با چشمان خويش آن را خواهند ديد؛ اين ضرب المثل چه خوب مي گويد كه: «ديگران كاشتند و ما خورديم؛ ما بكاريم و ديگران بخورند»(96).
و در ادامه مي نويسد:
«دبير كل گفت: جنگ هاي صليبي بي فايده بود؛ مغول ها هم نتوانستند ريشه اسلام را برافكنند زيرا كاري بدون فكر و برنامه ريزي انجام دادند: عمليات نظامي كه ظاهري تجاوزكارانه داشت؛ به همين دليل آنان به سرعت ناتوان شدند. اما اكنون انديشه رهبران حكومت بزرگ ما اين است كه با يك برنامه ريزي حساب شده و بردباري بي پايان، اسلام را از درون ويران كنند. البته ما به يك ضربه نظامي كوبنده هم نياز داريم، اما اين ضربه آخرين اقدام است، پيش از آن بايد كشورهاي اسلامي را تضعيف كنيم و از هر سو به اسلام ضربه بزنيم به گونه اي كه آنان نتوانند نيروهايشان را گرد آورند و به جنگ بپردازند.
دبير كل آنگاه افزود: بزرگان مسيحي در استانبول، بسيار زيرك و باهوشند؛ زيرا همين برنامه ها را اجرا مي كنند؛ در درون مسلمانان آشوب كرده اند؛ مدرسه هايي براي پرورش كودكانشان گشوده اند؛ كليساهايي بنا كرده اند؛ شراب، قمار و فساد را ميان آنها رايج كرده اند؛ در جوان هايشان نسبت به دين ترديد ايجاد كرده اند؛ حكومت هايشان را به جان هم انداخته اند؛ در جاهاي مختلف فتنه ها را ميانشان شعله ور كرده اند؛ خانه هاي بزرگانشان را از زيبارويان مسيحي آكنده اند تا بزرگيشان از ميان برود، دلبستگي آنها نسبت به دينشان كم شود و وحدت و همدليشان كاستي يابد؛ آنگاه بزرگان مسيحي به يك باره نيروهاي نظامي سهمگين برانگيزند تا ريشه اسلام را از اين كشورها بركنند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
90 -اين سياست توسط فرقه بهائيت اجرا شد و آل سعود به نام نوسازي اطراف مسجدالحرام خانه هاي حضرت علي(ع) و حضرت فاطمه(س) را با خاك يكسان كردند.
91- وهابيان بقعه و گنبدهاي بقيع را خراب نموده و آن را - آنچنان كه امروز مشاهده مي شود- با خاك يكسان كردند. اين مطلب در كتاب هاي متعددي از جمله فتنه الوهابيه نوشته زيني دحلان - مفتي مكه - (1231 هص ق - 1304 هص ق. ) آمده است. از مقبره هاي بقيع تصويرهايي نيز وجود دارد.
92- سياست فوق الذكر به امر انگليسي ها توسط رضاخان قلدر مدتي اعمال مي گرديد.
93- و ا نه لذ كر لك و ل قوم ك. . . سوره زخرف (43) آيه .44 اسلام يك آيين فراگير و جهاني است؛ در سوره ابراهيم آيه 1 آمده است: . . . ك تاب انزلناه ا ليك ل تخر ج النّاس م ن الظلمات ا لي النور . . . يعني (اي پيامبر!) اين قرآن كتابي است كه بر تو فرو فرستاديم تا همه مردم را از تاريكي ها به سوي نور هدايت كني.
آيه ذكر شده نيز بر قومي بودن اسلام دلالت ندارد زيرا به نظر بيشتر اهل تفسير آيه بدين معناست كه قرآن باعث مي شود پيامبر اسلام (ص) و قوم او در ميان ساير قوم ها ياد شوند و اين قرآن مايه شرافت و برتري آنهاست.
94- قرآن كريم با ويژگي هاي مختلف خود، مبارز طلبيده است؛ از جهت بلاغت؛ از جهت خبر دادن به امور غيبي؛ از جهت اينكه اختلاف و تناقضي در آن راه ندارد و مانند اينها. اگر قرآن تحريف شود به گونه اي كه كلام الهي نباشد، ديگر - دست كم در جاهاي تحريف شده - معجزه نخواهد بود و مبارزطلبي به آن صحيح نيست در حالي كه در عصر كنوني نيز قرآن با صدايي رسا مبارز مي طلبد و هيچ كس را ياراي مقابله با آن نيست. بنابراين دست بردن در قرآن كريم و ارائه آن به عنوان كلام الهي ممكن نيست. تغييراتي مانند اختلاف قرائت ها نيز كه در قرآن ايجاد شده، به گونه اي نبوده است كه قرآن را از اعجاز و كلام خدا بودن خارج سازد. خداوند در سوره فصلت (41) آيه 42 و 41، مي فرمايد: «و ا نه لك تاب عزي ز لا يأتي ه البط ل م ن بين يديه و لا م ن خلف ه . . . » يعني و به راستي قرآن كتاب نفوذ ناپذيري است كه باطل را از هيچ سو در آن راهي نيست.
95- در زمان صدارت «آتا ترك» در تركيه نماز به زبان تركي خوانده مي شد.
96- دست هاي ناپيدا، خاطرات مستر همفر، ترجمه احسان قرني، صص 67 - .76

مسترهمفرووهابیت !!! (14)

بالجمله از موضوع اصلي سخن دور افتاديم مقصود بيان كلي ادله اين قوم بود. اكنون وجه تطبيق آن را بر ظهور باب چنانكه گويند گوئيم در سال 1260 هجري قمري جواني از سادات هاشمي از اهل شيراز قيام به دعوي قائميت كرده. . . و چنانكه بر حضرت پيغمبر آيات سماوي نازل مي شد حضرت او نيز مهبط وحي الهي گرديد و اگر بر آن بزرگوار كه ابن العرب بود در ظرف 23 سال 30 جزء كلام الله نازل شد بر اين عاليقدر كه ابن العجم بود در ظرف پنج ساعت هزار بيت آيات وارد گشت به بين تفاوت ره از كجاست تا به كجا»(82)همچنين صبحي پس از ذكر كتب آنان مي گويد:
«خلاصه اين بود فهرست معارف و كتب اين قوم ولي بايد دانست كه اين اطلاعات و معارف در بين اين طايفه عمومي نيست و از اهل بهأ بسيار كم ديده مي شود كسي كه وقوف كامل بر اين امر داشته باشد و اكثر جز آن دلايلي كه از پيش به شرحش پرداختيم و بعضي تعاليم ديگر از قبيل وحدت عالم انساني - صلح عمومي و تساوي حقوق زن و مرد! و ايجاد زبان بين المللي! و غيره از معارف سائره اين مذهب بي خبر و بي بهره اند». (83)البته شايد يكي از دلايل اين امر اين نكته باشد كه آثار اوليه بهائيه جمع آوري شده و حتي براي حفظ الواح! الواح اصلي را از خانواده ها جمع آوري و بهانه آنان نيز حفظ آثار امري بوده است. (84)در اينجا مناسب است به نقشه استعمارگران كه در قرن 18 ميلادي به صورت دستورالعمل به عمالشان ابلاغ شده بود اشاره كنيم كه در خاطرات مستر همفر جاسوس انگليسي و شيطان ا نسي قرين با محمد عبدالوهاب - سر سلسله فرقه ضاله «وهابيت» - ذكر شده است.
مستر «همفر» به نقل از كتاب اهدايي دبير كل وزارت مستعمرات به خود مي نويسد:
«اما سفارش هاي كتاب («چگونه اسلام را در كوبيم») براي از ميان بردن نقطه هاي قوت.
كتاب به موارد زير سفارش مي كند:
1- زنده كردن فريادهاي قومي، سرزميني، زباني، نژادي و مانند اينها در ميان مسلمانها؛ چنان كه بايد به مسلمانان سفارش كرد كه به تمدن گذشته كشورهاي خود و قهرمانان پيش از اسلام توجه كنند: همچون زنده كردن فرعون ها در مصر، دوگانه پرستي در ايران، تمدن بابلي در عراق و ديگر مواردي كه در كتاب به شرح آمده است.
2- پراكندن چهار چيز ضروري است: شراب، قمار، زنا و گوشت خوك آشكارا يا نهاني. كتاب به همكاري با يهوديان، مسيحيان، مجوس و صابئان(85) كه در سرزمين هاي اسلامي زندگي مي كنند، فرا مي خواند تا اين امور زنده نگه داشته شوند؛ از وزارت مستعمرات مي خواهد تا از خزانه خود براي كارمنداني كه امور را مي پراكنند حقوق مشخص نمايد. هر كه توانست اين امور را گسترده و همه گير كند به او جايزه دهد و تشويق نمايد. كتاب، از نمايندگان دولت بريتانيا مي خواهد كه آشكار يا پنهان از اين امور پشتيباني كنند و هر اندازه پول كه لازم است هزينه نمايند تا از مجازات عاملان نشر اين كارها جلوگيري شود. كتاب همچنين سفارش مي كند از ربا به هر شكل ترويج شود؛ اين كار افزون بر آنكه اقتصاد ملي را ويران مي كند، مسلمانان را در شكستن قوانين قرآن جرأت مي بخشد. هر كه يك قانون را بشكند شكستن ديگر قانون ها نيز برايش آسان مي شود. كتاب توصيه مي كند كه به مسلمانان گفته شود تنها رباي مضاعف، بر مسلمانان حرام است زيرا قرآن مي گويد: «ربا را دو چندان افزوده نخوريد»(86) و همه گونه هاي ربا حرام نيست.
3 و 4- پيوستگي مردم با عالمان ديني را بايد كاست و برخي مزدوران را جامه عالمان پوشاند. آنگاه اينان همه گونه كار بد انجام دهند تا مردم به هر عالم ديني مشكوك شوند و نتوانند دريابند كه اين عالم است يا مزدور.
. . . يكي از راه هاي كاهش دلبستگي مردم به عالمان ديني گشايش مدارسي است كه مزدوران وزارت در آن كودكان را به گونه اي بپرورند كه عالمان. . . را دوست نداشته باشند. . .
5- ترديد برانگيختن در امر جهاد و شناساندن آن به عنوان مسئله اي كه مربوط به زمان خاصي بوده و مدت آن سپري شده است. . .
6و7- مسلمانان بايد باور كنند كه منظور پيامبر از اسلام، همه اديان است چه نصرانيت باشد و چه يهوديت و مقصود تنها پيروان محمد (ص) نيست زيرا قرآن همه دينداران را مسلمان مي خواند. . .
8 و 9- بايد در اين خبر كه «يهوديان را از جزيره العرب بيرون رانيد»(87) و نيز اينكه «دو دين در جزيره العرب گرد هم نمي آيند»(88) ترديد افكند. . .
10- بايد مسلمانان را از عبادت بازداشت و در سودمند بودن آن ترديد افكند با اين دستاويز كه خدا از اطاعت انسان ها بي نياز است. بايد به سختي از حج جلوگيري كرد و از هر گردهمايي مسلمانان چون نماز جماعت و حاضر شدن در مجلس هاي حسين(ع) و دسته هاي عزاداري؛ چنان كه بايد آنها را به سختي از ساختن مساجد، زيارتگاه ها، كعبه، حسينيه ها و مدارس بازداشت.
11- بايد در خمس ترديد افكند و آن را تنها براي غنيمت هاي به دست آمده از جنگ با كفار واجب دانست و نه منافع كسب و كار. گذشته از آن خمس را بايد به پيامبر و امام پرداخت و نه عالم؛ ديگر اينكه عالمان با پول هاي مردم خانه، قصر، چهارپا و باغ مي خرند بنابراين خمس دادن به آنها شرعي نيست.
12- اسلام را بايد دين عقب ماندگي و هرج و مرج برشماريم؛ در عقايد مردم ترديد ايجاد كنيم و پيوند مسلمانان را با اسلام سست كنيم. واپس ماندگي و ناآرامي و دزدي در كشورهاي اسلامي را بايد به اسلام نسبت دهيم.
13- بايد پدران را از پسران جدا كنيم تا فرزندان به پرورش پدران گردن ننهند و تربيت آنان به دست ما بيفتد و ما آنان را از عقيده، تربيت ديني و پيوستگي با عالمان دور كنيم.
14- بايد زنان را تشويق كنيم كه عبا (چادر) از سر بيفكنند زيرا حجاب را خليفگان بني عباس رايج كردند و اين يك عادت اسلامي نيست. به همين جهت، مردم زنان پيامبر را مي ديدند و زن در همه امور وارد بود؛(89) آنگاه كه زن عبا (چادر) از سر افكند، جوانان را تشويق كنيم كه به سوي آنان بروند تا فساد در ميانشان افتد. در ابتدا بايد زنان غير مسلمان عبا (چادر) از سربردارند تا زنان مسلمان نيز سر در پي آنان نهند.
15- نمازهاي جماعت را بايد با نسبت دادن فسق به امام جماعت و آشكار كردن بدي هاي او و نيز دشمني انداختن - با شيوه هاي گوناگون - در ميان امام و پيروانش برافكند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
82- خاطرات صبحي، صص 24 - .31
83- خاطرات صبحي، ص .42
84- نورالدين چهاردهي، چگونه بهائيت پديد آمد، ص .135
85- صابئان جمعي از اهل كتابند كه با رها نمودن برخي باورهايشان به ستاره پرستي گرايش پيدا كردند.
86- يا ايها الذين آمنوا لا تأكلوا الربوا اضعفاً مضاعفه ً. . . سوره آل عمران (3) آيه .130 اين صفت «اضعافاً مضاعفه » در آيه شريفه، صفت غالب ربا را بيان مي كند و به هيچ روي رباي حرام را در دو يا چند برابر سود منحصر نمي سازد. قرآن كريم در سوره بقره آيه 278 مي فرمايد: «يا ايها الذ ين آمنوا اتقوا الله و ذروا ما بق ي م ن الربا. . . » يعني اي گرويدگان! تقواي الهي پيشه كنيد و آنچه از ربا بر جاي مانده است را وانهيد؛ از اين آيه و آيه هاي ديگر فهميده مي شود كه ربا به كلي حرام است.
87 -قال رسول الله (ص): اخر جوا اليهود و النصاري م ن جزي ره العرب . كنز العمّال ج 4، ص 382، حديث .11015
88- قال رسول الله (ص): لا يجتم ع دي نان في جزي ره العرب . كنز العمّال ج 12، ص 307، حديث .35148
89- اين سخن درست نيست و منابع تاريخ اسلام آن را تأييد نمي كند؛ خداوند متعال خطاب به زنان پيامبر مي فرمايد: و قرن في بيوتكن و لا تبر جن تبر جالجاهليه الأولي... (سوره احزاب (33) آيه 33) ]يعني اي زنان پيامبر![ در خانه هايتان بنشينيد و آرام گيرد و مانند دوره جاهليت پيشين، آرايش و خودآرايي نكنيد

حكايتهای ساختگی !!! (13)

صبحي درباره عقايد بهائيان مي نويسد:
«خوانندگان گرامي ما بايد بدانند كه هر چند در امر بهائي دعوت از شئون خاصه اشخاص مخصوصي نيست بل عموم بايد از اين هنر نصيبي داشته باشند تا هر كس به قدر استعداد خود بر حقيقت اين دين استدلالي كند ولي بعضي از نفوس خصوصاً براي اين كار و بالاخص براي سير و سفر انتخاب مي شوند. دعوت كننده را مبلغ دعوت شده را مبتدي قبول را تصديق مبتدي بهائي شده را مصدق و نفس عمل را تبليغ گويند و براي اين كار از ديرزماني مجالسي با اسم مجالس درس تبليغ دائر كرده كه در آن جوانان را طريق محاوره و مخالطه مردمان بيان دليل و برهان حقانيت اين امر را مي آموزند و چنانكه معلوم است اين تعليم و تعلم از روي مبناي منطق و مقدمات و مبادي علمي نيست به اين معني كه بي هيچ گونه زحمتي همينكه شخص مختصر سوادي پيدا كرد مي تواند آن ادله را بياموزد و حتي از افواه فرا گيرد و چون منحصر در مسائلي چند است آموختنش دشوار نيست و جميع كتب استدلاليه اين قوم بر محور آن دور مي زند و امهات آن عبارتست از: ادعا كتاب نفوذ بقاي دين و بالاتر از همه كلام رباني و وحي سماويست بدين معني كه اگر شخصي مدعي امري من عندالله گردد و دين و آئيني بسازد و جمعي بدو بگروند و چندي آن ساخته و پرداخته ها دوام كند در صورتي كه صاحب ادعا كلماتي بياورد و آن را برهان صدق خويش قرار داده بدان تحدي كند بلاشك دين گذار برانگيخته از طرف خدا و دين ساخته دست افكار بشر نيست.
بيان اصول اين معاني با شاخ و برگ در صورتي كه مبلغ احاطه با لفاظ داشته باشد رنجي ندارد و زود موفق به گرفتن نتيجه مي شود تنها خاري كه پيش پاي مبلغين پيدا مي شود، يكي مسئله خاتميت است كه بايد به زور و زحمت توجيهاتي كرده نگذارند رسالت و مظهريت در ختمي مرتبت ختم شود و ديگر اين است كه اهل اديان بيشتر معجزات حسيه و آيات اقتراحيه را ما به الامتياز حق از باطل مي دانند و همين را از مدعيان تازه مي خواهند مبلغ بايد با رعايت حال مبتدي به نحو خوشي از اين خواهش بيجا منصرفش گرداند.
يا بگويد اين گونه امور از محالاتست و حق و مظاهر او هر چند قدرت دارند ولي قدرت بر امر محال تعلق نمي گيرد يا بيان كند كه معجزات حسيه را گذشته از آنكه فقط پيروان و معتقدان شخص مدعي باور دارند حجت بالغه دائمه نيستند و مفيد به حال عموم نخواهد بود و يا اظهار دارد كه ارتباط و ملازمتي فيمابين ادعاي رسالت و قدرت رسول بر اعجاز و خرق عادت نيست و بالجمله اگر مبتدي را اين اقوال اقناع نكرد و در طلب معجزه سماجت نمود و بر لجاجت افزود به ناچار بايد نقش ديگري بر كار زد و روي سخن را دگرگون ساخت كه آري ما نيز چون شما برهان حقيقي حقانيت مظاهر حق را همين معجزه مي دانيم و از همين راه به اين امر گرويده ايم و آيات عجيبه و آثار مدهشه ديده ايم ولي چه كنيم قلوب قاسيه سخن حق و صدق ما را باور ندارند و ما را دروغزن و ياوه گو پندارند والا اگر شما معجزات انبيأ قبل را گوش به گوش شنيده ايد ما خود به چشم ديده ايم، اگر شما روايت مي كنيد ما رؤيت كرده ايم، شنيدن كي بود مانند ديدن.
حكايت!
وقتي به خاطر دارم كه مرحوم ميرزا مهدي اخوان الصفا در تبريز با مبتدئي (مبتدي اي) گلاويز شده بود و چنان مقهورش گشته كه گريبان از چنگش به در نمي توانست برد، گفتگوي معجزات برد و سخن از كرامات و خوارق عادات مي رفت و ميرزا مهدي همچنان خاطر مبتدي را به دلايل ديگر معطوف مي داشت اما او منصرف نمي گشت و مي گفت ني اين ادله و براهين مفيد قطع و يقين نيست انبيأ مظاهر قدرت حقند آنچه تو او را محال مي داني در نزد خدا ممكن است و عموم مردمان از انبيأ و اوليأ حتي از قبور و مشاهد آنان كرامت ها و خارق عادت ها ديده ميرزا مهدي كه در دست آن مرد بيچاره شده بود گفت: دست از من بازدار كه آنچه گفتي حق و صوابست و ما را نيز عقيدت جز اين نيست ولكن من خواستم كه زحمت تو را كم و راهت را نزديك كرده باشم و گرنه چشمت بينا باد برخيز و تحمل رنج و خرج سفر كن و به عكا برو و هر چه مي خواهي بخواه و ببين آن مرد گفت تو كه رفته اي چه ديده اي گفت هزار عجائب ديده كه يكي از آن براي تو و امثال تو حجيت ندارند ولي اگر ذره اي انصاف با خود داشته باشي يكي از مشاهدات خود را كه با صدها اشخاص در آن شركت داشته ام براي تو مي گويم ديگر تو خود مي داني. خواه از سخنم پند گير و خواه ملال.
يكي از علما در ايام بهأالله بهائي شد و در زمان عبدالبهأ اعراض كرد آن حضرت او را كفتار كرد و بيچاره في الحال كفتار شد و در همان حال بود تا مرد و عموم بهائيان ايران اين قضيه را مي دانند و حتي اكثر در طهران حالت قبل و بعد او را ديده و اكنون از هر بهائي بپرسي آقا جمال چه شد مي گويد كفتار شد و عجيب تر آنكه پسري دارد مصدق اين امر و خود مي گويد كه پدر من چون از امر بهائي اعراض كرد كفتار شد ديگر معجزه از اين بالاتر چه اين قصه را آقا ميرزا مهدي با حالت مخصوص و لحن جدي ادا كرد و باسطوت غريبي از بهائيان حاضر مجلس استشهاد خواست و جواب موافق شنيد كه مبتدي را حال دگرگون شد و از گوشه چشم قطره اشكي بيرون داده پس از عذر گستاخي داخل در اعداد اهل ايمان گشت.
اما شرح قضيه
آقاي جمال نامي بروجردي در لباس اهل علم در ايام بهأالله به اين امر گرويد و به واسطه حسن كفايت و هم صدماتي كه در اين راه ديد مورد توجه بهأ و اهل بهأ گرديد و رفته رفته در دلها چنان جاي گزين شد و شأن و رتبه اي به هم رسانيد كه بهائيان در حقش كرامت قائل شده گرد نعلينش را سرمه چشم مي نمودند و لقمه باقيخوارش را به عنوان تبرك از يكديگر مي ربودند! و بالاخره از طرف بهأ به لقب اسم الله كه مهم ترين القاب اين فرقه است ملقب و به حضرت اسم الله الجمال معروف گشت و جميع بزرگان و ايادي اين امر را به زير خود گرفته برتر از همه گرديد و همچنان مي بود تا در ايام عبدالبهأ به واسطه اختلافي كه بين پسران بهأ بر سر وصايت و وراثت روي داد از آن جمع كناره كرده اعراض نمود و از اين جهت عبدالبهأ او را پير كفتار لقب داد و اين كلمه چنان در بين بهائيان شيوع يافت كه اسم اصلي او از بين رفت و اين آقا جمال را سه پسر بود بزرگ تر از همه حاجي آقا منير كه در اصفهان مي زيست و از پيشوايان دين مبين بود و چون دريافت كه پدرش بابي شده او را تكفير كرد پسر دومش حب الله نام داشت كه بهائيان بغض اللهش مي گفتند و او جواني بود به فضائل آراسته و در همه احوال مطيع پدر و از اوامر و آرأ او به قدر دقيقه اي انحراف نمي جست تا آنگاه كه در حيات پدر بدرود زندگاني گفت.
پسر سوم را آقا جمال از خود نمي دانست و معامله فرزندي با او نمي كرد و او هم بعداً پدري پدر را انكار كرده از او جدا شد و اجمال آن تفصيل به قرار زير است:
اوقاتي آقا جمال در قزوين در خانه سمندر به اتفاق بعضي مبلغين منزل داشت ربابه نامي بود بهائي از اهل خدمت! كه قبول زحمت كرده وسائل آسايش و نظافت مبلغين را فراهم مي ساخت و در مواقع لزوم آنان را تر و خشك مي كرد! چون مدتي از توقف آقايان در قزوين گذشت اهل اندرون ربابه را باردار ديده رب البيت را آگهي دادند و او پس از وقوف و استطلاع بي هيچ تشويش و انديشه مجلس مشاوره سري ترتيب داده چنين صلاح ديدند كه اين بار به در خانه آقا جمال فرود آيد اما او قبول نمي كرد چه همه از اين نمد كلاهي داشتند چرا كلاه به تنهايي سر او برود بالاخره بعدالاخذ والرد. مولود كذايي را به طهران نزد آقا جمال فرستادند و او در خانه پدر به خواري زندگي مي كرد تا روزي كه صداي مخالفت آقا جمال بلند شد به انتهاز فرصت برخورده پدر را گفت از روز نخست راست گفتي كه من پسر تو نيستم من مؤمنم و تو كافر من ثابتم و تو ناقض مرا با تو هيچ نسبت و علاقه نيست اين بگفت و از آنجا يكسر به خانه دائي خود كه مردي سمسار و از بهائيان ثابت و اهل بازار بود رفت و به دست آويز ثبوت و رسوخ بر امر بهأ و سب و لعن بر پدر نه تنها در آن خانه جاي كرد بل جاي همه را گرفت يعني بعد از مدتي دختر دائي كه به زني خواست و ابتدا به شغل صحافي و بعد از فوت دائي به عنوان اينكه پسر متوفي مشاعرش غير مستقيم و جائز نيست اداره تجارت آن مرحوم بر هم خورد در حجره داد و ستد به جاي او مشغول كار شد تا وقتي كه آن اموال در معرض تلف آمد دوباره دكان صحافي باز كرد و به اصل كار خود برگشت. اين بود شرح معجزه كه ميرزا مهدي مرحوم نقل كرد.

تناقض در گفته های بهائيت (12)

البته اين تساوي ادعايي بيش نبوده و موارد متناقض متعددي در كتب آسماني(!!) اين فرقه وجود دارد. به طور مثال در كتاب بهأالله، اقدس، فرزندان دختر به كلي از ارث محرومند:
«قرار داديم خانه مسكوني و البسه خصوصي ميت را براي اولاد ذكور و اولاد اناث و ورثه ديگر حق ندارند. به درستي كه اوست عطا كننده فياض».
و حتي در سلام و جواب سلام نيز در اين فرقه ميان زن و مرد احكام متفاوتي وجود دارد:
«باب پنجم از واحد ششم بيان در حكم تسليم است كه سلام بدهند مردها به الله اكبر و جواب بدهند به الله اعظم و زن ها سلام بدهند به الله ابهي و جواب بدهند به الله اجمل».
و درباره حج نيز آمده است:
«حج بيت كه بر رجال است و بيت اعظم در بغداد و بيت نقطه در شيراز مقصود است. هر يك را كه حج نمايند كافي است. هر كدام كه نزديك تر به هر بلد است اهل آن بلد آن را حج نمايند». (67)
و تمام اين مطالب در حالي است كه:
«از جمله اساس بهأالله ترك تعصب وطني و تعصب مذهبي و تعصب جنسي و تعصب سياسي است». (68)
و در مكاتيب عبدالبهأ آمده:
«اي احبّاي الهي از رائحه تعصب جاهلانه و عداوت و بغض عاميانه و اوهام جنسيّه و وطنيه و دينيّه كه به تمام مخالف دين الله و رضاي الهي و سبب محرومي انساني از مواهب رحماني است بيزار شويد. . . و به هر نفسي از هر ملت و هر آئين و هر طايفه و هر جنس و هر ديار ادني كرهي نداشته باشيد بلكه در نهايت شفقت و دوستي باشيد. . . ». (69)
در باب خامس عشر از واحد هشتم بيان آمده است:
«بر هر كس از پيروان باب واجب است كه براي طلب اولاد ازدواج كند، اما اگر زن كسي باردار نشد حلال است براي حامله شدن او از يكي از برادران بابي خود ياري بگيرد! ولي نه از غير بابي». (70)
و در باب 4 از واحد هشتم بيان نيز چنين آمده:
«هر چيزي بهترين آن متعلق به نقطه (يعني خود باب)و متوسط آن متعلق به حروف حيّ(هيجده تن ياران باب) بود و پست ترين آن براي بقيه مردم است». (71)
كه اين دستورات نيز حاكي از مساوات و عدالت اجتماعي شريعت باب مي باشد!
اما علاوه بر شواهد تاريخي، احكام زير نيز گوشه اي از تعصبات جاهلانه آنها به فرقه ضاله بهائيت را نشان مي دهد:
«واجب است بر هر مسلماني كه در دين بيان به سلطنت مي رسد اينكه احدي را در زمين خودش باقي نگذارد از غير مؤمن به دين بيان و همچنين اين حكم(يعني كشتن تمام افراد) بر تمام افراد مؤمنين به دين بيان واجب است». (72)
«كن شعله النار علي اعدائي و كوثر البقأ لاحبائي». (73)
{بر دشمنانم شعله آتش باش و براي دوستانم كوثر بقأ (آب حيات باش)}.
«غير از مؤمنين به بيان هر كس هر چه دارد بايد از او گرفت و اگر بعداً داخل در دين بيان شد بايد به او رد نمود!!». (74)
آنها حتي ميان زنان شهري و روستايي بهائي نيز تبعيض قائل مي شوند. چنانچه در كتاب بيان باب هفتم واحد ششم در نكاح آمده است:
«جايز نبودن مهر براي اهل شهر بيش از نود و پنج مثقال طلا و براي اهل ده بيش از نود و پنج مثقال نقره».
و بهأالله نيز در كتاب اقدس، علاوه بر كاهش مهريه بر اين تبعيض آشكار صحّه مي گذارد:
«تحقق پيدا نمي كند مصاهرت و ازدواج مگر با تعيين مهر به تحقيق تقدير شده است از براي شهرها نوزده مثقال طلا و از براي دهات نوزده مثقال نقره».
در آئين بهائيان از برخي اعمال زشت چون، زنا كردن به وسيله جزا دادن و واريز پول به بيت العدل جلوگيري مي شود. چنانچه كتاب اقدس حد زاني و زانيه را چنين تعيين كرده:
«خدا حكم كرده است بر هر زاني و زانيه ديه مسلمه را به بيت العدل بدهد و آن نه مثقال طلاست!».
البته براي بار دوم بايد دو برابر جريمه دهند كه به قول نورالدين چهاردهي چنين جريمه اي تا كنون پرداخت نشده است(75) و مشخص است كه چنين جزايي در جلوگيري از اعمال قبيحه و تكرار آن چقدر مؤثر واقع مي شود!
بهائيان درحالي از تعدد زوجات منع شده اند كه حداقل نام چهار همسر بهأ به همراه فرزندان او از اين زنان در تاريخ ثبت شده است.
بهائيان اهميت زيادي براي «زبان اسپرانتو» قائل هستند و وحدت جهاني با يك دولت، يك ارتش، يك پارلمان و يك زبان را تبليغ مي كنند(76) و در عين حال معتقدند:
«در تشكيل اتحاديه آينده ملل يك نوع حكومت ها فوق حكومت ها بايد تدريجاً به وجود آيد كه داراي تأسيسات و تشكيلات وسيعه است»(77)
حال آنكه از عقايد مسلم بهائيان اين است كه:
«عقيده بهائي تمركز افراطي و زياده از حدّ امور را در مركز واحد رد مي كند و از هر اقدامي كه براي متّحدالشكل كردن امور اجرا شود اجتناب مي ورزد»(78).
فضل اله مهتدي معروف به صبحي، كاتب وحي! بهائيان، مي نويسد:
«موقعي بعضي از مطلعين شرقي و اروپائيان از (عبدالبهأ). . . سؤال كردند كه شما بهأاله را چه مي دانيد در جواب گفت: «ما بهأاله را اول مربي عالم انساني مي دانيم» و نيز اوقاتي كه شوقي افندي به اروپا رفته بود در ضمن لوحي كه اصل آن به خط اين بنده است عبدالبهأ او را فرمود كه با پروفسور برون (ادوارد براون) مستشرق انگليسي وقت ملاقات سخن از امر بهائي به ميان نياورد و هر كه بپرسد شما بهأاله را چه مي دانيد جواب مي گويد كه ما بهأاله را اول معلم اخلاق مي دانيم؟»(79)
البته معلم اخلاقي كسي كه جعفر كذاب، برادر امام حسن عسگري(ع) را صادق مي داند(80) بايد هم بهأاله باشد كه بودا و كنفسيوس را پيغمبر مي دانست. (81)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
67 -رياض قديمي، گلزار تعاليم بهائي، به نقل از رساله سؤال و جواب، ص .147
68- رياض قديمي، گلزار تعاليم بهائي، ص 366، به نقل از مجموعه خطابات.
69- رياض قديمي، گلزار تعاليم بهائي، صص 367-366، به نقل از مكاتيب عبدالبهأ.
70- يحيي نوري، خاتميت پيامبر اسلام و ابطال تحليلي بابيگري، بهائيگري، قاديانيگري، ص .59
71- يحيي نوري، خاتميت پيامبر اسلام و ابطال تحليلي بابيگري، بهائيگري، قاديانيگري، ص .59
72- باب ششم از كتاب بيان.
73 -بهأالله، لوح احمد.
74- باب پنجم از كتاب بيان.
75- نورالدين چهاردهي، چگونه بهائيت پديد آمد، ص .132
76- خبرگزاري فرانسه، مورخه 6/1/.1374
77- جامعه عمومي دنيا، از انتشارات لجنه جوانان بهايي طهران، 1338 شمسي، ص .18
78 -راهنماي احباي الهي در ترويج و انتشار امرالله، ص .45
79- مهتدي، فضل اله، خاطرات صبحي درباره بهائيگري، چاپ سوم، 1344، چاپخانه علميه تبريز، ص .133
80- نورالدين چهاردهي، چگونه بهائيت پديد آمد، ص 110، به نقل از كتاب مقام شعر در اديان، تأليف روح اله مهراب خاني. مهراب خاني همچنين در ص 57 كتاب مي نويسد كه بهأ زرتشت را پيغمبر بر حق مي داند.
81- نورالدين چهاردهي، چگونه بهائيت پديد آمد، ص 130، به نقل از كتاب امر و خلق، فاضل مازندراني ص .348

تلاش برای سنی سازی نقده

خبر نگران كننده در سايت سلدوز:

بنا به گزارش خبرنگار سلدوز از شهر نقده در ادامه روند سنی سازی شهر نقده وپس از يك دوره بيست ساله كه در اين مدت جمعيت سنی اين شهر از يك هشتم به بيش از نصف افزايش يافت در دو سال اخير سياست اين گروهكها تغيير كرده .اين گروهك پيرو موفقيت در تغيير تركيب جمعيتی شهر پيرانشهر كه در اوائل انقلاب نصف شهر شيعه نشين بودند واكنون تعداد معدودی از كارمندان شيعه در آنجا ساكنند، مبادرت به تغيير تدريجی تركيب جمعيتی شهر نقده مينمايد هم اكنون نيز پس از اين برنامه در صددند تا نقاط مهم اقتصادی اين شهر را در دست بگيرند اخيرا يك مغازه در خيابان اصلی اين شهر را به قيمت يكصد وبيست وپنج ميليون تومان از مالك آن خريداری كرده و

تعداد مغازه های خود را در اين خيابان به بيش از سی باب مغازه برسانند در حال حاضر بيش از 80 درصد طلافروشيهای اين شهر در دست آنها ميباشد . لازم به ذكر است كه اين جريان به يمن تسامح مسئولين در عدم كنترل دقيق خريد وفروش ماهواره مستقيما از خارج هدايت شده وظاهرا رهبريت داخلی ندارد نكته حايز اهميت اين است كه فعاليت فرقه منحرف وهابيت در ميان سنيان شافعی جنوب استان آذربايجان غربی طی چند سال اخير بشدت افزايش يافته و در بعضر روستاهاعلنی شده . پيش بينی ميشود طی دهه آينده ادامه اين سياست منجر به بروز تنشهای قوميتی و تشديد تفرقه بين شيعه وسنی شده وخطر سلفی گری اين مناطق را بشدت تهديد نمايد . ضروریست قبل از بوجود آمدن مشكلات فوق تدابير دقيق وحساب شده از سوی دولت مردان اتخاذ شود .

دستور العملهاي فرقه بهائيت (11)

آيا اين نوشته ها به هذيان يك تبدار شبيه نيست؟!(55)
البته اسلوب نگارش فارسي او از لحاظ رواني و سادگي و عمق معني!!، عيناً مانند نوشته هاي عربي وي است و در اين آثار جز بعضي حروف و روابط، ديگر كلمه فارسي ديده نمي شود و اسلوب جمله بندي به صورت جمله هاي زبان عربي ولي مغلوط است به طوري كه اغلب اوقات فهم آن غير ممكن است. به خصوص كه به رمز و كنايه صحبت مي كند. مثلاً در خطاب به ملا محمدعلي ملقب به قدوس مي گويد: «يا محمد قبل علي» يا اين كه خود را «ذات حروف السبع» مي خواند (حروف كلمه علي محمد هفت است) و گاهي هم برابر عددي اسامي را مي نويسد. اينك جملاتي چند از كتاب بيان فارسي وي، تا اسلوب فارسي نوشتن او نيز روشن شود:
از بيان فارسي باب اول از واحد ثاني
«شبهه اي نيست كه هر مرآتي كه مقبل شمس مي شود، خود مستشرق مي شود والا خود بنفسه طالع مي شودو غارب مي گردد و عز كل است كه به ثمره وجود خود كه فوز بلقأالله و ايمان به آيات اوست برسند والا خود شئي باطل مي گردد بنفسه و همين شجره است كه غرس شجره قرآن را در افئده مردم نمود، از براي امروز و امروز كل خود را نسبت به او مفتخر و معزز مي داند و مي كنند آنچه كه مي كنند و اين است معني لاحول و لا قوه الا باالله در تشريع الا اگر اين نسبتي كه حقيقت ندارد، از خود سلب نمايند به قدر ذبابه قدرت ندارند. . . ».
از بيان باب السابع من الواحد الثاني
«خداوند طين را بيت خود قرار داده كه كسي كه يوم قيامت عرض بر شجره حقيقت مي شود، از اقرار به عرض او و از لقأ او به لقأ او مستبعد نگشته و تسع تسع عشر عشر آني از يوم قيامت بهتر است از آنچه سنين ما بين القيامتين مي گذرد». (56)
بعضي از فروع تعاليم باب
- تمام كتب ديني و اخلاق و ادبي و علمي بايد محو و نابود شوند! تنها كتاب «بيان» معتبر مي باشد و با وجود آن، نبايد به كتب و آيات و تفاسير و دليل و برهان هاي ديگر رجوع نمود و به آنها ايمان آورد!
در كتاب جنات نعيم اشراق خاوري، جلد اول كه اشعار نعيم(57) را نقل كرده آمده است:
«بر تو فرض است جز كتاب بيان
محو كل كتب حديث و قديم». (58)
بهائيان با وجود آنكه ميرزا حسينعلي در لوحي مندرج در كتاب «مائده آسماني» و در كتاب «ايقان»(59) و «سوره الملوك» جزماً اعتراف و اذعان مي دارد كه قرآن به هيچ وجه و صورتي تحريف درآن راه نيافته و قرآن تمام بوده و اكنون نيز همان است كه بوده است، «بيان» را ناس قرآن و «اقدس» را ناسخ «بيان»(60) مي دانند.
زعما و مبلغان بهايي، درپاسخ اين سؤال كه چرا «بيان ناسخ قرآن است؟» عموماً پاسخ مي دهند: به دليل تحريف قرآن مجيد.
و اين در حالي است كه عبدالحميد اشراق خاوري عقيده بهائيت را در خصوص شبهه تحريف قرآن مجيد، چنين اذعان مي دارد:
«به صراحت در الواح الهيه نازل گرديده كه قرآن مجيد تمام و كامل و از دستبرد سارقين و مغرضين محفوظ است». (61)
البته لازم به ذكر است كه به گفته نورالدين چهاردهي كتب اساسي و مهم ازلي ها و بهائي ها جز نشريات جديد در دسترس پيروانشان قرار نمي گيرد. (62)
برخي از تعاليم بابيت: - واجب است انهدام و نابودي تمام ابنيه و بقاع روي زمين از كعبه و قبور انبيأ و ائمه و تمام مساجد و. . . هر بنايي كه به نام ديانت ساخته مي شود.
- واجب است بر سلاطيني كه به دين باب روي مي آورند، خانه علي محمد باب در شيراز را كه در آن تولد يافته و زندگي كرده، به گونه اي خاص بنا كنند كه از بيرون نود و پنج درب داشته باشد و از ميان نود درب و آنقدر وسعت داشته باشد كه تمام شيراز را دربر گيرد و زماني كه اهل دنيا به حج بابيگري مي روند گنجايش آن را داشته باشد. علاوه بر آن خانه شيراز كه «كعبه» مي شود، هيجده بقعه رفيع ديگر بر قبر هيجده حروف حي كه مؤمنين او هستند بنا نمايند. . . .
- حج كعبه شيراز بر تمام مردان پيرو باب واجب است و نيز بر همه مردان و زنان شيراز.
- سال 19 ماه، ماه 19 روز، روزه 19 روز و روز عيد فطر اول نوروز است!(63)
- ازدواج با محارم غير از زن پدر، حلال مي باشد.
- معاملات ربوي آزاد و حلال است.
- حجاب زنان ملغي مي باشد (و بي حجابي آزاد و حلال).
- دخالت در سياست ممنوع مي باشد. (64)
- حقوق و وظائف شرعيه بر دو قسم است، قسمي مانند نماز و روزه و غيرهما فردي و شخصي است و قسمي مانند شركت در انتخابات محافل روحانيه و امور عمومي امري وظيفه اجتماعي است.
در قسمت اول انجام فرائض شرعيه از ابتداي سن بلوغ كه اول شانزده سالگي است بر دختر و پسر متساوياً فرض و واجب است و در قسمت دوم انجام تكاليف اجتماعي پس از پايان بيست و يك سالگي و ورود به بيست و دو سالگي كه سن بلوغ اجتماعي آن هم بر پسر و دختر متساوياً واجب است. (65)
«عبدالبهأ» در مورد تفاوت حقوقي مردان و زنان در فرقه بهائيت مي گويد:
«در شريعت. . . نسأ و رجال در جميع حقوق متساويند مگر در بيت العدل عمومي زيرا رئيس و اعضاي بيت العدل به نص كتاب رجالند. . . . »(66)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
55 -البته روانشناسان مي توانند با بررسي آثار باب، نوع بيماريهاي رواني او را مشخص و در كنار كتب و اسناد تاريخي به نسل هاي آينده ارائه نمايند.
56 -عبدالحسين نوايي، فتنه باب، صص 155-.150
57 - محمد نعيم بزرگترين شاعر حزب بهائي، كارمند سفارت انگليس در تهران و پدر عبدالحسين نعيمي- از جاسوسان نفوذي انگليس در ميان جنگلي ها و جاسوس رسمي انگليس- است.
ميس لمبتون از دوستان نزديك عبدالحسين نعيمي بود كه همكاري صميمانه اي با هم داشتند.
58 -نورالدين چهاردهي، چگونه بهائيت پديد آمد، ص .174
59 -سيدمحمدباقر نجفي، نويسنده كتاب بهائيان در ص 466 كتاب مي نويسد: در مقابله اي كه مؤلف كتاب از نسخه خطي زين المقربين و چاپ اول ايقان با ديگر چاپ هاي بعدي به عمل آورد حدود 491 مورد اختلاف پيدا شد!
60- حسينعلي ميرزا پس از دعوي من يظهره اللهي، جهت مريدانش، كتاب احكام بهائيان را به نام «اقدس» تحرير و ارائه داد و به گفته ابوالفضل گلپايگاني، كتاب اقدس در مقام تطبيق با كتاب «بيان» در اصول و فروع، با يكديگر چنان مختلف و متفاوتند كه انجيل با تورات و كعبه با سومنات. به نقل از كتاب بهائيان، نوشته سيدمحمدباقر نجفي، ص .445
61- كتاب «محاضرات»، عبدالحميد اشراق خاوري، ص .1093
62- نورالدين چهاردهي، چگونه بهائيت پديد آمد، ص .108
63 -سعيد زاهد زاهداني، بهائيت در ايران، صص 103-.100
64- سعيد زاهد زاهداني، بهائيت در ايران، به نقل از مجموعه الواح ميرزا حسينعلي نوري، صص 3 و .4
65- احمد يزداني، مقام و حقوق زن در ديانت بهائي، ص .152
66- احمد يزداني، مقام و حقوق زن در ديانت بهائي، ص .95

خزعبلات ولاطايلات بهاء (10)

حسينعلي بهأ انبوه پر شمار مردم را كه به ادعاي خدايي او وقعي نمي گذاشتند در شمار غافلين مي خواند و در جواب كساني كه از او مي پرسيدند: تو كه خود را خدا مي داني، چرا بعضي از مواقع مي گويي اي خدا، و در بعضي از نوشته هايت از او استمداد مي طلبي؟ مي گويد:
«يدعو ظاهري باطني و باطني ظاهري ليست في الملك سواي ولكن الناس في غفله مبين». (45)(باطن من ظاهر من را مي خواند و ظاهرم باطنم را، در جهان معبودي غير از من نيست، ليكن مردم در غفلت آشكارند).
و در كتاب بديع نيز آمده است:
«انه يقول (خود بهأ) حينئذ انني انا الله لا اله الا انا كما قال النقطه (سيدباب) من قبل و بعينه يقول من يأتيني من بعد». (46)كتاب «بيان» كتاب آسماني! باب
سيدعلي محمد باب پس از ادعاي نبوّت، مطالب بي سر و ته خود را در قالب كتاب به پيروان خود عرضه كرد. اعتضادالسلطنه كه خود معاصر باب بوده در اين باره مي نويسد:
«و از مزخرفات خود بعضي را قرآن و برخي را مناجات نام نهاد و به آنها داد كه به جاي قرآن مجيد و صحيفه سجاديه آن كلمات را قرائت كنند. . . ». (47)
باب در كتاب تفسير سوره يوسف، خود را العياذ باللّه از خاتم النبيين بالاتر دانسته، به اين دليل كه مقام محمد «صلوات الله عليه و آله» مقام الف بود و مقام من نقطه!!. (48)باب كتاب اساسي تعليماتي خود را بيان ناميده و طبق معمول خود، اساس تقسيمات آن را بر 19 گذاشته و كتاب را به 19 واحد و هر واحد را به 19 باب تقسيم كرده است ولي خود او يا علمش كفايت نكرده كه اين كتاب اساسي خود را تمام كند!! زيرا فقط 11 واحد را نوشته و كتاب را ناتمام گذارده و اتمام آن را به «من يظهره الله» حوالت كرده است. . . خود باب بيان عربي را تا واحد يازدهم بيشتر نتوانست بنويسد خليفه او (صبح ازل) نيز فقط بيان فارسي را تا واحد يازدهم تكميل كرده است. (49)معمولاً نامه ها و كتب باب با خطبه و مناجات و حمد خدا شروع مي شود و در اين قسمت درست تقليدي ناقص از قرآن كريم است و حتي اغلب عبارات قرآن مجيد را بعينه يا با تفاوت جزئي به نام خود آورده است و از اين حد كه مي گذرد و به مطلب مي پردازد، سنگيني و اغلاط و اشكال آن شروع مي شود و اغلب اوقات كلمات مخالف قواعد صرف و جملات ناسازگار با اصول نحو در آن پيدا مي آيد. صاحب كتاب «باب و بها را بشناسيد» براي نمونه قسمتي از نوشته هاي او را نقل كرده و نموداري از اسلوب ثقيل و متصنع و مغلوط او به دست داده است و ما نيز قسمت هايي كوچك از كتب مختلف او نقل مي كنيم تا نمونه اي به دست داده باشيم و بر داوري ما در اسلوب نگارش غلط و عاميانه وي شاهدي عادل باشد. اينك قسمتي از لوحي كه پيروانش سخت بدان مي نازند:
«آثارالنقطه جل و عز البيان في شؤن الخمسه من كتاب الله عز و جل كتاب الفأ بسم الله الأبهي بالله الله البهي البهي، الله لا اله هو الابهي الابهي الله لا اله الا هو البهي البهي، الله لا اله الا هو المبتهي المبتهي، الله لا اله الا هو المبهي المبهي، الله لا اله الا هو الواحد البهيان. ولله بهي بهيان بهأالسموات و الارض و ما بينهما و الله بهأباهي بهي و لله بهي بهيان بهيه السموات و الارض و ما بينهما و الله بهيان مبتهي مبتهأ ولله بهي بهيان ابتهأ السموات و الارض و ما بينهما ولله بهيان مبتهي مبتها». (50)اين بود مقدمه لوحي كه بهائيان خيلي به آن اهميت مي دهند و خواننده خود درك مي كند كه سراسر اين جملات از لحاظ معني نارسا و از لحاظ لفظ خلاف اصول علم صرف و تصريف لغات در عربي است. تازه اينكه مقصود نويسنده چيست؟! معلوم نيست. به همين جهت باز قسمت هاي ديگري از اين لوح مهم!! را مي آوريم تا خواننده را اطلاع بيشتري بر سبك و اسلوب مدعي و بدعت گذار بي مايه حاصل آيد:
«هذا كتاب من عندالله المهيمن القيوم الي من يظهره الله انه لا اله الا انا العزيز المحبوب ان اشهد انه لا اله الا هو و كل له عابدون. انا قد جعلناك جلالا جليلا للجاللين و انا قد جعلناك جمالا جميلا للجاملين و انا قد جعلناك عظيمانا عظيماً للعاظمين و انا قد جعلناك نوراً نوراناً نويراً للناورين و انا قد جعلناك رحماناً رحيما للراحمين قل انا قد جعلناك عزاناً عزيزاً للعاززين قل انا قد جعلناك حباناً حبيباً للحاببين. . . ». (51)
باز از همين لوح معروف كه بهائي ها آن را در حق ميرزا حسينعلي مي دانند:
«تبارك الله من رب ممتنع منيع و تبارك الله من ملك مقتدر قدير و تبارك الله من سلط مستلط رفيع و تبارك الله من عظم معتظم عظيم و تبارك الله من شمخ مشتمخ شميخ و تبارك الله من بذخ مبتذخ بذيخ و تبارك الله من فخر مفتخر فخير و تبارك الله من ظهر مظتهر طهير و تبارك الله من قهر مقتهر و قهير و تبارك الله من غلب مغتلب غليب. . . الخ». (52)اين است آنچه به اسم «كتاب» براي معتقدين به خود آورده و لطف كلام در اين است كه اين نوشته ها را «معجزه»ي خود مي داند. معجزه اي كه نه سر دارد نه ته! نه از لحاظ ادبي اهميتي را حائز است نه از لحاظ ديني يا فلسفي يا علمي. براي نشان دادن اسلوب مكرر و دراز نويسي لاطائل وي من عقيده دارم همين مقدار كافي است. ولي براي اين كه توهمي نشود كه ما يك قسمت را فقط ذكر كرده ايم، اينك نمونه هاي ديگر:
«يا خليل بسم الله الا قدم الا قدم بسم الله الواحد القدام بسم الله المقدم المقدم بسم الله القادم القدام بسم الله القادم القدام بسم الله القادم القدوم بسم الله القادم القدمان (بعد از 25 بار تكرار ديگر) بالله الله الواحد القدام بالله الله المقدم المقدم بالله الله القادم القدام، بالله الله القادم القدوم بالله الله القادم القدوم (بعد از ده سطر ديگر به همين نحو تكرار) الله لا اله هو الاقدم الاقدم، الله لا اله الا هو الواحد القدام. الله لا اله الا هو المقدم المقدم. الله لا اله الا هو المقدم المقدم. الله لا اله اله هو القادم القدام. الله لا اله الا هو القادم القدوم. الله لا اله اله هو القادم القدمان. الله لا اله الا هو القادم المتقدم (بعد از ده سطر ديگر به همين نحو) انني انا الله لا اله الا انا الاقدم، انني انا الله لا اله انا الاقدم انني انا الله لا اله الا انا الواحد القدام (به همين نحو 18 سطر ديگر تكرار مي شود». (53)باز از يك لوح ديگر:
«بقوله ان هذا آثار نقطه عزوجل في شئون الخمسه ، بسم الله البهي الابهي. الحمدالله الذي قد اظهر ذاتيات الحمديات باطراز طرزاً طرزانيه و اشرق الكونيات الذاتيات باشراق شوارق شراق شرقانيه و الاح الذاتيات البازخيات بطوالع بدايع رقايع منايع مجد قدس متناعيه، استحمد حمداً ماحمده احد من قبل و لا يستحمده احد من بعد. حمداً طلع و اضأ و اشرق فانار و برق فأباد و اشرق فاضأ و تشعشع فارتفع و تسطع فامتنع حمداً شراقاً ذوالاشتراق و براقاً ذوالابتراق و شقاقاً ذوالاشتقاق، رقاقاً ذوالارتقاق. حقاقاً ذوالاحتقاق. كناز ذوالاكتناز، ذخار ذوالاذتخار، فخار ذوالافتخار و ظهار ذوالاظتهار». (54)ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
45- ميرزا حسينعلي نوري (بهأالله)، كتاب مبين، ص .405
46- كتاب «بديع»، چاپ 1286 هص ق، ص .154
47- عبدالحسين نوايي، فتنه باب، انتشارات بابك، چاپ سوم، بهار 1362، ص .14
48- عبدالحسين نوايي، فتنه باب، ص .160
49- عبدالحسين نوايي، فتنه باب، صص 164-.163
50- عبدالحسين نوايي، فتنه باب.
51- عبدالحسين نوايي، فتنه باب.
52- عبدالحسين باب، فتنه باب.
53- عبدالحسين نوايي، فتنه باب.
54 -عبدالحسين نوايي، فتنه باب.

از نوروز بکاهیم و بر فطر بیافزائیم

عید سعید فطر در میان ملل اسلامی از جایگاه ویژه ای برخوردار است و آنچنان که کلیۀ سروران می دانند تمام اداء و اصولی که ما ایرانیان در ایام نوروز انجام می دهیم ؛ از خرید لباس و شیرینی و دید و بازدید و فرستادن پیام تبریک و ... ، در میان سایر مسلمین به مناسبت عید سعید فطر انجام می شود . از طرفی دیگر امروز بعد از گذشت 6 سال از نشر آثار فرقان « تأملی در بنیان تاریخ ایران » هر عاقل و منصفی می داند که ساختن نوروز هم مانند سایر اقدامات اهل کتاب ، یکی از مجعولات یهود و یکی از بسته های کثیف صادراتی به این مملکت با هدف انکسار در وحدت اسلامی و بوجود آوردن ما به ازاء هائی در تقابل با فرهنگ اسلامی بوده است . با این مقدمۀ آشکار که بعید می دانم دوستان با ما در آن اختلافی داشته باشند ؛ آیا روا نیست به عنوان نسل بیدار شدۀ مؤمن به آثار جناب آقای ناصر پورپیرار ، با شجاعت ، از خود شروع کنیم و در محیط اطرافمان ضمن تنویر آرام و صبورانۀ افکار عمومی ، به طرد نوروز و تجلیل فطر بپردازیم ؟ آیا بهتر نیست اصلا برای این عید برنامه های مستقل تدارک ببینیم و به شکلی که کاملا برجسته جلوه کند و دیگران را به تأمل در رفتارهای ما وا دارد ؛ به بزرگداشت و زیباتر کردن و برجسته نمائی این عید سعید از طریق ارسال پیام تبریک و خرید شیرینی و اهداء آثار « تأملی در بنیان تاریخ ایران » به عنوان عیدی به جوانان و ... اقدام کنیم ؟ اسلام امروز به دستان پرکار من و شما نیازمند است .

عيد فطر عيد رسمی ايرانيان باستان!

ميرزا حسينعلی بهاء ادعای الوهيت وخدائی ميكند! (9)

حمايت دولت روسيه تزاري تا پايان حاكميت خاندان رومانوف (تزارها) و پيروزي انقلاب كمونيستي در اكتبر 1917 ميلادي ادامه يافت. «بهأالله» نيز وابستگي به روسيه را پنهان نمي كرد. به طوري كه در يكي از الواح خود از پيروانش مي خواهد تا همواره دولت بهيه روس را دعا كنند.
كينياز دالگوركي جريان را چنين شرح مي دهد:
«(پس از ترور ناصرالدين شاه) ميرزا حسينعلي و بعضي ديگر از محارم مرا هم گرفتند، من از آنها حمايت كرده با هزاران زحمت همه كاركنان سفارت حتي خود من شهادت داديم كه اينها بابي نيستند لذا آنها را از مرگ نجات داده به بغداد روانه شان كرديم. من به ميرزا حسينعلي گفتم كه تو ميرزا يحيي را در پس پرده بگذار و او را من يظهره الله بخوان. . . و مبلغ زيادي به آنها پول دادم. . . (از آنجا كه) ميرزا حسينعلي هم پيرمرد و هم علم و اطلاع نداشت لذا چند نفر آدم باسواد همراه او نمودم. . .
زن و بچه و كس و كار او (حسينعلي) را هم روانه بغداد كردم كه دلبازپسي نداشته باشد و در آنجا تشكيلاتي دادند. كاتب وحي درست كردند، من هم چند نفر منشي و كتب چندي كه از سيد مانده بود جرح و تعديل نموده براي آنها فرستادم كه نسخ زيادي از آنها استنساخ نمايند. بعضي از الواح را از براي آنهايي كه سيد را نديده و گول خورده بودند هر ماه تهيه كرده و مي فرستادند.
يك قسمت كار سفارتخانه منحصر به تهيه الواح و انتظام كار بابيها بود. . . و همه ماهه براي او (حسينعلي) و مردمش دو سه هزار تومان پول مي فرستادم و در اين بين دولت عثماني آنها را به اسلامبول و از آنجا به «ادرنه» فرستاد و دولت روسيه هم به تقويت آنها پرداخت. خانه و مكان براي آنها تهيه مي شد و ما آن لوايح را با يك آب و تابي به ولايات مي فرستاديم. . . در اين ضمن ميرزا حسينعلي با برادر سر رياست به هم زد و ميرزا يحيي زيربار برادر خود نرفت. . . از برادر جدا شده به طرف جزيره قبرس رفت. . . . و خود را «صبح ازل» ناميد.
. . . ما درصدد برآمديم عباس پسر حسينعلي را بگذاريم درس بخواند. . . به واسطه شهرت هايي كه به اسم ميرزا يحيي داده بودند لابد شديم اسم بابي را تبديل به بهايي كنيم
». (36)از آنجا كه اين الواح توسط روس ها نوشته مي شد و حسينعلي ميرزا هم سواد درست و حسابي نداشت و مطالب مندرج در الواح آشفته و متناقض بود، اعتراضاتي در پي داشت. حسينعلي ميرزا در پاسخ كساني كه به عدم رعايت اصول زبان عربي توسط او ايراد گرفته اند مي گويد:
«يا معشرالعلمأ لاتفرقوا كتاب الله بما عندكم من القواعد و العلوم انه لقسطاس الحق بين الخلق قديوزن ما عند الامم بهذاً لقسطاس الاعظم و انه بنفسه لوانتم تعلمون». (37)حاصل آنكه: علما نبايد نوشته هاي اين كتاب را با قاعده هاي صرف و نحو بسنجند، بلكه بايد قاعده هاي ادب عرب را با اين نوشته هاي من بسنجند!(38)در كتاب «قرن بديع» بهاييان، درباره فرستادن ميرزا حسينعلي بهأ به «عكا» چنين آمده است:
«صبح دوم جمادي الاولي 1285 هجري (مطابق با 21 اوت 1868) سفينه حامل مهاجرين كه به يك شركت اتريشي تعلق داشت، به جانب اسكندريه حركت نمود. . . در اسكندريه مهاجرين به سفينه ديگري كه متعلق به همان شركت بود منتقل گرديدند و آن سفينه پس از توقف مختصر به جانب حيفا رهسپار شد. چند ساعت بعد با يك كشتي شراعي (بادباني) به جانب عكا حركت نمودند و بعد از ظهر يوم 2 جمادي الاولي 1285 به شهر اخير وارد شدند. . . »(39)
ميرزا حسينعلي نوري (بهأالله) پس از 24 سال زندگي در شهر «عكا» در روز دوم ذيقعده 1309 هجري قمري مرد و در همان شهر دفن شد كه هم اكنون قبر او قبله بهائيان است. يكي از مبلغين معروف بهائي به نام محمدعلي قائني در اين مورد مي نويسد:
«قبله ما اهل بهأ روضه مباركه در مدينه عكا مي باشد كه در وقت نماز خواندن بايد رو به آن بايستيم و قلباً متوجه به «جمال قدم» يعني بهأ باشيم. . . »(40)ادعاي الوهيت
ميرزا حسينعلي بهأالله پس از ادعاي پيامبري مدعي «الوهيت» مي شود و خود را خداوند و خالق جهان مي شمارد. ادعاي «الوهيت» ميرزا حسينعلي نور كجوري (بهأالله) بيشتر به يك شوخي مي ماند و عده اي تصور مي كنند كه اين امر ساخته و پرداخته مخالفان بهائيت بوده است. اما نگاهي از سر تأمل بر نوشته هاي ميرزا حسينعلي نوري (بهأالله) اين شائبه را به يقين تبديل مي كند. براي اثبات ادعاي الوهيت بهأالله به چند نمونه از نوشته هاي اونگاه مي كنيم. بهأالله هنگامي كه در زندان عكا گرفتار بود، چنين نگاشت:
«اسمع ما يوحي من شطر البلأ علي بقعه المحنه و الابتلأ من سدره القضأ انه لا اله الا انا المسجون الفريد». (41)(بشنو آنچه را كه وحي مي شود از مصدر بلا بر زمين غم و اندوه از سدره قضا بر ما به اينكه نيست خدايي جز من زنداني يكتا».
در قسمتي ديگر از كتاب مبين مي گويد:
«كذلك امر ربك اذكان مسجوناً في اءخرب البلاد». (42)(اينگونه امر كرد پروردگارت، زماني كه بود زنداني در خراب ترين شهرها».
و نيز مي گويد:
«تفكر في الدنيا و شأن اهلها ان الذي خلق العالم لنفسه قد حبس في اءخرب الديار بما اكتسبت ايدي الظالمين». (43)(درباره دنيا و حالات مردم آن بينديش. زيرا آنكه جهان را براي خود خلق كرد، در خراب ترين مكان ها به دست ستمكاران زنداني است).
و در جاي ديگري از كتاب مبين آورده است:
«ان الذي خلق العالم لنفسه منعوه اءن ينظر الي اءحد من احبائه»(44)
(آن كسي كه جهان را براي خودش خلق كرد، او را منع مي كنند كه حتي به يكي از دوستانش نظر افكند).
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
36- خاطرات پرنس دالگوركي، كتابفروشي حافظ، سيدابوالقاسم مرعشي.
37- كتاب «اقدس»، ص 28، چاپ مطبعه ناصري، 49 صفحه 19 سطري.
38- سيدمحمد باقر نجفي، بهائيان، ص .456
39-كتاب قرن بديع، ص .214
40- بررسي باب و بهأ، جلد دوم، ص .12
41- ميرزا حسينعلي نور كجوري (بهأالله)، كتاب مبين، چاپ 1308 قمري، ص .286
42- ميرزا حسينعلي نوري (بهأالله)، كتاب مبين، ص .342
43- ميرزا حسينعلي نوري (بهأالله)، كتاب مبين، ص .56
44- ميرزا حسينعلي نوري (بهأالله)، كتاب مبين، ص .233

حمايت از پژاك به اميد ايجاد انقلاب

"رابرت بائر" از مقام‌هاي سابق سازمان اطلاعات مركزي آمريكا از حمايت‌هاي مالي آمريكا از گروهك تروريستي پژاك در پوشش شركتهاي خصوصي پرده برداشت. به نوشته روزنامه "زمان"، بائر با تاييد حمايت‌هاي آمريكا از پژاك به بهره‌برداري نو‌محافظه‌كاران آمريكا موسوم به جريان عقاب‌ها از گروهك پژاك براي ايجاد ناامني در ايران اشاره كرد و گفت: محافظه كاران جديد واشنگتن با تكيه به اين ايده كه كردها در ايران انقلاب بر پا خواهند كرد، از طريق شركت‌هاي امنيتي خصوصي فعال در منطقه به پژاك كمك مالي مي‌كند.

به نظر مي‌رسد مقام‌هاي كاخ سفيد بلوف‌هاي سركرده گروهك پژاك را در مورد توانايي پژاك در ايجاد شورش همزمان در سراسر ايران را دارد، باور كرده‌اند. اين ندانم كاري‌ها نه تنها از عدم اطلاع آمريكايي‌ها از وضعيت داخلي ايران ناشي مي‌شود، نتيجه سردرگمي آمريكايي‌ها در مقابل سياست‌هاي مدبرانه و مقتدرانه جمهوري اسلامي ايران است، تا شايد با توسل به هر خسي خود را از غرق‌شدن در باتلاق خاورميانه نجات دهند.

كتابخانه خاكستر شده سلدوز لكه ننگ ابدي اي بر پيشاني پانتركها

اتحاد ناميمون!

دو سه هفته بعد از سوزاندن كتابخانه عمومي شهرستان نقده ايميلي با محتواي ذيل دريافت كردم كه نگارنده در ذيل آن سعي كرده بود اشتباهات برادران پانترك را با فرار به جلو ماستمالي كند.

امروز كه به صورت اتفاقي از جلوي كتابخانه در آتش سوخته ميگذشتم دوباره به ياد آن روزها افتادم و ناراحت شدم و لازم ديدم دفاعيات دوستان پانترك را از استرات‍‍ژي هوشمندانه اي كه جهت احياي فرهنگ تركي اتخاذ نمودند، به سمع و نظر بازديدكنندگان عزيز برسانم

آنچه مسلم است هماهنگي استراتژيك دو جريان افراطي پانفارس در داخل حكومت و پانترك در خارج حكومت كه دو روي يك سكه اند، در نهايت، هويت اسلامي ايراني تمام مردم ايران را نشانه رفته است.

گروه اول، هويت ايراني را محدود به فارس زبانان طبقه متوسط مدرني كه در تهران مي زيند، مي نمايند و گروه دوم، تركان ايران را منقطع از تجربه تاريخي مردم ايران و منفصل از فرهنگ و هويت شيعي و ناسازگار با انقلاب اسلامي مي شمارند.

در حالي كه هيچكدام از اين تلقي ها درست نيست

تلاشهاي پنهان و آشكار صدا و سيما و ساير دستگاههاي فرهنگي سياسي نظام و همچنين محتواي گفتمان جريان پانترك مويد مدعيات مذكور است.

و جالب اينكه تقابل اين دو جريان صرفا صوري است چرا كه هيچ كسي نميتواند هماهنگي استراتژيك ايندو در مسير زدودن فرهنگ و هويت اصيل ايراني- اسلامي را انكار كند.

بحثهاي بيشتر را به مقاله اي كه در آينده نزديك انتشار خواهد يافت موكول ميكنم

به مطلب ذيل توجه فرماييد:

«

ترك عادت موجب مرض است.

 كتاب سوزاني عادت تثبيت شده قوميتگرايان فارس و نژادپرستان آريائي است. دو نمونه مشهور، كتابسوزاني كسروي آريازده وارتش پهلوي فاشيست در تاريخ معاصر ايران است

 چندي است كه خبري در سايت بازتاب رضائي وابسته به محافل اطلاعاتي رژيم بنيادگراي فارس به نقل از پيمان پاكمهر همكار اداره اطلاعات و جبهه ملي و حزب پان ايرانيست داير بر سوزاندن كتب فارسي از طرف تجزيه طلبان پان تركيست آذربايجان درج شده است. اين خبر جعلي - كه فقط در سايتهاي اطلاعاتي و نژادپرستان فارس ديده ميشود اما در هيچ يك از سايتهاي ترك و آذربايجاني ديده نمي شود- حلقه اي از جنگ رواني اخير رژيم بنيادگراي فارس همگام با ديگر قوميتگرايان فارس بر عليه جنبش ملي دمكراتيك خلق ترك و آذربايجان است

 فتواي قتل روزنامه نگاران آذربايجاني توسط ملايان آريائي، ايران شمالي ناميدن جمهوري آذربايجان توسط نماينده ولايت فقيه،؟. حلقه هاي ديگري از اين جنگ رواني اند كه مانند خبر جعلي كتابسوزي تجزيه طلبان آذربايجان با آب و تاب و مدام توسط قوميتگرايان فارسبازتوليد و پخش ميشوند

 قوميتگرايان فارس - كه در مدت هشتاد سال كلمه اي در باره كتابسوزاني كسروي آرياگرا و ارتش پهلوي فاشيست نگفته اند- ناگهان كشف كرده اند كه ملتی که کتاب بسوزاند، انسان را هم خواهد سوزاند و كتابسوزها بیشرم و پست فطرت اند و در وجدان بشريت و پيشگاه تاريخ مسول و مورد سوال خواهند بود. حقيقتا زهي بيشرمي و پست فطرتي»

چند نكته:

اول اينكه كسروي، ترك زباني ملحد بوده كه در مسير زدودن فرهنگ تركي كلي تلاش كرده است! زيرا كه چند گانگي فرهنگي را مانع رشد و پيشرفت ايران ميدانسته است

جالب اينكه جمهوري اسلامي كه با فدا شدن خون هزاران جوان ترك و فارس و عرب و كرد و ...حاصل شده به انگ بنيادگرايي و فارس بودن منتسب گرديده است و روحانيون كه ترك و فارس در آنها معنايي ندارد به آريايي ها منتسب گرديده اند

لازم به ذكر است كه روحانيت همانند ساير اقشار اجتماعي فارغ از افراد فاسد و كثيف نيست و نشانه سلامت نفس روحانيت هم عمل به تكليف الهي است. حال اگر روزنامه نگاري به اسلام و مقدسات توهين كرده بايد توسط علماي دين محكوم و مجازات گردد كه اگر غير اين باشد مايه تعجب و انتقاد است و فرقي هم ندارد كه اين فرد خاطي ترك زبان است يا فارس زبان يا هندو! مگر فتواي قتل سلمان رشدي مرتد، تقابل با هندوها بود كه نويسنده متن مزبور اينگونه قضاوت ميكند؟ ام اگر دوستان مخالف اجرای احکگام دین هستند به صراحت بگویند تا مردم راحت تر بتوانند راهشان را انتخاب کنند!

عبارت "جعل كتابسوزي" هم از آن عبارات خنده داري است كه پاسخ بدان از خود ادعا هم خنده دارتر است. كتابخانه خاكستر شده سلدوز لكه ننگ ابدي اي بر پيشاني پانتركها، در ذيل تمامي گفتمانهاي پانيستي ايران خواهد بود.

آنچه مسلم است لزوم احياي جريان هويت طلب مسلمان است كه به بازخواني گفتارانقلاب اسلامي بپردازد و متعاقبا به احقاق حقوق تمام مردم ايران همت بگمارد

هويت ايراني هويت مردمان ترك زبان و فارس زبان و كرد زبان و ...است كه حول محور اسلام انقلابي و عدالتخواهي و آزاديخواهي و معنويت گرايي تكوين يافته است...

منبع وبلاگ: بچه های نقده

استاندار یک مدیر بی تجربه را به جای مدیر لایق نقده ای به سمت ریاست بهزیستی استان منسوب کرد

بنا به گزارش خبرنگارسلدوز از ارومیه - به دنبال تاکید سازمان بهزیستی کشور ودرخواست رئیس این سازمان ازجناب آقای یوسف رضائی رئیس کنونی اداره بهزیستی ارومیه از ایشان جهت قبول ریاست سازمان استان و پس از دو ماه سرانجام پس از تعیین روز معارفه وی وتکمیل شدن مقدمات ریاست آقای رضایی استاندار آذربایجان غربی در یک اقدام نسنجیده فردی را صرفا برای ریاست این سازمان در استان استخدام کرد !!! فرد فوق الذکر ...

به نام ابراهیم علیزاده با 35 سال سن هیچگونه سابقه فعالیت در این نهاد را نداشته وصرفا به صلاحدید خود شخص استاندار به این سازمان معرفی شده منابع آگاه خبر دادند که این شخص از بستگان نزدیک استاندار میباشد بنا به گزارش همین منابع به دنبال ورود وی به این اداره وعزل و نصبهای غیر کارشناسی وصرفا سلیقه ای تعداد زیادی از کارکنان این اداره از رفتار وی شاکی بوده ومنتظر اقدام جدی مسئولین در تغییر این مدیر سفارشی میباشند

عدم اتمام جاده حیدرآبادبعلت عدم نظارت اداره

بیش از چند سال از آغاز پروژه ملی جاده نقده -ارومیه از مسیر حیدر آباد میگذرد وتا کنون چندین بار از سوی مسئولان امر وعده اتمام چند ماهه آن را شنیده ایم و همانطور که در خبرهای قبلی تاکید شده بود پیمانکار این جاده که البته تنهاپیمانکار موجود در منطقه نسبت به این گونه طرحهاست وعده اتمام این پروژه را تا اواسط تیر ماه امسال داده بود لکن با کمال تاسف باز هم مردم نتوانستند اتمام این طرح را که فاصله یک ساعته نقده تا ارومیه را15 تا 20 دقیقه کاهش میدهد جشن بگیرند وباز پیمانکار این طرح ملی کار خود را انجام ندادند بدیهیست که اینچنین عملکرد ضعیف برای یک پیمانکار محلی به دنبال ضعف مدیریت استان وضعف نظارت مسئولان امر استانی میباشد واگر از اول مسئولان استانی اداره راه وترابری مساله را تحت نظر داشته وپیگیری میکردند تا کنون چندین بار باید شاهد افتتاح آن میبودیم واین جفایی بزرگ برای مردم محروم منطقه نقده میباشد. امید داریم که مسئولان از این عدم تحرک خارج شده ونسبت به اتمام این طرح اقدامی انجام دهند.

وقتی که همه آیه الله میشوند

آقای کروبی برای فوت آیت الله فاضل مراسم ختم می گیرند، مراسم ختم گرفتن برای فوت یک مرجع بزرگ در عرف حوزویون نشان از ورود به عرصه مرجعیت دارد! در تبلیغات این مراسم در نشریات اصلاح طلب جماعت به مراسمی که توسط «آیت الله کروبی» برگزاری می شود دعوت شده بودند. چند وقتی که وقت کمی هم نیست، آقای کروبی یا جدیدا آیت الله کروبی برای طلاب شهریه می دهد! در ضمن یک سری هدایای فرهنگی هم در قم از طریق دفتر اعتماد ملی پخش می شود با مهر از طرف آیت الله کروبی (این آخری را اطمینان ندارم البته)... به نقل از وبلاگ محمد مسیح

افشاگری ابوذر منتظر القائم

به نقل از وبلاگستان: حسین درخشان با نوشتن متنی بفارسی و درج اشاره هایی به وضعیت محل زندگی پدری خود ، تقریبا به همه می فهماند که در ایران قرار دارد. وی بی سر و صدا به تهران رفته است . اما در وبلاگ فارسی اش با انتشار یک عکس مونتاز شده مدعی میشود که پست های قبلی اش دروغ بوده و کماکان در خارج از کشور بسر می برد. چند روز قبل از ورود حسین درخشان به ایران ، وی در وبلاگ آشکار انگلیسی خود ، ورودش به ایران را اعلام می کند. وی هرچند در وبلاگ فارسی اشاره ای به آن متن نمی کند ، اما با نوشتن اشاره ای از سوی نیک آهنگ کوثر ، وی را به "بخطر انداختن جان خودش و لو دادن او به ج.ا.ا" متهم می کند. این درحالیست که اصولا برای هیچ کس محدودیتی در رابطه با مطالعه ء آن متن انگلیسی وجود نداشته و در واقع ، مطلب نیک آهنگ هم در راستای همان متن حسین درخشان قرار دارد. عکس هایی از وی در مورد حضور در تجمع زنان حوالی میدان انقلاب منتشر می شود که وی را در حال فرار کردن نشان می دهد. جالب اینجاست ، عکس ها از فاصله بسیار نزدیک و با کیفیت بسیار خوب تهیه شده است. وبلاگ تخته سیاه ُ‌با فونت بسیار درشت، وی را رهبر اپوزیسیون وبلاگ نویسان معرفی و عکس های وی در میدان انقلاب و دانشگاه تهران را منتشر می کند. وی بناگاه ، چند روز مانده به مرحله اول انتخابات نهم ریاست جمهوری در میدان هفتم تیر تهران حاضر شده و از طرف حزب مشارکت در میتینگ تبلیغاتی به نفع معین شرکت می کند. وی به محض اعلام نتایج انتخابات مرحله اول ، از کشور خارج می شود. وی پس از خروج از کشور در وبلاگ خود مدعی برخورد مقطعی وزارت اطلاعات با خود می شود. جالب آنجا است ، با مشاهده تصاویر سایت فلیکر ، معلوم می شود که وی لباس سبز رنگ همیشگی خود را که بشدت در عکس های قبلی اش مشهور شده است ، در میدان هفتم تیر پوشیده بوده است . می توان گفت به عبارتی ، او دائما حضور خود در تهران را فریاد می کرده است. نکته تمسخر آمیز تحرکات حسین درخشان ، تلاش این است که مدعی شده ، بدون هماهنگی لایه های ویژه و امنیتی اپوزیسیون در قدرت ( حزب مشارکت) به کشور وارد و خارج شده است ! البته وی در مورد اینکه این موضوع چگونه رخ داده است ، توضیحی نمی دهد... مدتی از این موضوع می گذرد...رویکرد بسیار تند وی علیه دولت نهم و نظام اسلامی، تا چند ماه پس از اتمام انتخابات حفظ می شود. حسین درخشان پس از این مدت ، از آمریکا خارج شده و به اروپا می رود . وی آرام آرام پروژه و ماموریت جدید خود برای ضد انقلاب را کلید می زند. حسین درخشان پس از مدتی ، با طراحی یک چهرهء دوسویه ، آرام آرام ، جهت محتویات جدید وبلاگ خود را تغییر می دهد. چهره جدید حسین درخشان دو ویژگی دارد : 1- این چهره ، از خود فردی مستقل از سایر اپوزیسیون و مشکل دار با آنها را به نمایش می گذارد. در این چهره حسین درخشان با عناصری همچون نیک آهنگ کوثر ، حسین باستانی و برخی دیگر از اپوزیسیون رسانه ای ، درگیر است. این ها همه درحالیست که حسین درخشان بشکل غیر انکار و اختفاء، در تمامی پروژه هایی که عناصر اصلی درگیر با وی حضور دارند ، حضور دارد. 2- حسین درخشان جدید ، رویکردی بظاهر عقلانی نسبت به مسائل درجریان پیرامون ایران در خارج از کشور از خود به نمایش می گذارد . وی از خود چهره ای منطقی ، دلسوز و منتقد مصلح به نمایش گذاشته و سعی دارد خود را فردی نگران و علاقمند به سرنوشت حقیقی وطن خود ، معرفی کند. در این چهره جدید، حسین درخشان ، با حاکمیت ج.ا.ا نیز دیالوگی شبه محترمانه و تقریبا جذاب ، آغاز می کند. تاجایی که در وبلاگش یک تار موی نظام ج.ا.ا را با اپوزیسیون قابل معاوضه نمی داند ! فاز اصلی عمکرد جدید حسین درخشان ، با حمله به برخی پروژه های علنی ضد انقلاب علیه ج.ا.ا کلید می خورد . این فاز نیز همانند چهره جدید درخشان، دو وجهی

سایت سولدوز با قالبی جدید براه افتاد

پیام مدیر سایت سولدوز به کاربران

با سلام و آرزوي موفقيت روز افزون براي شما عزيزان ودوستان گرامي همچنانكه ميبينيد پس از نزديك به دو سال فعاليت خبري واطلاع رساني در سايت سولدوز هم اكنون با طرحي نو وقالبي زيبا در خدمت شما دوستداران عرصه اطلاع رساني به روز وصحيح ميباشيم اميد است كه اين تلاش شبانه روزي دست اندركاران مقبول كاربران عزيز باشد
ميتوانيد قالب جديد سايت را ديده ونظر بدهيد

http://www.suldoz.com/

سه كارخانه مشروب سازي در كردستان عراق

آيا شنيده ايد كه آمريكا سه كارخانه توليد مشروب الكلي در شمال عراق ودر ناحيه كردستان عراق احداث كرده است از اينرو در سالهاي اخير ميزان ورودي اين كالاي قاچاق در مبادي غير رسمي شمال غرب كشور به شدت افزايش يافته و هر روزه دها هزار بطري مشروب در اين شهرها كشف ميشود وهر از چند گاهي هم عده اي از جوونهاي شهرها مخصوصا شهرمون طعمه آتش حرص وطمع اين قاچاقچيها شده وكشته ميشن

نظرتون چيه؟

دوستي لگويي براي سايت سولدوزطراحي كرده وفرستاده به نظر شما چطوره؟

 

آيا احمدي نژاد با اين همه كارشكني راي خواهد آورد

راديو جوان به مناسبت 3 تير نظر سنجي درباره انتخابات رياست جمهوري برگزار كرده براي انتخاب مجدد احمدي ن‍ژاد شماره 1 را به تلفن 30000885 اس ام اس كنید

شايد اين خبر سردار نقدي را بركنار كرد!!!

ستاد مركزي مبارزه با قاچاق كالا و ارز در اطلاعات تازه اي از "حميد باقري درمني" قاچاقچي دانه درشت و بزرگترين قاچاقچي شناسايي شده در كشور، افزود: حميد باقري درمني پس از صدور حكم ضبط كالا و جريمه حدود 13 ميليارد ريال، تلاش وسيعي را آغاز كرده تا با جابجايي برچسب‌ها و كارتن‌هاي كالاها از ضبط كالاهاي قاچاق خود جلوگيري نمايد.
اين ستاد اضافه كرد: برابر اطلاع واصله نام گروه شركتهاي حميد باقري درمني جزء ليست اعلامي رئيس ديوان محاسبات كشور است ( كه بانكها از دادن تسهيلات به او منع شده اند) كه اخبار رسيده حاكي از فشار چند تن از قانون دانان قانون شكن به رئيس ديوان محاسبات جهت بازپس گيري نامه فوق مي باشد.
ستاد مبارزه با قاچاق كالا در بخش ديگري از گزارش خود آورده است: نامبرده با ادعاي احداث كارخانه توليد خودروي لوكس به اندازه بنز، بي‌.ام.و در گرمسار و نصب سوله و اشتغالزايي براي 1500 نفر اقدام به اخذ 60 ميليارد تومان وام مي‌نمايد و سپس مكان فوق را تبديل به انبار اجناس قاچاق مي‌نمايد كه در زمان دومين دستگيري وي به حكم بازپرس گرمسار و نيابت اعطايي به دادسراي تهران، عليرغم مقاومت 5/2 ساعته و جلوگيري از اجراي حكم، وي در ساعت 11 شب دستگير و به پليس آگاهي تهران بزرگ منتقل گرديد. اما فرداي آن روز عليرغم صراحت حكم بازپرس گرمسار مبني ب تفهيم اتهام به نامبرده و صدور قرار بازداشت موقت برخلاف مقررات جاري آيين دادرسي با اخذ تعهد اخلاقي از متهم به قاچاق حدود 9 ميليارد ريال ، وي را آزاد مي نمايند.
در ادامه گزارش ستاد مبارزه با قاچاق كالا و ارز به نامه رئيس دفتر هماهنگي و نظارت هيات‌هاي رسيدگي به تخلفات اداري به وزير محترم اقتصاد و دارايي در خصوص نامبرده اشاره شده و آمده است: حميد باقري درمني طبق مستندات موجود رقمي بالغ بر 20 هزار ميليارد ريال اعم از ريالي و ارزي به نظام بانكي كشور بدهكار است. عمده دريافتي‌هاي نامبرده بازگشايي بي ضابطه LC از سوي بانك‌هاي عامل و بر اساس زد و بند با برخي از پرسنل بوده است. در اين ميان تخلف برخي از آنان محرز مي‌باشد و طبق پرونده‌هاي تخلفاتي طي يكسال اخير و در دوره مديريت جديد وزارتخانه از سوي بانك اخراج شده‌اند .
در بخش ديگري از اين نامه آمده است: تاكنون نامبرده يك ميليارد و يكصد و پانزده ميليون دلار تسهيلات ارزي از بانك‌ها دريافت كرده و 100 ميليون دلار نيز از صندوق ذخيره ارزي دريافت كرده كه تعهدات پرداخت آن بانك‌هاي داخلي است و عمدتا بصورت يوزانس بوده است.
تمامي بررسي‌ها نيز نشان مي‌دهد كه نامبرده به هيچ يك از تعهدات خود در قبال بانك‌ها عمل نكرده است. ايجاد سپرده به نام خود و اعضاي خانواده و سوء استفاده از اعتبارات سپرده جهت كسب اعتبار شركت زنجيره‌اي غير فعال از ديگر شگردهاي اخذ تسهيلات كلان توسط نامبرده بوده است. از سوي ديگر تمام فعاليت‌هاي نامبرده در زمينه قاچاق كالا، پولشويي و ايجاد دفاتر بازرگاني در كشور امارات بوده كه متاسفانه با نفوذ در گمركات خرمشهر، سلفچگان، چابهار، سيرجان و جنوب تهران و زد بند بابرخي مسئولين گمركي، مرتكب تخلفات گسترده در زمينه واردات كالا شده است.
در ادامه اين نامه اشاره شده است هم اكنون چند محموله بزرگ از كالاهاي قاچاق شده توسط نامبرده و عوامل مربوطه توسط وزارت اطلاعات كشف و ضبط شده است و نامبرده تحت تعقيب قضايي است.

خدايا! تو را شكر مي‏كنم كه با فقر آشنايم كردي!

... ... .

خدايا! تو را شكر مي‏كنم كه با فقر آشنايم كردي تا رنج گرسنگان را بفهمم و فشار دروني نيازمندان را درك كنم.

خدايا! تو را شكر مي‏كنم كه باران تهمت ودروغ و ناسزا را عليه من سرازير كردي، تا در ميان توفان‏هاي وحشتناك ظلم و جهل و تهمت غوطه‏ور شوم، و ناله حق‏طلبانه من در برابر غرش تندرهاي دشمنان و بدخواهان محو و نابود گردد، و در دامان عميق و پرشكوه درد، سر به گريبان فطرت خود فرو برم. و درد و رنج علي را تا اعماق روحم احساس كنم، علي بزرگ، علي نمونه، علي مظهر اسلام و عنايت و عبادت و محبت و ايمان و عشق و تكامل، كه با تمام عظمتش، و با تمام درخشش خيره‏كننده‏اش، بيش از هر كس مورد تهمت و دروغ و ناسزا قرار گرفت، و بيش از هزاروچهارصد سال تاريخ، و هزارها عبرت روزگار، هنوز هم هجوم تبليغات شوم طاغوتيان در اذهان اكثريت مسلمانان باقي نمانده است و شخصيت بي‏همتاي اين نمونه روزگار براي ميليون‏ها بشر ناشناخته مانده است.

خدايا! تو را شكر مي‏كنم كه مرا با درد آشنا كردي تا درد دردمندان را لمس كنم، و به ارزش كيميايي درد پي ببرم، و «ناخالصي»هاي وجودم را در آتش درد بسوزم، و خواسته‏هاي نفساني خود را زير كوه غم و درد بكوبم، و هنگام راه رفتن بر روي زمين و نفس كشيدن هوا، وجدانم آسوده و خاطرم آرام باشد تا به وجود خود پي ببرم و موجوديت خود را حس كنم.

خدايا! تو را شكر مي‏كنم كه تو مرا در آتش عشق گداختي، و همه موجودات و «خواستني»ها را بجز عشق و معشوق در نظرم خوار و بي‏مقدار كردي، تا از كنار هر حادثه وحشتناك به سادگي و آرامي بگذرم. دردها، تهمت‏ها، ظلم‏ها، فشارها، و شكنجه ‏ها را با سهولت تحمل كنم.

خدايا! تو را شكر مي‏كنم كه لذت معراج را بر روحم ارزاني داشتي، تا گاه‏گاهي از دنياي ماده درگذرم، و آنجا جز وجود تو را نبينم و جز «بقا»ي تو چيزي نخواهم، و بازگشت از «ملكوت اعلي» براي من شكنجه‏اي آسماني باشد كه ديگر به چيزي دل نبندم و چيزي دلم را نربايد.

خدايا! اكنون احساس مي‏كنم كه در دريايي از درد غوطه مي‏خورم، در دنيايي از غم و حسرت غرق شده‏ام، به حدي كه اگر آسمان‏ها و زمين را و همه ثروت وجود را به من ارزاني داري به سهولت رد مي‏كنم، و اگر همه عالم را عليه من آتش كني، و آسماني از عذاب بر سرم بريزي و زير كوه‏هاي غم و درد مرا شكنجه كني، حتي آخ نگويم، كوچكترين گله‏اي نكنم، كمترين ناراحتي به خود راه ندهم، فقط به شرط آنكه ذكر خود را، و ياد خود را و زيبايي خود را از من نگيري، و مرا در همان حال به دست بلا بسپاري، به شرط آنكه بدانم اين بلا از محبوب به من رسيده است تا احساس لذت كنم، و همه دردها و شكنجه‏ها را به جان و دل بخرم، و اثبات كنم كه عزت و ذلت دنيا براي من يكسان است، لذت و درد دنيا مرا تكان نمي‏دهد و شكست و پيروزي مادي در من تأثيري ندارد.

خوش نداشتم و ندارم، كه دوستانم و بزرگان به خاطر دوستي و محبت از من دفاع كنند، و مرا از ميان توفان بلاي حوادث نجات دهند، خوش نداشتم كه رحمت و شفقت دوستان و مخلصين را برانگيزم، و از قدرت معنوي و مادي آنان در راه هدف مقدس خويش استفاده كنم.

اما هميشه مي‏خواستم كه شمع باشم و بسوزم و نور بدهم و نمونه‏اي از مبارزه و كلمه حق و مقاومت در مقابل ظلم باشم؛ مي‏خواستم هميشه مظهر فداكاري و شجاعت باشم و پرچم شهادت را در راه خدا به دوش بكشم. مي‏خواستم در درياي فقر غوطه بخورم و دست نياز به سوي كسي دراز نكنم، مي‏خواستم فرياد شوم و زمين و آسمان را با فداكاري و ايمان و پايداري خود بلرزانم، مي‏خواستم ميزان حق و باطل باشم، و دروغ‏گويان و مصلحت‏طلبان و غرض‏ورزان را رسوا كنم، مي‏خواستم آن‏چنان نمونه‏اي در برابر مردم بوجود آورم كه هيچ حجتي براي چپ و راست نماند، و طريق مستقيم، روشن و صريح و معلوم باشد، و هر كس در معركه سرنوشت، مورد امتحان سخت قرار نگيرد و راه فرار براي كسي نماند.

اما هميشه آرزو داشتم اگر دوستانم مي‏خواهند از من دفاع كنند، به خاطر حق دفاع كنند، نه به خاطر محبت و دوستي، اگر به هدف من علاقمندند، به خاطر طرفداري از حق باشد، نه رحم و شفقت به دوستي دل‏سوخته و رنج‏ديده كه احياناً كسب قلب او ثواب داشته باشد.

خدايا! هدايتم كن! زيرا مي‏دانم كه گمراهي چه بلاي خطرناكي است.
خدايا! هدايتم كن! زيرا مي‏دانم كه گمراهي چه بلاي خطرناكي است.
خدايا! هدايتم كن! كه ظلم نكنم، زيرا مي‏دانم كه ظلم چه گناه نابخشودني است.
خدايا! نگذار دروغ بگويم، زيرا دروغ ظلم كثيفي است.

خدايا! محتاجم مكن كه تهمت به كسي بزنم، زيرا تهمت، خيانت ظالمانه‏اي است.
خدايا! ارشادم كن كه بي‏انصافي نكنم، زيرا كسي كه انصاف ندارد شرف ندارد.
خدايا! راهنمايم باش تا حق كسي را ضايع نكنم، كه بي‏احترامي به يك انسان، همانا كفر خداي بزرگ است.
خدايا! مرا از بلاي غرور و خودخواهي نجات ده، تا حقايق وجود را ببينم و جمال زيباي تو را مشاهده كنم.

خدايا! پستي دنيا و ناپايداري روزگار را هميشه در نظرم جلوه‏گرساز، تا فريب زرق و برق عالم خاكي، مرا از ياد تو دور نكند.
خدايا! من كوچكم، ضعيفم، ناچيزم، پركاهي در مقابل توفان‏ها هستم، به من ديده‏اي عبرت‏بين ده، تا ناچيزي خود را ببينم و عظمت و جلال تو را براستي بفهمم و به درستي تسبيح كنم.
خدايا! دلم از ظلم و ستم گرفته است، تو را به عدالتت سوگند مي‏دهم كه مرا در زمره ستمگران و ظالمان قرار ندهي.

خدايا! مي‏خواهم فقيري بي‏‏نياز باشم، كه جاذبه‏هاي مادي زندگي، مرا از زيبايي و عظمت تو غافل نگرداند.
خدايا! خوش دارم گمنام و تنها باشم، تا در غوغاي كشمكش‏هاي پوچ مدفون نشوم.
خدايا! دردمندم، روحم از شدت درد مي‏سوزد، قلبم مي‏جوشد، احساسم شعله مي‏كشد، و بندبند وجودم از شدت درد صيحه مي‏زند، تو مرا در بستر مرگ آسايش بخش.

خسته‌‏ام، پير شده‏ام، دل‏شكسته‏ام، نااميدم، ديگر آرزويي ندارم، احساس مي‏كنم كه اين دنيا ديگر جاي من نيست، با همه وداع مي‏كنم، و مي‏خواهم فقط با خداي خود تنها باشم.

خدايا! به سوي تو مي‏آيم، از عالم و عالميان مي‏گريزم، تو مرا در جوار رحمت خود سكني ده.

موشك پرتاب ماهواره ايران

سلام دوستان

آيا درباره موشكي كه ماهواره ايران با آن پرتاب خواهد شد چيزي شنيده ايد

كارشناسان در حال حاضر مشغول نصب باتريهاي اين موشك هستند وشركتي كار تجهيز آن را انجام مي دهد . در حال حاضر دو نوع موشك براي پرتاب ماهواره در حال بررسي است . يكي از اين موشكها با كمك روسها در حال آماده شدن است وديگري با توانمدي هاي داخلي ساخته ميشود.

مادر دو بخش دارد ...

اي بچه هاي خوبم ، زهرا دو بخش دارد

دستي به روي پهلو با درد مي گذارد

بر روي چهره دارد، انگار يك كبودي

در خانه اي كه دارد ، ديوارهاي دودي

 اي بچه هاي خوبم ، سيلي دو بخش دارد

 مانند رنگ دريا ، نيلي دو بخش دارد

 در يادتان بماند ، مادر دو بخش دارد

 مانند اسم محسن ، باور دو بخش دارد

معیار انتخاب همسر

دوستان آقامهدی باکری نقل می کنند :

 

در زمان مجردی وقتی به ایشان می گفتیم که ازواج  کند ایشان با صداقت وصف ناپذیری بیان می داشت کسیکه با او ازدواج خواهم کرد باید بتواند قنداقه خمپاره را بر دارد اگر چنین آدمی با چنین روحیه های بتواند زندگی کند مانعی ندارد ایشان همزمان با شروع جنگ اقدام به ازدواج میکند وفردای آن راهی جبهه میشود.

 

 

ارتحال آيه الله فاضل لنكراني تسليت باد

بسم الله الرحمن الرحيم

انا لله و انا اليه راجعون با تأسف و تأثر فراوان از ارتحال فقيه مجاهد مرحوم مغفور حضرت آيت‌الله آقاي فاضل‌لنكراني رضوان‌الله‌تعالي‌عليه اطلاع يافتم.

اين ضايعه‌ئي سنگين براي حوزه‌ي علميه‌ و ملت شريف ايران است. حوزه‌ي علميه يكي از اسطوانه‌هاي علمي و تحقيقي و يكي از استادان برجسته‌ي خود، و ملت ايران يكي از مراجع تقليد انقلابي و بيدار و پرتحرك خود را از دست داد. ايشان در سالهاي طولانيِ دوران اختناق در شمار برجستگاني از حوزه‌ي علميه‌ي قم بودند كه در ميدانهاي گوناگون مبارزات حضور داشته و رنج تبعيد را به جان خريدند، و پس از پيروزي انقلاب از جمله‌ي روحانيون نامداري بودند كه نقشهاي مهمي در همه‌ي موارد حساس ايفاء نمودند. رحمت خدا بر ايشان باد. اينجانب اين مصيبت بزرگ را به حضرت بقيه‌الله ارواحنافداه و به مراجع عظام و علماي اعلام و فضلاء و طلاب حوزه‌ي مباركه و به عموم ملت ايران تسليت ميگويم. همچنين به خانواده‌ي مكرّم و آقازادگان ارجمند و ديگر بازماندگان و منسوبان ايشان عرض تسليت كرده، تسلّا و صبر آنان را از خداوند متعال مسألت مينمايم.

والسلام علي عباد الله الصالحين
سيّدعلي خامنه‌اي
26/خرداد/1386

گل بابا

خدا يا گل طاقت ماندن بين در وديوار ندارد

ايام شهادت صديقه طاهره ودخت پيامبر به همه شما تسليت باد

گونوزلر اوده ايلشيب يانان گاپيمي باغلارام...

.

.

حسن حوسين سيزيلار زينب دير آنام واي...

گلدسته هاي ريخته

 

اشك از مژگان من آويخته

با نفسهايم غمي آميخته

ايستاده مهدي صاحب زمان

پاي آن گلدسته هاي ريخته

تسليت باد بر صاحب عزاي واقعي 

 

      

گفتمش نقاش را نقشي بكش از زندگي

با قلم نقش حبابي بر لب دريا كشيد

خبر مهم براي مقلدين مرحوم آيه الله تبريزي

 
بدنبال اقبال علماو علیرغم رایزنی های مکرر در مورد جایگزینی آیت الله العظمی میرزا جواد تبریزی و پیگیری های مکرر از آیت الله العظمی شیخ جعفر سبحانی تبریزی ، رساله توضیح المسائل ایشان منتشر شد.

دومین شهید در نقده مسئولان باید فکری بکنند

بعد از شهادت چند روز  پيش یکی از همشهریان نقده ای در خوی بدست پژاک دومین شهید هم در اینروزها تقدیم انقلاب شد

پيكرپاك گروهبانيكم " حميد تقي پور " جمعي نيروي انتظامي پيرانشهر روز دوشنبه با حضور گسترده مردم خونگرم نقده تشييع شد.

شهيد تقي‌پور روز يكشنبه در نزديكي پاسگاه مرزي " ابراهيم شيلان " حين انجام وظيفه بر اثر انفجار يك تله انفجاري به شهادت رسيد.

البته لازم به ذکر است که جانشین سردار شهید حنیف نیز در خوی بدست این گروهک به شهادت رسید

شهادت حمید تقی پور را به خانواده محترمشان تسلیت می گویم.

اینهم یه نظره خوبه که بشنوید

سلام سوز غزيزلره كه بله دغدغده واروز كي بو كشور امام زمان عليه السلام دا تفرقه قوميّتت لرده اولميا
من اين حديث را از ابو هريره درجوامع حديثي عامه يافتم واگر در جوامع ما شيعيان نيز وجود دارد از كتب آنها اخذ شده است .سند حديث با توجه به ملاكات حديثي شيعه ضعيف است اگر چه دو چيز اين ضعف را جبران مي كند:
يكي شهرت آن بين فريقين و ديگري تحقق يافتن اين سخن، چرا كه هيچ كس نمي تواند اين را رد كند كه ايرانيان بيشترين بهره را در زمينه هاي تمامي علوم داشته و دارند اما حديث و پيام آن:
عن رسول الله صلي الله عليه وآله : لو كان العلم في الثريا لنالته رجال من فارس.
اگرچه اين روايت با تعابيري همچون:
(الايمان)به جاي (العلم)و (ابناء من فرس،وعجم،رجال من هؤلاء،من قوم هذا يعني سلمان الفارسي)بجاي(رجال من فارس)آمده است.

پيامها:
1- اين حديث در ذيل تفسير آيه 3 سوره جمعه آمده است.
2- ثريا كنايه از دورترين نقطه مي باشد.
3- فارس در آن زمان به امپراطوري ايران اطلاق مي شد كه تمام ايران فعلي با تمام قوميتهاي آن در آن جاي داشت.
4- اين روايت خبر غيبي ،از تساهل اعراب در دينداري است كه نمونه ي آن غصب خلافت و شهيد كردن فاطمه زهرا سلام الله عليها و....مي باشد و نيز خبر از اين كه دين اسلام را هنر و شوق و ذوق ايراني بارور كرده و به تمام نقاط جهان صادر مي كند.
5- اين روايت به هيچ عنوان بين اقوام مختلف فرق نمي گذارد و اگر چنين بود خداي نكرده پيامبر صلي الله عليه وآله به مضمون آيه قرآن كه مي فرمايد: «و اعتصموا بحبل الله جميعاً و لا تفرقوا » عمل نكرده كه اين عصمت آن جناب را زير سؤال خواهد برد.

سخن آخر
آذريها تاج سر ايرانان مي باشند و هرگز ايراني خدمات دانشمندان ترك را فراموش نكرده و تركها خدمات ايرانيان به آنها رانيز فراموش نخواهند كرد.
الله سوزه يار اولسون و دوشمنوز خار اولسون

درسهایی از حدیث

روزها میگذرد حادثه ها می آید   انتظار فرج از نیمه خرداد کشم

امتحان داشتیم. رفته بودیم مدرسه، دل تو دلمان نبود. امتحان ریاضی همه را به دلهره می انداخت و من دانش آموز اول دبستان انقلاب اسلامی هم از این قائده مستثنی نبودم.

ما رفته بودیم امتحان بدهیم ...ولی او اندکی قبل امتحانش تمام شده بود و رفته بود...ما امتحان ریاضی داشتیم و او امتحان عبودیت! ما در دبستان انقلاب اسلامی و او در گستره کره خاکی پای کلاس انقلاب اسلامی!

وقتی رفت کارنامه اش دستش بود! در کارنامه اش یک درس بیشتر نبود که آن هم نمره اش بیست بود: درس انقلاب اسلامی!

بچه بودم من، ولی عطر وجودش الان هم بر مشامم میپیچد! بعضی اوقات تعجب میکنم و گهگاه خودم را به محاکمه میکشم که: بچه بودی مهرش را اینگونه در وجودت تلقین کرده اند!... ولی نه! من او را فطرتم شناخته بودم! ...مردم هم همینطور....برای همین هم وقتی پسر گوهر خانم شهید شد، اشک که ریخت ...ولی پشیمان نشد!

او روح خدا بود....

بعد از سالها گذرم به محله"خرمن یئری" افتاد دبستان انقلاب اسلامی هنوز پابرجا بود و درختان تبریزی اش که عالمی از خاطره و حس و خیال برایم داشتند هنوز عطر او را به مشامم می نواختند! دلم تکانی خورد و اشکم لغزشی کرد...آرام برایش گفتم:

 

همه بیست هایم تقدیم تو باد!

من همان شاگرد اولِ دبستان توام!

کاری کن تا همچنان شاگرد تو باشم!

  

خانواده من از لحاظ مالی متمول بودند ولی از آنجا که با رنجها و دردهای مردم گره خورده بودند هیچ وقت به قشر مرفه تبدیل نشدند! من از کودکی حسرت داشتن یک کاپشن سیلور را مثل همه بچه های محله خرمن یئری بر دل داشتم و چه شبها که شام نخورده خوابیدم و چه روزها که با اخم و تخم٬ عرصه را بر مادر نازنینم تنگ کردم تا اینکه مهر فرزند کارگر افتاد و من هم ملبس به لباس بچه های باکلاس شدم!

شنبه که به مدرسه رفتم  اول صبح ابراهیم را دیدم که با همان قیافه صمیمی اش مشغول خوش و بش با بچه ها بود جلو رفتم و اوهومی کردم و قری با کاپشن تازه ام دادم و او هم نگاهی به من کرد و سعی کرد که ناراحتی اش را در پشت تظاهر به تحسینش پنهان کند...پدر ابراهیم در کارخانه قیرسازی مرده بود مادرش هم کارگر پدرم بود و ما دوتا هم دوستان صمیمی هم!

ظهر که به خانه برگشتم احساس سنگینی میکردم از شدت فشار به کنار قفس قناری هایم رفتم تا شاید آرام بگیرم...نشد! ...به نقاشی هایم پناه بردم ، نتیجه ای در برنداشت! ...دچار قبض روحی شده بودم!...آنقدر فشار روحی بر من زیاد شد که با نفرت کاپشن جدیدم را به گوشه ای پرتاب کردم و اندکی آرام شدم!

دلیل این فشار و سختی را آنموقع نفهمیدم که از چیست تا اینکه چند سال بعد وقتی که پیام امام در سالگرد کشتار مکه را میخواندم متوجه شدم که روح بلند پرواز من از چه اینگونه دچار سختی شده بود!:

امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار، و جنگ پابرهنه ها و مرفهين بى درد شروع شده است و من دست و بازوى همه عزيزانى که در سراسر جهان کوله بار مبارزه را بر دوش گرفته اند و عزم جهاد در راه خدا و اعتلاى عزت مسلمين را نموده اند مى بوسم، و سلام و درودهاى خالصانه خود را به همه غنچه هاى آزادى و کمال نثار مى کنم مبارزه با رفاه طلبى سازگار نيست، و آنها که تصور مى کنند مبارزه در راه استقلال و آزادى مستضعفين و محرومان جهان با سرمايه دارى و رفاه طلبى منافات ندارد با الفباى مبارزه بيگانه اند و آنهايى هم که تصور مى کنند سرمايه داران و مرفهان بى درد با نصيحت و پند و اندرز متنبه مى شوند و به مبارزان راه آزادى پيوسته و يا به آنان کمک مى کنند آب در هاون مى کوبند

.....راه مبارزه با اسلام آمريكايي از پيچيدگي خاصي برخوردار است كه تمامي زواياي آن بايد براي مسلمانان پا برهنه روشن گردد كه متاسفانه هنوز براي بسياري از ملت هاي اسلامي مرزبين اسلام آمريكايي و اسلام ناب محمدي و اسلام پابرهنگان و محرومان و اسلام مقدس نماهاي متحجر و اسلام سرمايه داران خدانشناس و مرفهين بي درد كاملا مشخص نشده است و روشن ساختن اين حقيقت كه ممكن نيست در يك مكتب و در يك آيين، دو تفكر متضاد و رودررو وجود داشته باشد، از واجبات سياسي بسيار مهمي است....

ما فرزندان روح الله بودیم و نمیتوانستیم برخلاف سنت او رفتار کنیم او اشرافیگری را بر نمیتابید و ساده زیستی و شبیه مردم زیستن را مایه مباهات میدانست و با دنیا پرستان و مرفهین بی درد دشمن بود... او امام و  پدر معنوی ما بود!

....فرزندان انقلابى ام، اى کسانى که لحظه اى حاضر نيستيد که از غرور مقدستان دست برداريد، شما بدانيد که لحظه لحظه عمر من در راه عشق مقدس خدمت به شما مى گذرد. مى دانم که به شما سخت مى گذرد، ولى مگر به پدر پير شما سخت نمى گذرد؟ مى دانم که شهادت شيرينتر از عسل در پيش شماست، مگر براى اين خادمتان اينگونه نيست؟ ولى تحمل کنيد که خدا با صابران است.بغض و کينه انقلابى تان را در سينه ها نگه داريد، با غضب و خشم بر دشمنانتان بنگريد، و بدانيد که پيروزى از آن شماست...

بچه های نقده

امتحانات

      از شما كسي هست كه امتحان داشته باشه

البته اينروزا اونايي كه سروكارشون با درسو مشق هست نميتونند به كارهاي ديگه از قبيل اينترنت و كلوپ و باشگاه و و......  برسن . 

بچه ها دعا كنيد امتحانات رو به خوبي بديم فصل امتحانات دانشگاه رسيده .

من هر از گاهي به روز خواهم شد از ياد نبريد